داروخانه هستم، همون شهر كوچیكه، تو این مدت یك كیسه بزرگ دارو هم خریدم تا ببرم، البته پارسال هم مقدارزیادی دارو برده بودم و امسال منبع داروم را كامل كردم، مسلما همه اینها استفاده نمیشه اما خیالم را راحت میكنه كه هرمشكل و مریضی احتمالی پیش اومد دارویی براش داشته باشم، مثلا پارسال بعد از یك سرماخوردگی كوچیك سرفه های تحریكی زیادی داشتم كه اگه پرل دكسترومتورفان نداشتم احتمالا خیلی اذیت میشدم اما همون یك برگ به دادم رسید . بچه هایی كه میخواهید دارو ببرید یادتون باشه قبل از رفتن دارو را ببرید معاونت غذادارو تا براتون پلمب كنه که تو فرودگاه دچار مشكل نشید و البته باید اضافه كنم معاونت تهران اینكار را نمیكنه و من هربار میدم معاونت شهرستان. خوب بریم سراغ مطلب بعدی، میدونید الان كه از صبح روی صندلی داروخانه ولو شدم و جز دستور دارویی نوشتن و دادن مشاوره كارخاصی نمیكنم یاد یكی از شرایط كار اونطرف افتادم. دوستهای گلم ،تو امریكا تو محل كارصندلی بی صندلی، اصلا من نمیدونم اینها چرا اعتقادی به نشسته كار كردن ندارن، توی بانك ، فروشگاهها، سوپرها وغیره این كارمندهای بدبخت هیچ صندلی ندارند، اكثرا سرپا هستند، حتی توی فروشگاههاشون صندلی برای نشستن خریدارها وجودندارد وبعد از گشت وگذارتو فروشگاه وقتی پاهات هیچ توانی برای ایستادن نداره عمرا بتونی یك صندلی برای نشستن پیدا كنی، البته خوشبختانه تو نیویورك در عوض تو بعضی خیابونها بحد كافی میتونی صندلی پیدا كنی. اما وای بحال فروشگاهها، بنده خدا راستین روزی ٨ ساعت سرپا می ایستاد، امیدوارم این روزها زودترتموم بشه و راستین كارتخصصی خودش را انجام بده. یعنی امیدوارم اگه استخدام جایی شدیم حداقل میزی دفتر دستکی داشته باشیم خوب از این هم نوشتم دیگه براتون از چی بگم؟ بگذاراز خودم بنویسم كه چقدر دست و پا چلفتی هستم، كلا از این دسته ادمها هستم كه دائم انگشتهای پام میخوره تو مبل یا بیشتراز بقیه چیزمیزمیشكنم امسال هم دوباربشدت زمین خوردم كه یكبارش سرم شكست، دیروز هم تو این شهر كوچیك تو خونه موقتی كه هستم بشدت زمین خوردم و شانس اوردم سرم به پله اهنی پشت سرم نخورد، اما هنوز گردن دردش از شدت تكان ضربه باقی مونده، یكی از اقوام نزدیكمون بعد از یكبار زمین خوردن دچار دیسك كمرشده كه تاحالا دوبارهم جراحی كرده، من هم اگه احتیاط نكنم اخروعاقبت یك كاری دست خودم میدم، بخصوص كه برادر خود من هم بعد از زمین خوردن تو كوه ضربه مغزی شد و از بین ما رفت :((( داره به سالش نزدیك میشه شهریور امسال دومین سالی میشه كه من تو سالگردش نیستم و خیلی بابت این موضوع ناراحتم.
نوشته شده در : شنبه 3 مرداد 1394 توسط : اسمان پندار. .
الهام
ولی بیچاره مادرتون چقد زجر کشیده؟!!
فوت برادرتون
مهاجرت و دوری شما
مهاجرت و دوری برادر دیگتون...
خدا صبرتون بده
راسی چرا انعکاس فوت برادرتون تو پستای قبلیتون نبود؟ آخه واقعا موضوع غیر قابل تحملیه:'(
http://mennomen.mihanblog.com/post/63
راستی.. خیلی متاسف شدم. روح برادرتون در ارامش باشه.. خیلی سخته...
ممنون بابت برادرم، عزیزم
یکی از دوستای منم گفته بود کارای بدون مالیات ساعتی 8 دلار هست. در رابطه با کولورادو گفته بود. مثل اینکه کلا قانون همینه.
8 دلار هم خوبه. روزی 8 ساعت و ماهی 25 روز آدم حساب کنه میشه ماهی 1600 دلار. مالیات هم که نداره. میشه تقریبا اندازه فاندی که به خودم قراره بدن.
ما یه شهر کوچیکی داریم میریم. نمیدونم اصلا میشه اونجا هم از اینجور کارا پیدا کرد یا نه. بعد ببخشید یه سوال دیگه، واسه همچین کارهایی براشون مهمه که زبان طرف در چه حد باشه؟ مدرک زبان که نمیخوان؟
گناه دارن که کارمندای بیچاره. چطوری این همه مدت سرپا وامیستن؟ احساس میکنم این سرپابودن خسته ترشون کنه و روی برخورد با ارباب رجوع هم تأثیر بذاره.
راستی آقا راستین چندوقته کار پیدا کردن؟ توی فروشگاه کار میکنن؟ میشه بدونم وضعیت حقوقی اینطور شغلا اونجا چطور هست؟ چون همسر خودم هم احتمال داره دنبال این جور کارا بره میپرسم.
اونجا مشتری مداری و احترام حرف اول را میزنه، احتمالا عادت میكنن چون كاملا خوشرو و خوش اخلاقن:)
پابرهنه جون دوسه ماه اخر راستین كارپیدا كرد قبلش خیلی تلاش كردیم تا كارپیدا كنیم اما بدون دوست و اشنای ایرانی میسرنشد.راستین كارفروشندگی پیدا كرد. نسبتا كارخوبیه، حقوقش هم ساعتی ٨ دلار هست. امیدوارم همسرشما خیلی زودكارپیدا كنن چون خونه نشینی خیلی اذیتشون میكنه