سلام بچه ها . بعد از یکروز طولانی اینجام تا باهم گپ بزنیم. امروز ازساعت 10تا 1 و بعد 2تا 5 کلاس تیوترینگ داشتم. منظور همون کارمه. کلمه مناسبش چی میشه؟ کلاس اموزش؟ کلاس معلمی؟ و بعد از ساعت 6تا 8.30 هم خودم کلاس فیزیکال فارماسی داشتم. که یک درس مفهومی سنگین را داد. خلاصه. الان له و لورده در خدمتم. بهتره کمی راجع به کلاسهای تیوترینگ توضیح بدم. یک اتاق بزرگ در اختیار ماست و ماهم زیر نظر یک خانم پروفسور چینی فوق العاده بد اخلاق هستیم ساعتها را طوری تنظیم کرده که از صبح تا شب حداقل یک نفر مدرس تو کلاس برای جوابگویی به شاگردها باشه. مثلا امروز ما دو نفر بودیم. تو این مدت حق کار با لپ تاپ و موبایل و خوندن درسهای خودمون را نداریم. و فقط و فقط چندتا کتاب ریاضی هست که باید اونها را بخونیم. فعالیتها دقیقا کنترل میشه. مسئولش هم که گفتم شدیدا بداخلاقه و این نظر همه هست. حتی یکی از بچه ها بخاطر بداخلاقی بیش از حد این خاتم کارش را ول کرد. بهرحال من همچنان قدر این فرصت را میدونم و هرچقدر هم که بد عنق بازی در میاره تحمل میکنم و فعلا محل نمیگذارم. داشتم از کلاس میگفتم. خلاصه تو طول این ساعتها فقط باید ریاضی بخونیم. میتونید تصور کنید که اگه درس نخونیم چقدر میتونه هر 5 دقیقه کند و بد بگذره. امروز اولین شاگردم را هم داشتم. اولش که خانم بد اخلاق اومد و دعوام کرد که چرا گوشه کلاس نشسته امو شاگردها که وارد میشن منرا نمیبینن . حالا خودم دیده بودم که مدرسهایقدیمی گوشه میشینن.گفتم چشم و جام را عوض کردم . بعد شاگرد اومد و صاف رفت پای کامپوتر و گفتم میخوام معادله بنویسم و گرافش را بکشم. سرتون را درد نیارم. مسائل برام اسون بود اما توضیح مسائل ریاضی به انگلیسی برام سخت بود. البته نه اینکه نتونم توضیح بدم اما در مقایسه با هندیها واقعا کند و غیر روان حرف میزنم و مسلط نیستم. بیخیال. برای همین میگم تجربه خوبیه چون این کارکاملا منرامیسازد. حالا فرض کنید هفته ای 13-15 ساعت تیوترینگ و خود کلاسها و رفت و اومدها و درسهای ترم بعد امتحان جامع را هم بهش اضافه کنید. چه ترمی شود. فکر کنم حسابی کارم را این ترم بسازد. خوب دیگه براتون بگم که هنوز خونه دوستهامون هستیم. بچه های ماهی هستند و اصلا مشکلی با اقامت طولانی ما ظاهرا ندارن. حتی پیشنهاد میکنن ابعد از یکماه پول ازتون میگیریم. اما من بشدت نیاز دارم مستقل بشم و اتاق خودم را داشته باشم. اینطور زندگی کردن وسط سالن پذیرایی اونها حسابی داره برام سخت میشه و متاسفانه اتاق برای متاهلها راحت گیر نمیاد. ما هم این را نمیدونستیم. قیمتها هم سرسام اور. اتاقهای متوسط 1100 تا 1200 دلار و اتاقهای ضعیف حداقل 800-900 دلار.خلاصه فعلا جز بی خانمانها حساب میشیم و من هم یواشکی حسابی به راستین غر میزنم.و دل و روده اش را سوراخ میکنم. اصلا فکر نمیکردم این پروسه اینقدر طولانی بشه. برم که الان اینجا را هم غربارون میکنم.
نوشته شده در : سه شنبه 24 شهریور 1394 توسط : اسمان پندار. .
انشالله صبر و تلاشتون نتیجه میده و به نتایج پرباری میانجامه.
خوبترینها رو براتون آرزو داریم.
آدم یه متر جا هم که باشه ولی برای خودش باشه عالیه امیدوارم خیلی زود یه جای مناسب پیدا کنین خانم دکتر مهربون..