امروز:

رسیدن به ته راهکارها

» نوع مطلب : روزهای دور همی (سفرهامون به ایران) ،کاروبار ،

بعداز کلی گریه با سردرد در خدمتونم. خوب اون راه اخرهم نشد. فکر میکردم میشه اما نشد. دیگه هیچ راه و نقشه خوب دیگه ای نداریم. قیمت را کاملا شکستیم و منتظر خریدار نشستیم. هرچند دیگه فرصت چندانی برای اینکارهم نمونده. اخرین راه حل تاسیس خود داروخانه هست. مکافات.بدترین راه. یعنی باید از فردا بگردیم دنبال جا. فکر نکنید زدن داروخانه خیلی خوبه. برعکس. با شرایط من خیلی بده. بدترین راه بودو ما اصلا نمیخواستیم به اینجا برسیم. وقتی خودم نیستم کلی هزینه دکتر داروساز باید بدیم. و بینهاااااااااایت دردسر. اولین کار اینه که باید تابستون برای ویزا اقدام کنیم. یک ریسک بزرگ. امیدواریم با توجه به اینکه هنوز یک ترم از درسم مونده بهمون ویزا بدهند. بعد باید ببینم دانشگاه با  مرخصی ترم پاییز موافقت میکنه؟ بازم عقب افتادن مسیر زندگیمون تو اونطرف.نمیدونم. هیچ ایده ای ندارم. پیدا کردن مسئول فنی. قرارداد با بیمه ها. پرسنل. واای که چقدر همه اینکارها زمانبرو پر دردسره. و شاید مجبور بشیم راستین یکسال اینده ایران بمونه.بدبختی اینه که حضور من الزامی هست نه راستین. نمیدونیم. هیچی نمیدونم. یکی یکی درها داره بسته میشه. ای بابا. نباید ناامید بشم. تا اخر باید قوی بیاستم.انشاله دوباره ویزای مالتیپل بدن. فقط خداکنه حالا که به ته راه رسیدیم . تو این ته  سنگ از اسمون نیاد و کمی فقط کمی کارها بهتر پیش بره.میدونید چیه؟ اونقدر همه راهها بسته شد و به در بسته خوردیم وحشت برم داشته این یکی راه هم نشه.جدا ترسیدم و بسختی میتونم مثبت فکر کنم:((


نوشته شده در : چهارشنبه 18 فروردین 1395  توسط : اسمان پندار.    نظرات() .

میشل
جمعه 27 فروردین 1395 07:05
وای چرا کامنتهای من اینجوری رسیده ! خودش اتوماتیک اومده درستش کنه خرابتر کرده.
پاسخ اسمان پندار : فكر كردم دسترسی به فونت فارسی نداشتی، چه جالب
سجاد
شنبه 21 فروردین 1395 19:03
سلام خانم دکتر
عدو شود سبب به خیر، اگر خدا خواهد...
پاسخ اسمان پندار : سلام سجاد عزیز، امیدوارم همینطور بشه
میشل
جمعه 20 فروردین 1395 22:07
خیلی ناراحت شدم، چی بکم!! غیر از آرزوی خوب کاری از دستم برنمیاد. انشالله بهترینها پیش بیاد و سورپرایز شی.
پاسخ اسمان پندار : مرسی میشل گلم، امین، راستی تو هم امسال تابستون برای ویزا دوباره اقدام میكنی؟ من ویزام مولتیپل بود اما مرداد تموم میشه و به احتمال زیاد باید دوباره تابستون اقدام كنم
زری
جمعه 20 فروردین 1395 09:56
سلام آسمان جان. من فقط حس و نظر خودم رو مینویسم و خب از اونجاییکه در شرایط شما نیستم شاید اصلا حرفهام بدردت نخوره. من اگر بیشتر از 150 میلیون هزینه برای دانشگاه کرده بودم هیچوقت با مرخصی بلند مدت به تعویق نمی انداختمش. من فکر میکنم داشتن مدرک از دانشگاه آمریکا خیلی میتونه تصمیم گیری های سال آینده ات را واقعی تر و جدی تر کنه. اگر بخواهی بذند مدت از دانشگاهت مرخصی بگیری به فرض قبولی اونها و بهت مرخصی بدهند، پیرت در میاد تا اینجا داروخانه را راه بندازی و با هزار جور صنف و دلال سر و کله بزنی تا بتونی داروخانه را راه بندازی و به چیدمان برسونی اش. کار خیلی سختیه و کلی ازت انرژی میگیره و از اونطرف بعد از یه مرخصی طولانی و شکافی که با فضای درسیِ اونجا برات پیش اومده خیلی بعیده بتونی باز بری و پرونده درس خوندن اونجا را با موفقیت ببندی و نمره و مدرکی بگیری که بتونی برای آینده ی اونجا روش حساب کنی و یه چیز بدرد بخور از توش در بیاد. در کنار اینها فکر کن بخواهی بچه دار شدن را هم وارد زندگی ات کنی. درس با بچه قابل جمعه. داروخانه با بچه هم قابل جمعه ولی درس با داروخونه قابل جمع نیست.یعنی میخوام بگم بچه که اینقدر تو ذهن ما سخته به مراتب خیلی خیلی خیلی از راه اندازی بیزینس راحتتره. و با هر دوی داروخونه یا درس قابل جمع هست ولی داروخونه و درس با هم به نظرم نمیشه.
یادم نیست امکانش بود که صبر کنی برای داروخونه ی تهران یا نه؟ اگر قوانین این اجازه را بهت میدهند و قابل تبدیل هست، صبر کن. هم پروانه ات قوی تر میشه و هم یه مدتی زمان بدست میاری.
پاسخ اسمان پندار : زری گلم دقیق كامنتت را خوندم و میدونم چی میگی، من هم اصلا خودم دلم نمیخواد اینقدر وقفه تو تحصیلم بیافته، تازه بقول تو اگه دانشگاه موافقت كنه، اما مساله اینه كه مجوز من فقط تا اخر مرداد فرصت داره، اگه تا اخر مرداد فروختمش یا تاسیسش كردم كه هیچ وگرنه كاملا بی ارزش میشه ، یعنی خودبخود باطل میشه برای همین حتما باید ازش استفاده كنم،راستش پروانه های تهران هم تا تیر اعلام میشه اگه اسمم توش باشه پروانه شهرستان باطل میشه امایكسال فرصت دارم روی پروانه تهران اقدام كنم خوب خیلی خوبه اما متاسفانه تا تیر مشخص نمیشه كه بهم میرسه یا نه، یكجورهایی هم عقل حكم میكنه نقد را بچسبم تا نسیه، یعنی همین پروانه شهرستان كه نقد را بفروشم، زری اما كلا خیلی خیلی ناراحتم ، نمیدونم چرا هیچ خریداری پیدا نمیشه، خیلی قضیه داره ترسناك میشه، دلم بدجور گرفته:(
کامشین
پنجشنبه 19 فروردین 1395 18:53
آسمان جان
خیلی ناراحت شدم که گریه کردی.
حالت را درک می کنم. بدی تجربه زندگی در خارج ایران اینکه می فهمی دنیا دست کیست و دیگه تحمل زندگی در تهران برات سخت می شه. باز هم به داشته هات فکر کن و از آینده نترس. سختی ها می گذرند.
یادی از ماجراهای ماه های اولت در نیویورک بکن. دیگه از اون سخت تر که نمی شه. اون گذشت این هم می گذره. اصلا بگذار راستین تصمیم بگیره
پاسخ اسمان پندار : كامشین جان، میبخشید كه با نوشتن تك تك احساساتم و فرازوفرودهاش شما را هم ناراحت میكنم، راستش فكر میكردم سختترین مرحله تصمیم گیری هست اما وقتی میبینم كارها نه براساس تصمیمهای ما بلكه براساس شرایط وچیزی كه اصلا تحت كنترل ما نیست پیش میره ناراحت ونگران میشم خوشبختانه این مشكلات قابل مقایسه با سختی پارسال نیست، فقط داره پروسه زندگی تو امریكا را عقب میندازه، داروخانه ازلحاظ مالی میتونه كمك خوبی برای ما باشه و بهیچ وجه صلاح نیست ازش صرفنظر كنیم، خلاصه این شده داستان ما، خارج شدن امور از كنترل و تصمیمهامون و افتادن دست قضاو قدر.
پنجشنبه 19 فروردین 1395 00:24
سلام آسمان جان
من خیلی خوب می تونم درک کنم که توی چه شرایطی هستی،چون خودم با شرایطی مشابه همین پارسال اومدم آمریکا و در نهایت مجبور شدم کلینیک رو تعطیل کنم.
دوستم صرفا به عنوان یک پیشنهاد اینو می گم:تو طعم آمریکا رو چشیدی و قصه طولانی موفقیت و پیشرفت در آمریکا رو هم می دونی(اینکه چقدر انرژی و زمان می خواد).
بهتر نیست فعلا همه انرژیت رو بذاری واسه داروخانه ایران و آمریکا رو منصرف شی(البته تا ۲ سال هم می دونی مرخصی بگیری) و سعی کنی از نظر مالی و کاری کار رو به ی جای خوب برسونی و بعدا دوباره در مورد آمریکا برگشتن تصمیم بگیری؟
اینطوری با خوشحالی بیشتر و استرس کمتر این کار رو شروع می کنی عزیزم.
این پیشنهاد رو صرفا از این بابت می دم که خودت خوب می دونی آمریکا هم به اندازه کافی انرژی لازم داره و نگه داشتن این دو فرایند با هم ممکنه باعث بشه هیچکدوم در نهایت به نتیجه خوبی نرسه.
در هر صورت امیدوارم بهترین تصمیم رو بگیری عزیزم♥️
پاسخ اسمان پندار : دوست خوبم سلام
كامنتت خیلی منرا بفكر انداخت، راستش تاقبل این داشتم تموم سعیم را می كردم كاررا قبل رفتن تموم كنم، وقتی به اینجا رسیدكه باید تابستون برگردم مونده بودم اصلا میشه این كاررا توی تابستون تموم كرد وناراحت ونگران بودم، ازصبح كه كامنتت را دیدم دارم یكسره فكر میكنم درموردش با راستین هم حرف زدم، هنوز شرایط مرخصی گرفتن را كامل نمیدونم، میخواستم هرجورشده به ترم پاییز برسم اما حالا تصمیم گرفتم داروخانه را تو الویت بگذارم، خوب دوباره دبی رفتن و برای ویزا اقدام كردن استرس زا هست اما درست میگی نباید فرصت داروخانه را راحت از دست بدم، اینطوری بعدا راحتتر و شادترمیتونم روی پروسه امریكا تمركز كنم، بازهم ممنونم، راستی اگه مایل بودی خوشحال میشم بیشتر با هم در تماس باشیم
نظرات پس از تایید نشان داده خواهند شد.
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Website Traffic | Buy Targeted Website Traffic