به به سلام به دوستهای گلم. نمیدونید چقدر دلم برای اینجا و شماها تنگ شده بود. تموم روزهایی که امتحان داشتم پر پرمیزدم بیام اینجا مطلب بنویسم و موضوع هم تو مغزم جولان میداد اما کو وقت. یعنی این سری امتحانهای پایان ترم یکی از سختترین دوره های امتحانات پایان ترم بود. عملا شهید شدم. نه تنها من . اشک همه بچه ها در اومده بود. همه امتحانات توی یک هفته. و حجم مطالب هم بینهایت سنگین و زیاد. هرچی هم میخوندی مگه تموم میشد. توسر و کله امون میزدیم تا دوره امون تموم بشه شاید باور نکنید امابرای هر درس فقط حدودا 7-8 تا صفحه پشت و رو فرمول حفظ میکردیم و یاد میگرفتیم. شاید بپرسید مگه فرمولها را نمیدن؟ راستش در کل 4-5 تا مهم هاش را سر امتحان میدن ولی در واقع باید همش را بلد باشی. اخ اخ که امتحانات هم یکی از یکی سختتر. یعنی هر امتحانی میدادیم همه بچه ها میگفتند سختترین امتحان این دوره بود و بعد دوباره بعدی می اومد بدتراز قبلی. هی دلم میخواست تو اون دوران بیام بنویسم خاطره اش را ثبت کنم برای بعدهای خودم. نشد که نشد. حالا هم همچین دوره استراحت ریشه دوونده زیر پوستم که تموم حسهاو موضوعات پریده رفته. بذارید تا بحث درس و امتحانه یک مثال هم برای مقایسه این وسط بگذارم. گفته بودم که اینجا معدل خیلی مهمه و برای داشتن یک معدل خوب باید حداقل از سه تا درس هر ترم، دوتاش را A بگیریم و یکیش B+ حالا این جناب A یعنی چی؟ یعنی گرفتن 90 از 100 یا بعبارتی 18-20 از بیست و این خانم B هم یعنی 16-18 از 20 . وB+ هم یعنی همون 17 خودمون. پس میتونید حدس بزنید که وقتی میگن دانشگاههای خارج عین قیف هست به این خاطره. و بیشتر میتونید درک کنید که چرا اینجا باید اینقدر درس خوند چون فقط بحث پاس کردن درس نیست. خوب دوست جونها خیلی زود برمیگردم برای پست بعدی. راستی 6 تا کامنت خیلی خیلی خوب از شما دوستهای نازنینم دارم . همین امروز که میشه تا فردای شما جواب محبتتون را میدم.
نوشته شده در : یکشنبه 22 آذر 1394 توسط : اسمان پندار. .