امروز:

درسته؟

» نوع مطلب : کاروبار ،

به به به یلداتون مبارک باشه. همیشه هندونه ای و اناری باشین. برلبتون هم اجیل :)) ما هم خوبیم. و یلدا را شنبه بهمراه دوستهامون برگزار کردیم. شب خوبی بود. جاتون خالی . کلی هم خوشمزه خوردیم. از امروز هم بنده تصمیم دارم جمع و جور کنم. حالا کی عملی شود خدا میدونه. احتمالا دوشنبه هفته دیگه:)) نتایج امتحانها هم که هنوز نیومده و یکجورهایی منتظر اونم هستم. دلمون هم هی برای همسر میسوزه که قراره حدود دوماه تنها بمونه. شدیدا هم پشیمون شدیم که چرا بلیطش را برای اول فوریه نگرفتیم چون بشدت احساس میکنم حضورش تهران برای کارهای بنده لازم وواجب بوده و از این اشتباهمون ناراحتیم. اما چاره ای نیست. بازم فکر میکردم این موقع برسه یعنی وقتی که راهی ایران و سروسامون دادن به کارها میشم خیلی خوشحال هستم اما میبینم نه مثل اینکه سرشت گل من ادمیزاد اینطوری هست که همش نگران اینده باشم. پس معلوم شد که باز هم نگران هستم وواقعا هیچ تصوری از اینکه کارها چطور پیش میره ندارم. یعنی شدیدا کارها وابسته به پیش رفتن شرایط و ادمهای دیگه هست و برای همین دل نگرانم. یکجورهایی هم حق بدید چون انصافا کار بزرگ و تصمیم بزرگی است. یکی از مهمترین تصمیمهایی که هر ادمی میتونه توطول زندگیش داشته باشه. این تصمیم تو مرحله اول دوقسمت هست. ایران بمونیم و بریم بسمت کسب درامد و رفاه و بکل فاتحه امریکا را بخونیم. یا اینکه فاتحه پول را بخونیم و برگردیم اینجا به امید روزهای بهتر در امریکا. واقعا اگه شما بودید چیکار میکردید؟؟؟؟ خب انگار ما خر شدیم و تصمیم دوم را داریم میگیریم. نمیدونم وامیدوارم در اینده  پشیمون نشیم. البته ادمیزاد را که میشناسید. احتمالا در اینده و موقع پشیمونی کلی دلیل برای حق بجانب بودن داریم. ما ادمها خدای توجیه هستیم. خب مرحله دوم این تصمیم گیریمون شامل هرچه بهتر اجرا کردن مرحله اول هست که بشدت به شرایط بستگی داره. امیدوارم بشه در این مدت کوتاه 3-4 ماهه حل و فصلش کرد . چون ویزای ما تا اواخر مرداد هست و بعد از اون امکان هیچ سفری به ایران را نداریم. گفته بودم که برای 15 می هم حتما و الا و بلا باید برگردیم و گرنه باز مشکل ساز میشه. ای داد چقدر کار. خدا کنه حسابی درشاانس بروم باز باشه و برای کارهام خوش شانسی بیارم و همه چیز بخوبی پیش بره. انصافا چه اتفاقی می افته. اصلا نمیدونم اون تصمیم مرحله اول درست بوده؟ بیخیال فعلا دیگه بیشتر فکرش را نکنیم و بریم چهارتا تیکه رخت و لباس جمع کنیم. 


نوشته شده در : دوشنبه 30 آذر 1394  توسط : اسمان پندار.    نظرات() .

میشل
دوشنبه 7 دی 1394 01:21
كتاب رو برات ایمیل میكنم، راستش خودم هم پرشین بلاگهارو نمیتونم ببینم!
پاسخ اسمان پندار : مرسی میشل گلم، خدا خدا میكردم جواب كامنت را ببینی، چون بمحض بازكردن وبلاگت میره روسایتهای دیگه، البته نه بخاطر كتاب، بخاطر خود وبلاگت، اخه من مدام به وبلاگت سر میزنم؛)
Ali
جمعه 4 دی 1394 17:03
سلام خواهر خوب، خانم آسمان گرامی.
انشالله همراه همسر و خانواده هاتون همیشه خوب و سالم و شاد و موفق باشید.
از اونجا که درباره داروخانه هم نوشتید، اگر هنوز هم بین ماندن در ایران و تاسیس داروخانه، یا رفتن به امریکا و تحصیل، امکان انتخاب وجود داره، از این زاویه هم میشه به موضوع نگاه کرد که اگر از نظر مالی درآمد زیادی داشته باشید (تاسیس و اداره داروخانه)، سفر به کشورهای مختلف و حتی گرفتن شهروندی تا اندازه زیادی آسانتر میشه.

انشالله خوبترینها رو داشته باشید.
پاسخ اسمان پندار : سلام علی عزیز ممنون از اینکه هستی و مثل همیشه در مواقع نیاز من را از نظرات خوبت بهره مند میکنی. راستش به این قضیه هم فکر کردم و در نظرش هم دارم. نمیدونم واقعا. داروخانه ها هم مثل مغازه ها هستند. میتونه کم درامد یا متوسط درامد و در موارد خیلی خوب. کاملا پردرامد باشه. چیزی که هست کمی زمانبره. و برای رسیدن به حدی که بشه از طریق سرمایه گذاری اومد با در امد یک داروخانهمتوسط شاید 10-15 سال زمان لازم باشه. از طرفی خوب اگه اینجا بتونم بسطح درامد خوب برسم میشه اینجا هم زندگی متوسط خوبی داشت.که اون هم بد نیست نمیدونم علی جان. هردو بشدت وسوسه کننده هست.وواقعا دوباره بر سر یکی از دوراهی های زندگیم قرار گرفتم خیلی خوشحالم که هستی.
رویا
چهارشنبه 2 دی 1394 13:25
عزیزیم ببخشیدا شرمنده ولی شما واسه تصمیم دوم اصلا اصلا خر نشدید ببین آسمون جون من میگم شما هوای هر دو طرف و هر دو تا تصمیم را داشته باش مطمئن باش خدا خودش به موقع بهترین گزینه را خودش بدون هیچ دردسری بهتون نشون میده همه ما اینطوری هستیم همه تلاش میکنیم واسه آینده ای که از 5 دقیقه بعدش خبری نداری از طرفی هم زندگی (در هر جای دنیا که باشی ) واقعیتهای خودش را داره پس نگران نباش و فققققط به خدا توکل کن
پاسخ اسمان پندار : رویا جون چقدر جوابت جالب بود، راست میگی من تا حالا هوای هردوطرف را داشتم والان منتظر اون گزینه اخر یا انتخابهایی هستم كه خدا و زندگی برام داره، بقول تو تلاش و بعد منتظر نتیجه باشیم.خداكنه كار ایران طوری پیش بره كه مجبور به حذفش از زندگیم نباشم، خداكنه این اتفاق بیافته، مرسی عزیزم از كامنت متفاوت و پر انگیزت:)
زری
سه شنبه 1 دی 1394 10:30
سلام. آسمون جان آخر تصمیمت شد خودت داروخونه رو دایر کنی؟ نمی تونی یه نفر را شریک کنی باهاش که بهتر به سود دهی بیوفته؟
پاسخ اسمان پندار : سلام زری جون باید برم ببینم چه میشه کرد. چیزی که واضحه اگه داروخانه را بزنی و همه چیز را هم به کسان دیگه بسپاری باز هم هر چند وقت باید برای کارهای اداری برگردی و من این امان را ندارم. برررم ببینم واقعا چیکار میشه کرد. ریسکه اگه شریک موسس پیدا کنم. احتمال داره در عدم امکان دسترسی من به ایران بالا بکشتش. نمیدونم. واقعا نمیدونم. باید برم حسابی پرس و جو
میشل
سه شنبه 1 دی 1394 05:26
نمیدونم چقدر به انرژی مثبت و اینها اعتقاد داری؟! اما من وقتی كه روزگارم اصلا خوش نبود و زندكی م به شانس بستگی داشت، به عنوان گزینه اخر كناب شكرگذاری رو دانلود و اجرا كردم و واقعا موثر بود. امیدوارم تونسته باشم متقاعدت كنم كه ازش استفاده كنی. روزی ٥ دقیقه هم وقتت رو نمیگیره.
پاسخ اسمان پندار : میشل جان راستش فكر كنم اگه به شانس اعتقاد دارم باید به كتاب شكرگزاری و روشهای شانس هم ایمان داشته باشم چراكه نه ، امتحان میكنم، اما الان زدم توگوكل چهارپنج تا كتاب مختلف با اسم شكر گزاری دیدم كدومش منظورته؟ راستی میشل جان چندوقته وبلاگت مشكل پیدا كرده و باز نمیشه، اصلا نمیشه رفت تو وبت.
سه شنبه 1 دی 1394 02:57
عزیزم،امیدوارم هر تصمیمی که گرفتی،بهترین هارو برات رقم بزنه،و میدونم که موفق خواهی‌ شد در هر کجا که باشی‌.پشتکارت قابل تحسینه و برات آرزوی سلامتی‌ و شادی دارم.
پاسخ اسمان پندار : مرسی دوست جون. راستی اسمت نیافتاده اما ارزوت خیلی قشنگه. ااااامین
نظرات پس از تایید نشان داده خواهند شد.
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Website Traffic | Buy Targeted Website Traffic