امروز:

تولدی دیگر

» نوع مطلب : تولد ،من و خودم ،

دوسه روز بیشتر تا روز تولدم باقی نمونده ،دیگه سالهای اخر دهه سی هستم. خیلی زود گذشت. خیلی زودتر از دهه بیست. ظاهرا سرعت گذشت هردهه از دهه قبلش بیشتره. نه فعلا خیلی زوده تا بخوام راجع به دهه های دیگه فکر کنم. یعنی اصلا دوست ندارم خیلی راجع به اینده دور فکر کنم. خوب تو این سن همه دوستان متاهلم یک بچه را دارن. پارسال سالی بود که خیلیهاشون که مثل من بچه دارشدن را برای دقیقه نود گذاشته بودن این سنت اخر ازدواج را هم اجرا کردن . حتی یکی دوتاشون هم صبحها تدریس میکنن هم عصرها مطب دارن و حسابی سرشون شلوغه اما دیگه صلاح ندونستن این موضوع را عقب تر بندازن.دوستان مجرد هم کم ندارم که البته بعید میدونم دیگه برن سرغ ازدواج .بین متاهلها من با اجاق خالی نشستم:)) جالبه حس و حالم و طرز فکرم نسبت به بچه دارشدن نو این ده یا حتی پانرده سال هیچ فرقی نکرده. همچنان یک بچه نادوست باقی موندم . یادم میاد از دوره راهنمایی و دبیرستان و دانشگاه که یعضی دوستانم با دیدن بچه ذوق میکردن و کلی قربون صدقه میرفتن من حداکثر فاصله ممکن را حفظ میکردم. البته جالبه که با جدیت هم یک لیست از اسم بچه هایی که دوست داشتم درست میکردم. چرا؟ نمیدونم والا که چرا از بچه, فقط مراسم اسم پیداکردنش را دوست دارم. حالا این وسط با این حس یخ و با یک همسر که رابطه خوبی با بچه ها داره اما ترجیح میده مسئولیت بچه  را نداشته باشه و با یک سن که بی امان و بی وقفه کنتور میندازه باید یک برنامه برای بچه دارشدن هم تو ذهنم اماده کنم. خوب فکرهام را کردم. حرفهام را با راستین هم زدم. چون میترسم روزی روزگاری پشیمون بشم ترجیح میدم بچه را داشته باشم راستین هم بخاطر من حرفی نداره. و مطمئنم که بموقع اش بهترین بابای دنیا میشه ،اما متاسفانه زمانه یاری نمیکنه. چند شب پیش تا ساعت 4 بیدار بودم و هی فکر کردم و هی فکر کردم. بعد هم بهیچ نتیجه ای نرسیدم و خوابیدم. الان هم که دارم اینجا مینویسم فقط میدونم که دوست دارم بچه داشته باشم. دو عدد. دختر و پسر. اما نمیدونم کی. و چه سالی. فقط میدونم اصلا زمان زیادی ندارم. جالبه یکروزی . شاید روزهای دبیرستان. یا شاید روزهای پرحرفی با دوستان تو خوابگاه بارها با دوستام از تعداد بچه و جنسیتشون حرف زده باشیم. اون زمان دو عدد را انتخاب میکردم چون بنظرم مناسبترین بود. اما حالا دو عدد را انتخاب میکنم اما حتی مطمئن نیستم زمان اجازه داشتن یکی را هم به من میدهد یا نه. خلاصه مشکلات و فکر و خیال چه کنم و چه مسیری را برای رسیدن به گرین کارت طی کنم کم بود . این وسط  فکر و خیال کی و چه زمانی برای بچه دارشدن مناسب هست هم اضافه شده. میدونید بچه ها اما از یک چیز مطمئنم. شاید من خیلی خیلی دیر و با زحمت بیشتر  به خواسته ام برسم اما خوشبختانه یک اراده و فکر از نوع اسب اهنی تو ذهنم من هست که میدونم اخرش من را به مقصد میرسونه:)

پیشاپیش تولدت مبارک اسمان. با ارزوی سال و سالهای بهتر و خیلی بهتر

(بد نیست گاهی ادم خودش را تشویق کنه:))


نوشته شده در : پنجشنبه 14 خرداد 1394  توسط : اسمان پندار.    نظرات() .

سجاد
چهارشنبه 20 خرداد 1394 21:55
سلام خانم دکتر، خیلی خوشحالم که باز اینجا کامنت میذارم
اول که تولدمون مبارک!منم خردادیم، اونم از نوع آخر آخرش، آخرین روز بهار!
دوم که خیلی برام جالبه که شما سن مادر بنده هستین، یه جورایی ذوق کردم، ولی دنیای شما کجا و دنیای مادر من کجا...
خانم دکتر اراده پولادین شما از بند بند وجودتون پیداست، درس خوندن تو اون شرایط سخت ترین کار دنیاس، من که تازه اول راه پزشکیم اگه ۶ دانگ آسایشم کم شه دیگه نمیتونم درس بخونم، ولی شما... دست مریزاد!
سالهای سالموفقیتتونو ببینم انشاالله
پاسخ اسمان پندار : سجاااد عزیز، خردادی عزیز، تولدت مبارك باشه ، پس متولد ٣١ خردادی نه؟ خیلی تبریك میگم و امیدوارم روز تولد یك كیك كوچیك و شمع را فراموش نكنی:)) برای من هم خیلی جالب بود كه مادرشما همسن من هستند، حتما خیلی افتخارمیكنن كه تو این سن یك پسردانشجو پزشكی دارن، جالبه بقول شما دوتا ادم همسن كه با انتخابهاشون مسیرها و سرنوشتهای متفاوتی برای خودشون انتخاب كردن، امروز تو فیس پوك دیدم مهناز افشار هم خردادیه و ٣٨ سالش شده، اونهم برام جالب بود...... میدونی سجاد درس خوندن بیك زبان دیگه واقعا سخته خصوصا كه زبان اولت نباشه اما درس خوندن در مقابل سختیهای مهاجرت چیزی نبود، خلاصه انتخاب سختی كردم و هنوز هم باید برای نتیجه گرفتن از این انتخاب سختی بكشیم به امید موفقیتهای بعدی هردو
فندوقی
دوشنبه 18 خرداد 1394 10:18
تولدت مبارک خانم دکتر
من امتحان دام فرصتی برای تحلیل حرفات در مورد بچه ندارم . اما یادم بنداز حرفات آنالیز کنم
پاسخ اسمان پندار : سلام فندوقی جون، خسته نباشی از درس و امتحان، اخ جوون كه من امتحانهام تموم شده فندوقی جون همه جوره بی انالیز وباانالیز قبولت داریم گل دختر
دوشنبه 18 خرداد 1394 00:19
اسمان عزیز خوشبختم که مثل من خردادی هستی زری چه اصطلاح جالبی به کار برده خوشم اومد این مورد بیماری من هم هست تولدت با یه عالللم آرزوی خوب مبارک
پاسخ اسمان پندار : شلاله جونم مرررسی عزیزم تولد خودت هم مبارك باشه خانم خردادی حرمسرایی، ارره واقعا اصطلاح زری جالب بود.من كه یاد مرتاضهای هندی افتادم
باران پاییزی
شنبه 16 خرداد 1394 14:08
تولدت مبارک آسمان.
الاهی همیشه خوش باشی در کنار همسرت.
دلم برات تنگ شده آسمان. می خونمت و خوشحالم ازینکه با تلاشت داری به خاسته هات می رسی
پاسخ اسمان پندار : سلام باران جووون چطوری دوست قدیمی؟ فكر میكردم با من قهركردی كه دیگه سر نمیزنی شوخی میكنم ، راستش فكر میكردم دیگه حوصله خوندن غرغرها وگله های من از زندگی را نداری ، اما خوشحالم كه میبینمت و میگی كه اینمدت هم بودی ، من همیشه بیادت بودم ویادم نرفته یك كنسرت ابی بهت بدهكارم
میشل
جمعه 15 خرداد 1394 19:04
تولدت مبارك
پاسخ اسمان پندار : مرسی میشل مهربونم، خوبی ؟
نظرات پس از تایید نشان داده خواهند شد.
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Website Traffic | Buy Targeted Website Traffic