امروز:

یکشنبه دو گانه

» نوع مطلب : اینده از ان من ،کاروبار ،

صبح یکشنبه
امروز داروخانه خلوته و من دارم به كارهام فكر میكنم و دوراهی كه سرراهم نشسته، البته در مورد یكیش مطمئنم كه خوبه اما همینطور كه تو پستهای قبلی نوشتم نشد، فقط یكم امیدداریم كه اومدن راستین بتونه تغییرش بده، از اونطرف تهران هم ممكنه پروانه اعلام كنه و همین احتمال باعث شده نتونم كارهای عملی را شروع كنم و ازطرفی با اینكه تو مضیقه وقت هستیم چاره ای جز صبر برای اعلام نتایج تهران ندارم. حتی اومدن راستین هم كاملا قطعی نشده و امروز در موزدش تصمیم نهایی میگیریم كه بلیط برای همین اخر هفته بگیره یا نه،خود این تغییر تاریخ بلیط بخاطر اینكه ما كف قیمت را قبلا گرفته بودیم خیلی خیلی گرونتر از تغییر بلیط تو حالت عادی هست، ازیكطرف به همسرم میگم اگه قراره بزرگ فكر كنیم نباید به اینجور هزینه ها فكر كنیم، همسر میخنده میگه ما سرمایه داری فكر میكنیم اما اخرش كارمندی گیر میاریم. راست هم میگه ، اما ظاهرا بهتره این هزینه را بكنیم. راستی جمعه بچه ها امتحان جامع را دادند، میگفتند خیلی خیلی سخت بوده، خیلی دلم میخواست من هم با اونها امتحان را میدادم و خیالم راحت میشد اما خب دیگه نشد، قراره من شهریور امتحان را داشته باشم و احتمالا با بچه های ترم پایینی میافتم. بیخیال این مهم نیست. 
عصریکشنبه
در عرض چندساعت باید تصمیمون را برای اومدن راستین میگرفتیم و تصمیم گرفتیم بیاد. این وسط فقط تفاوت قیمت بلیط حدود دو ملیون شد. راستش تفاوت قیمت بلیطها همیشه اینقدر گرون نیست و مثلا در حد 50 دلار هست.البته حدود 1000 دلاری هم ضرر زود اودنش هست که درمجموع برای ما هزینه بالایی هست. اما امیدواریم با زودتر شروع کردن کارها این ضرر جبران بشه. امیدواریم. امیدواریم. ( خداکنه) کارفرمای راستین هم حسابی بابت زود اومدن راستین دمغ و پکر هست. راستین میگه نشونه خوبیه و نشون میده که از کارش راضیه و نبودش رو مجموعه تاثیر گذار هست و امیدداریم وقتی برگشت باز بتونه سر همین کاربرگرده. باز هم امیدواریم. راستش کمی تکلیفمون راجع به پروانه تهران مشخص شده. بین 1500نفر در نوبت 300 نفر حائز امتیاز لازم هستند و تقزیبا به یک پنجم این تعداد مجوز میدهند که من هم بینشون هستم اما متاسفانه با وجود شروع شدن کارها در اواخر بهمن این مجوزها تا تیرماه دست متقاضیان نمیرسه. خوب حدس میزنید من چیکار میکنم؟ راستش باید انصراف بدم و به همین پروانه شهرستان بچسبم چون من اواخر اردیبهشت دارم برمیگردم. باز هم یک ضرر مالی دیگه. ای امان. فقط دوستان برام ارزو کنید که اون احتمال کوچیک برگشتن به اون مسیر خوب اتفاق بیافته. وگرنه کارم خیلی سختتر میشه. ای بابا. باز هم مثل همیشه من دارم خیلی چیزها را فدای رویای امریکایی میکنم. اگه نبود الان اسوده و بیخیال منتظر تیرماه میشدم و خودم داروخانه را میزدم و مسیرزندگیمون احتمالا این میشد اما الان داریم اینهمه قربانی میدیم برای ارزوی روزهای درخشان. تموم کردن مسیر ناتمام. خوب برگردیم سر واقعیات. راستین در عرض یکهفته باید خودش را برای اومدن اماده کنه. جمع کردن کامل وسایل . جابجایی کارتن های سنگین از سه طبقه و بردنشون به انبارخونه دوستمون. کارهای مالیات. که چون پارسال من سرکار نمیرفتم برگمون سفید بود و امسال اولین سال کارهای مالیاتیمون هست و ظاهرا کمی گیج کننده هست. در ضمن میخواد تا خود روز جمعه سرکار بره. این وسط برف سنگین و مختل شدن زندگی و کارها را هم در نظر بگیرید و البته خرید های متفرقه برای خواهرمن و برادر خودش و دوستانش که دستورش لحظه اخر صادر میشه. من هم که اینجا و دستم کوتاه. خوب این هم از این. فعلا 


نوشته شده در : دوشنبه 5 بهمن 1394  توسط : اسمان پندار.    نظرات() .

میشل
جمعه 9 بهمن 1394 08:31
در مورد تصوراتم از امریكا باید مفصل بنویسم..
پاسخ اسمان پندار : اره حتما بنویس، برای من كه خیلی جالبه امریكا را از چشم بقیه ببینم، فقط مشكل وبلاگت هنوز باقیه، میشل جان بقیه چطوری باز میكنن من هم همونطور باز كنم؟
میشل
جمعه 9 بهمن 1394 08:29
وای اسمان اینجا یكی دومورد از بچه ها هستن كه اینقدر بدشانسی اوردن كه خدا میدونه.. باید برات تعریف كنم. زوج هم تا دلت بخواد اینجا هست كه همه شرایط تقریبا یكسان دارن. ما هم دوستهای لاتاری و مجرد و ویزای كار داریم، اما تا میتونی با این دسته رفت و امد نكن و بگرد دنبال زوج دانشجو. چون هرچقدر هم كه خوب باشن چون به لحاظ مالی دستشون بازتره یه سری مسایل رو درك نمیكنن. مثلا همین سفر فلوریدا.. ما رو مجبور كردن كه بریم از سر مهربانی.. اما بازهم برامون گرون تموم شد. حالا قضیه شو تو وبلاگم مینویسم.
حتما گروههای فیس.بوك دانشجویی هست، باید اونجا دنبال زوجها باشی. اینجا كه كامیونیتی خوبی داریم.
پاسخ اسمان پندار : به به میشل جان چقدر خوبه كه دوستان زوج دارید كه تقریبا همه مثل همند، ما كه همه دوستهامون ازهمون دسته مجرددانشجووویزای كارهستن كه خیلی جاها كه میرن را به خاطر همین موضوع خط میكشیم ، البته بچه های خوبی هستن اما خیلی دلم میخواست زوج بودن و مثل ما، خوشحالم كه كامیونیتی خوبی اونجا هست، راستی خود اتلانتایی یا دور و بر؟ میشل جان حسابی كنجكاوم كردی درمورد بدبیاری دوستانت:) نمیدونم راجع به سفرفلوریدات چیزی تو وبت نوشتی یا نه؟ در كل چطور بود؟ من كه خیلی دلم میخواد فلوریدا را ببینم؛) سعی میكنم این سری كه برگشتم بیشتربگردم شاید تونستم زوجی با شرایط خودمون پیدا كنم
میشل
چهارشنبه 7 بهمن 1394 20:50
آره من بودم. چرا اسمم یادم رفت؟
فقط هم ما نیستیم که اینطور فکر میکنیم، اینجا هم بچه هایی هستن که با پزشکی و داروسازی از ایران اومدن و دارن مستر میخونن. همه هم هر روز با این فکرها درگیرن. فقط امیدوارم چندسال بعد تو حسهای خوبی که ناشی از تصمیم الان هست، باز هم شریک هم باشیم.
پاسخ اسمان پندار : میشل عزیزم چقدر خوبه كه دور و برت ادمهایی مثل خودمون داری، ما اكثردوستهامون تو نیویورك یا ازاون دست دانشجوهای كم سن و سال هستند یا لاتاری قبول شدن و حتی یك زوج زن و شوهر بینشون نداریم. راستی میشل یك سوال ، قبل اینكه بیایی امریكا و پستهای من را میخوندی تصورت از امریكا همین بود كه الان میبینی؟بهترین چیز را گفتی به امید سالهای بعد كه تو حسهای خوب هم شریك باشیم
اسمان
چهارشنبه 7 بهمن 1394 14:10
مریم جان كامنت شماره حسابت را گرفتم، فقط عزیزم كمی صبر كن، ما اختلاف ساعت با اونجا داریم و همسرم فقط شبها فرصت میكنه كارهای اینترنتی را انجام بده كه میشه حدودا نیمه شب ما، لطفا كمی صبر كن ببینم راستین حساب پی پل داره و چیكارمیكنه
سه شنبه 6 بهمن 1394 22:35
این حرف راستین رو باید طلا گرفت: ما سرمایه داری فكر میكنیم اما اخرش كارمندی گیر میاریم.
ما هم خیلی ضرر دادیم تو زندگی.. خیلی. همه هم از سر تفکر سرمایه داری. این پست رو برای همسر خوندم که بدونه این مشکلات همه مهاجرهاست، چون کم غصه زندگی و رفاه ایران رو نمیخوره. برای ما که سالها ایران کار کرده بودیم و رفاه و گشت و گذارمون براه بود، اونجا هم جای پیشرفت داشت. اونها که که بعد فارغ التحصیلی و با سن پایین میان برنده اند که این حس مقایسه آزارشون نمیده. با این وجود من از اومدنم پشیمون نیستم. اونقدر حس های عجیب و غریب(نه لزوما خوب) تو این مدت داشتم و اونقدر ارزش داشته هام و نداشته هام رو درک کردم و پایین و بالا کردم، که میارزید به همه زندگی مرفهم تو ایران. راه بازگشت همیشه هست اما راه تجربه همیشگی نیست.
پاسخ اسمان پندار : حیف كه اسمت را فراموش كردی، اما حدس میزنم میشل باشی، چقدر حسهات را میفهمم و معلومه تو هم حرفهای من را میفهمی، امان از این مقایسه ، همش فكر میكنی اگه مونده بودی یا ایران بمونی بهتره یا اونطرف، امید هست اما مطمئن نیستیم به ته مسیر، من تقریبا هرهفته این شك میرریزه تو وجودم ، خیلی ازاردهنده هست. فقط هرباربه خودم میگم ایران همیشه هست اما تجربه زندگی اونطرف فقط یكبار، چقدر خوبه دوستی مثل تو وهمسرت دارم كه حسهامون را درك میكنید
نظرات پس از تایید نشان داده خواهند شد.
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Website Traffic | Buy Targeted Website Traffic