امروز:

از همه چی

» نوع مطلب : روزها در اون سر دنیا(سال دوم) ،درس و مشق خارجکی ،زشت وزیبا ،

هوا هنوز خیلی خوبه. انگار نه انگار که وارد نوامبر شدیم. اکثر روزها یک کت پاییزی یا یک ژاکت برای بیرون رفتن کافیه. زمستون اینجا خوب نیست و سرماش اذیت میکنه. ظاهرا پارسال هم نورعلی نور بوده و سرماش بی سابقه بوده.برای همین این هوا خیلی میچسبه. همین الان اب و هوا را چک کردم و فکر کنم یواش یواش تو این هفته هوا زیر ده درجه هم برسه.بازم خوبه تا موقعی که زیر منهای ده نرفته :) از محله امون اصلا راضی نیستم. دقیقا حکم دیوونه خونه را داره. غیر از شنبه ها که محله کمی ارومتر میشه بشدت الودگی صوتی داره. صدای بوووق قطع نمیشه و ما هم به این صدا عادت نمیکنیم. غیر از اون کارواش اتوبوسهای مدرسه جلوی خونمون هست که صدای پمپش به این صداها اضافه میشه. این محله به امن بودنش معروفه . درست .واقعا محله بچه هاست و همیشه چندتا بچه مشغول بازی تو خیابون هستند اما من دیگه سراغ این محل نمیام. غیر از الودگی صوتی تو این محل از دیدن خیلی از اداب و رسوم امریکایی که دوستش داریم محرومیم. مثل دیدن مردمی که حال و احوال میپرسن و هرچه امریکایی تر هستن این رسم قویتره. یا تزیین خونه ها برای هالوین و احتمالا برای کریسمس اینده .یا حتی زیبایی خونه ها و اهمیت دادن به زیبا کردن نیمچه باغچه جلوی خونه اشون.تو محله قبلی ما حتی قاشق زنی بچه ها تو هالوین را هم دیدیم که خیلی حس خوبی داشت. اما اینجا اصلا اصلا خبری نیست.حتی روح و حال و هواش هم از اینجا رد نمیشه. من هم تو اوج امتحانها بودم و اصلا فرصت نکردم برم محله های دیگه قدم بزنم. برای رژه هالوین هم که بیرون رفتیم فراموش کردیم موبایل یا دوربین ببریم و برای همین امسال کاملا بی عکس موندیم:( راستش خیلی ذوق داشتم امسال باز هم کلی عکس هالوینی بگیرم و برای شما تو اینستا بذارم.  اما جور نشد که نشد. حتی غیر از روزی که رفتیم خارج از شهر هنوز فرصت نشده یک دل سیر از برگ ریزون پاییز لذت ببرم. حالا دوسه روزی تو این هفته وقت ازاد دارم. احتمالا یا یک پارک برم یا محله زیبای قبلی برای شنیدن صدای خش خش برگها.(حیف که پارسال خیلی به ما سخت گذشت و الان که میریم سمت اون محل کمی دلم میگیره ) خوب امروز 9 نوامبر هست و تا چهارهفته دیگه امتحانهای پایان ترم هم سر میرسه و بعد ترم تمام. اینجا تو طول ترم انقدر امتحان داری و مشغول درس هستی که ترم خیلی سریع و البته سنگین میگذره. تازه این هفته بعداز دوسه هفته فشرده بودن امتحانها کمی وقت برای خودم دارم و نشستم سر وبلاگ. حتی دیشب تا اخر وقت داشتم رو امتحان میان ترمی که باید امروز جوابهاش را برای استاد ایمیل کنیم کار میکردم که خوشبختانه دیشب تموم شد و با اینکه استاد وقت را تا فردا عصر تمدید کرده اما من دیشب تمومش کردم. امتحانهای اینطوری برخلاف اینکه بنظر میرسه راحتتر هست اما زمان بره و گاها سخت تر. مثلا این امتحان 4 سواله است با 25% از نمره کل.فقط  یک سوالش دقیقا 3 روزتمام برای کامل کردنش وقت برد.تازه من کاملا من مسلط بودم به سوال و میدونستم راه حل چیه و گرنه معلوم نبود چقدر وقت میبرد. یاد این افتادم که هنوز راجع به جواب یکی از این سوالها مطمئن نیستم و بهتره از این تمدید وقت استفاده کنم و بیشتر روش کار کنم.قبلا هم گفتم که نمره و معدل اینجا خیلی مهمه و برای همین کامل بودن جوابها اهمیت داره. 
یکی از بچه ها از من پرسیده بود اینجا تقلب هم میکنن؟ راستش تو امتحانهایی که تو خوددانشگاه گرفته میشه نه. دانشگاه خیلی رو تقلب حساسه. اما تو اینجور امتحانها که تو خونه هست. هندیها ظاهرا گروهی کار میکنن و استادها هم خیلی شاکی میشن اما چون 90% یا حتی بیشترجمعیت کلاسها هندی هستند کاری نمی تونن بکنن و فقط تذکر میدن. باز یکی از بچه ها پرسیده بود تو چرا باهاشون دوست نمیشی. میدونید دوست هستم اما بااینکه ظاهرا باتو دوست هستن اما عملا هوای همدیگه را بیشتر دارن و خیلی راحت تو هندی نیستی مثلا برای اون امتحان سخته من میدونستم نمونه سوالهای سالهای قبل از دانشجوهای هندی سالهای قبل به جدیدیها منتقل میشه. به هرکسی رسیدم ازش خواستم اگه سوالها به دستش رسید به من هم بده. همه میگن باشه اما تو عمل نه و دقیقا لحظه قبل امتحان که داشتن سوالها را با هم کار میکردن متوجه شدم که حسابی لجم گرفت و کفری شدم. درسته هندیها ظاهرا ساده و خاکی بنظر میرسن اما خیلی خیلی گروهی کار میکنن و درواقع کمک کننده هندی هستند نه نژادهای دیگه. حتی بچه های چینی معتقدند که استادهای هندی هم تفاوت قائل میشن و به دانشجوهای هندیشون بیشتر اهمیت میدن. یا دوستهای ایرانیمون که سالهاست سابقه کار تو این مملکت را  دارند معتقدند هندیها خیلی بدجنس هستند و تاحالا خیلی اذیتشون کردند. من هنوز خودم به این نتیجه نرسیدم. اما اینکه بدونی نمونه سوال دارند و باوجود اینکه ازشون میخواهی اما تورو خودشون نمیارن حس خوبی نمیده. بهرحال امیدوارم این حرف درست نباشه. اوه اوه راستی یک چیز دیگه هم که اینجا دیدم و برام عجیب بوده دیدن حس و حال رقابت سر نمره هست. دقیقا یاد روزهای دبیرستان میافتم که البته اون زمان دبیرستان من یکی از تاپهای تهران بود. رقابت تا حدی شدید بود که در مورد منابع درسی یا ساعتهای درس خوندن هم چیزی نمیگفتن و به بغل دستیشون بچشم یک رقیب بالقوه کنکور نگاه میکردن.اینجا هم بعضی بچه ها منرا یاد اون خاطرات می اندازن البته نه به اون شدت اما به تو به چشم رقیب برای گرفتن پوزیشن کاری نگاه میکنن. خوشحالم که خودم این اخلاق را ندارم. خوشحال میشم نظر شما دوستهای خوبم که سابقه کار یا زندگی با هندیها را دارید بدونم.فکر کنم بهتره پست را همین جا تموم کنم و بجاش تواین هفته که کمی وقتم ازادتره دوباره بیام بنویسم.


نوشته شده در : دوشنبه 18 آبان 1394  توسط : اسمان پندار.    نظرات() .

.......
جمعه 23 بهمن 1394 15:50
سلام.
پاسخ اسمان پندار : علیك سلام.
زری
چهارشنبه 20 آبان 1394 11:56
مگه گرفتن نمونه سؤال از سال بالایی ها تقلب محسوب میشه؟
پاسخ اسمان پندار : بعضی استادها خودشون نمونه سوال را میدن و اخردست همبرگه امتحانت را كه تصحیح كردند برمیگردونن اما بعضبها سوالها به جونشون بنده ، و اگه خواستی فقط میتونی بری تو دفترشون یك نگاه به برگه ات بندازی.برای این گروه از استادها هرجور كپی از سوال مشكل داره
زری
سه شنبه 19 آبان 1394 17:29
سلام. آسمون جان خیلی زشته از استاد بخواهید که خودش یه سری نمونه سؤال بده با این توضیح که برخی بچه ها از دوستان سال بالایی اشان میگیرند. حداقل شرایط مشابه تر میشه.
پاسخ اسمان پندار : زری جون نمیشه، اگه دانشگاه در موردنمونه سوال یا تقلب بفهمه مجازات سختی برای دانشجو درنظر میگیرن و احتمالا اخراج كنن. برای همین طبق اصل نانوشته دانشجویی تو اگه چیزی هم بفهمی نباید توروخودت بیاری، اما كلا این استاده مزخرفه ومشكل از استاده، همه استادهاسركلاس مساله حل میكنن ، این یكی تئوری درس میده بعد سر امتحان پیچیده ترین مساله ها را میخواد.
نظرات پس از تایید نشان داده خواهند شد.
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Website Traffic | Buy Targeted Website Traffic