ازامروز یك شیفت داروخانه گرفتم و چقدر از اینكارخوشحالم، خوشحالم چون بمن یاداوری كرد كه با وجود شیرین بودن رشته تحصیلیم هیچی تغییر نکرده و چقدر کار میتونه تکراری باشه، یا اینكه یادم اورد كه غایت ونهایت ارزوم گردونن یك داروخانه نیست. و ارزوها و خواسته هام محدود به اینجا نیست و برای برگشتن و ادامه ماجراجویی زندگیم درامریكا مصمم ترم كرد، خوشحالم كه كارگرفتم چون فهمیدم هیچی را فراموش نكردم و تو محیط كاریك دكترواقعی هستم، حتی باعث شد دوباره لذت دكتربودن و احترام دیدن را زیردندونم تجربه كنم:)
امروز روز دومه، از روی سایز روپوش سفیدم میفهمم كه نسبت به قبل رفتنم كمی چاق شده ام. دركل اضافه وزن دارم البته جز دسته چاقها حساب نمیشم. اما تا وزن مانكنی چندكیلویی باید كم كنم.خب ثابت شد كه من ادم باشگاه نیستم اما پیاده روی را دوست دارم و امروز كفش ورزشی پوشیدم تا مسیر یك ساعت و نیم داروخانه تا خانه را پیاده برگردم، میدونم جز دسته پرخورها نیستم اما جز دسته سست عنصرها در مقابل هله هوله و كاكائوام:).
یكسال زندگی در كشور دیگه باعث شده رفتارم تو داروخانه متفاوت باشه، قبلا با پرسنل هم صحبت نمیشدم اما الان نه، و بازهم اولین مشخصه ام از نظراین پرسنل مهربان بودن هست كه ترجیح میدادم با این صفت شناخته نشم، فكر كنم هیچوقت نتونم از چنگال این صفت و مشخصه بعنوان بارزترین صفتم نجات پیدا كنم. كارم را دوست دارم، خیلی دلم میخواد روزی بعنوان داروساز تو امریكا كار كنم، هدف بزرگی هست اما قابل انجامه، باید یواش یواش براش برنامه ریزی كنم.گرچه اصلا هیچ شناختی راجع به كار یك داروساز و امتحانهایی كه برا معادل سازی باید بدم ندارم، فقط شنیدم حجم كاراونطرف نسبت به ایران خیلی بیشتره.
نوشته شده در : سه شنبه 29 دی 1394 توسط : اسمان پندار. .
این ایران رفتنها خیلی به تصمیم گیری کمک میکنه. راستی بعضی ها وب منو میبینن. خودم هم مشکل دارم، چون دایرکت میشه به یک سایت دیگه. البته اگر خیلی سریع لود شدن سایت دیگه رو کنسل کنی رو وبلاگ باقی میمونه. دنبال راه حل هم هستم.
امیدوارم کارهات خیلی خیلی خوب پیش بره با خیال آسوده برگردی.