به به احوال دوستان؟ خوبید خوشید؟ چطور مطورید؟ فکر میکنم این اخرین پست امسالم از این سرزمین باشه. سالش نه شمسی حساب میشه نه قمری. یکجورهایی سال درسی و یا مهاجرتیه. تو این مدت هم اتفاق خاصی نیافتاده. وسایل واش یواش داره جمع میشه. بخشی که قراره اینجا بمونه رفته یک انبار. اون یکی بخش هم داره اماده میشه برای بازگشت. فقط پدرمون در اومد بخاطر بسته بندی. همه چیز حتی کفشها یکدور شسته شده با حرارت بالای خشک کن خشک شده . همونجا تو لاندری تو دوسه لایه کیسه پک شده. که کیسه اخر قبل از زفتن تو چمدون دور انداخته میشه محض احتیاط. لایه خارجی چمدونها هم تاحالا چندبار سمپاشی شده و تا شنبه دوسه دست دیگه سمپاشی میشه. یعنی اگه این دراکولاها بیان ایران . دیگه باید جلوشون تعظیم کرد.... دیگه اینکه همین الان راستین رفت دفتر صاحبخونه که بگه اقا جون ما یک قرون بیشتر از مبلغ اجاره نمیدیم. جالبه که یکی دوتا از دوستان میگفتن حتی لازم نیست به صاحبخونه بگید دارید میرید . همینطوری برید. حتی یکیشون که سیتیزن اینجاست این حرف را میزد. اما ما سال اول بازی داریم در میاریم و گفتیم بگیم ببینیم حرف حسابش چیه. امیدوارم راستین خیلی اذیت نشه و قضیه به خیر و خوشی تموم بشه. .... راجع به خودم بگم که ذوق و شوق خاصی برای برگشت ندارم و خوشبختانه دلتنگ هم نشدم. اما حسابی به این سفر به ایران نیاز دارم. احساس میکنم قبل از وارد شدن تو یک دور نفسگیر تلاش و کار سخت احتیاج دارم کمی خستگی از روحم درکنم. بااینحال میدونم این سه ماه مثل برق و باد میگذره و سریع روزی میرسه که داریم کارهای برگشت را میکنیم. نننننننه. دلم میخواد طولانی بشه. ..... راستی از اونجاییکه که امسال ما خونه و جاو مکانی از خودمون نداریم. فکر کنم کمی بساط وبلاگنویسی تق و لق بشه. اخه بهیچ وجه نمیخوام خانوادم از وجود این وبلاگ خبرداربشن. البته شاید هم این اتفاق نیافته و طبق معمول پستها یکی بعد یکی بره هوا... معلوم نیست خلاصه. بهرحال اگه دیر به دیر اپ کردم همین جا عذرخواهی من را قبول کنید . جای دوری هم نرید سریع برمیگردم. ...... نمرات این ترمم هم دوتا 100 کامل یاA گرفتم اما یکی دیگش B شد که معدل را کشوند پایین(ضدحال) سال دیگه هم که حسابی سنگین. غیر از درسهای ترم میخوام حتی اگه داخل دانشگاه کار پیدا نکردم برم بیرون کار کنم. هم کمک خرج هست هم کمک زبان و هم اینکه قبل از پایان ترم سوم یک امتحان جامع داریم از کل درسهای این سه ترم. که یعنی سال دیگه به اندازه سوزن انداختن هم وقت ازاد ندارم. اما خب لازمه مسیری هست که انتخاب کردم. پیشنهاد راستین اینه که مستر رابگیرم و وارد بازار کار بشم. و بجای اینکه سه سال دیگه هم وقت بذارم پی اچ دی بخونم . این وقت را بذارم امتحانات داروسازی را بدم. تو این 3-4 سال هم اونقدر زبانم خوب شده که نمره تافل مورد نیاز امتحانات داروسازی را بگیرم. فکر میکنم ایده اش بد نباشه. اخه برای این رشته داروسازی صنعتی فقط تو ایالتهای خاصی راحت میشه کار پیدا کرد. مثلا تجمع کارخونه ها اکثرا نیوجرسی هست. اما خود داروسازی که شغل مورد علاقه من هم هست.هم حقوق خوبی داره هم کار براش خیلی فراوونه. البته یک برتری رشته الانم به داروسازی داره و اون اینه که هرچی سابقه کار و سن بالاتر میره مزیت هست اما داروخانه داران مایل به جذب انرژی های جوون هستند. خوب حالا تا سال دیگه باید بیشتر تحقیق کنم. برای امروز هم تصمیم داریم بستن ساکها را تقریبا کامل کنیم و اگه فرصت بشه و صاحبخونه ضد حال نشده باشه بریم باغ وحش برانکس که ظاهرا جز بزرگترینها است و دیدنیه. خوب من دیگه بساط حرف را ببندم. روز خوش دوستان. به امید داشتن سالی متفاوت و بینظیر همراه با موفقیت و شادکامی برای همگیمون
نوشته شده در : چهارشنبه 30 اردیبهشت 1394 توسط : اسمان پندار. .
به وطن خوش آمدی زود بیا برامون تعریف کن از سفر و اینکه تا کی میمونی؟