امروز:

دوهفته

» نوع مطلب : روزهای دور همی (سفرهامون به ایران) ،

سلام تا دوهفته دیگه با یك چمدون كوچیك عازم یك سفر كوتاه به امریكا هستیم، سفر یكماه و نیمه، البته تو همین فرصت كوتاه باید یك درس سه واحدی بگیرم و امتحانش را بخوبی پاس كنم، خوب من تو جزوه نویسی فاجعه ام، حتی به فارسی هم نمی تونم خوب جزوه بردارم برای همین تو نبود همكلاسیهام و جزوه هاشون كه فارغ التحصیل شده اند امیدوارم به مشكل برنخورم، بچه ها اكثرا فارغ التحصیل شده اند و بعضیهاشون هم جاب افربرای كار گرفته اند:) خوبه، امیدوارم موفق باشند و روزی قسمت من هم بشه، البته یكم اعتمادم را به خودم ازدست دادم، خوب اخه عملكرد اسمان تو دوره تحصیل خیلی خوب نبوده، معدلم متوسط هست و راستش دانشگاهم پذیرش پی اچ دی ام را برای فال ٢٠١٦ رد كرد، در كمال شرمندگی ریجكت شدم، البته سوپروایزرم میگفت معدلم كافیه و نمیدونم این ریجكت شدن به علت این هست كه من تا اونموقع درسم تموم نشده یا كلا من را مناسب ادامه تحصیل ندیدند؟ وایا شانسی برای اسپرینگ ٢٠١٦ دارم یا بكل باید تصمیم دیگه ای بگیرم. بیخیال. راستش با این نتیجه ازگرفتن جاب افرهم ترسیدم، میترسم تو فرصت سه ماه ای كه بعد فارغ التحصیلی میدن نتونم موفق بشم، خوب بیخیال، فعلا كه تا اونموقع خیلی مونده؛) دیگه براتون بگم كه تا همین چندوقت پیش اصلا دلم برای امریكا تنگ نشده بود، حتی به زندگی سبك ایرانی هم عادت كرده بودم و تغییر وضعیت برام سخت بود اما الان یكهفته ای هست كه دلم می خواد برگردم و زندگی ام را شروع كنم، شاید هم بهتره بگم مسیری را كه انتخاب كردم ادامه بدم. تو این مدت شناخت دیگه ای هم از راستین پیدا كردم، بااینكه وقتی امریكا هستیم راستین خیلی بیشتر از من خودش را با اونجا تطبیق میده و به اصطلاح حال میكنه اما فهمیدم اگه تو ایران پولداربود هیچوقت اونطرف را انتخاب نمی كرد در عوض فكر میكنم من درهرصورت بازبرمیگشتم. راستین بااینكه همراه خوبی برای من بوده و هست اما وقتی احساس میكنم دارم اونرا از علائق و خانواده اش جدا میكنم حس عذاب وجدان امیخته با عصبانیت را دارم و همین رو روابطم هم كمی تاثیر گذاشته. باز هم بیخیال، دیگه براتون بگم در مورد داروخانه ریش و قیچی امون دست خریدار افتاده، تا اخرهفته معلوم میشه ایشون میان پای معامله یا معامله به تیرماه موكول میشه ،البته ما هم كاملا بی نقش نبودیم چون راستین میگه منطقیه تا تیرماه و دیدن نتیجه تهران صبر كنیم. بااینحال اگه خریدارقصد معامله تو اینهفته را داشته باشه جلو میریم، اینهم برنامه های من


نوشته شده در : جمعه 10 اردیبهشت 1395  توسط : اسمان پندار.    نظرات() .

شنبه 11 اردیبهشت 1395 18:54
نه نه آسمان جان اتفاقا سوالم اصلا در مورد تو و قربانی کردن امتیاز داروخانه ات نبود. اتفاقا کاملا این سوال را برای خودم بپرسیدم. آخه همیشه فکر میکنم وزنه های این ور رو که سنگین میکنم، بالتبع وزنه های اونور سبک میشه.
الان در شرایط فعلی تو بهترین کار همین هست که با کمترین قربانی اموراتت رو پیش ببری و اتفاقا فکر میکنم تصمیماتت کاملا منطقی است و عقلانی.
عزیزم پرسشم فقط برا این بود که باتوجه به پاسخ تو به مسایل خودم فکر کنم. اصلا هدف قضاوت تو نبودببخش اگر اینطور نشان داده شد:)
پاسخ اسمان پندار : زری گلم اصلا اینطور فكر نكردم، تو دوست خوب من هستی و من همیشه از نظرات خوبت استفاده كردم، اتفاقا لازمه جایی كه حس میكنی نظراتم را زیر سوال ببری تا بیشتر فكر كنم، در كل زری جان من فكر میكنم سن هست كه باعث ایجاد وزنه میشه، هرچی زودتربری كمتر اینجا میسازی كه بخواهی ولشون كنی و دوباره بری كه از نو بسازی. یادت میاد اون پست مهاجرت را كه چند وقت پیش گذاشته بودم؟ من خیلی با اون نظرات موافقم، امیدوارم زودتربرنامه ات جور بشه و بری دوست گل و عزیزم
زری
شنبه 11 اردیبهشت 1395 17:38
آسمان جان یه سوال، اگر بحث امتیازت برای داروخانه ایران نبود به نظرت برای جاب آفر اونجا بیشتر تلاش نمیکردی؟ منظورم اینه جوری عمل نمی کری که احتمال گرفتن کار اونجا را ببره بالا؟
پاسخ اسمان پندار : زری گلم مرسی از اینكه خواهرانه كمك میكنی نقاط ضعفم را بشناسم، راستش تا روزی كه امریكا بودم شش دانگ انرژی را برای درس و معدل گذاشتم ، پروسه پیدا كردن جاب افر توی ترم اخر هست، درواقع فكر میكنم چیزی كم نگذاشتم بجز اینكه مرخصی تحصیلیم مورد منفی توی پروسه تحصیلم حساب بشه، اما پروانه داروخانه هم كم ارزش نیست كه بی خیالش بشم، میدونم چی فكر میكنی، اما زری جان قربانی كردن پروانه داروخانه اصلا كار درستی نیست
نظرات پس از تایید نشان داده خواهند شد.
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Website Traffic | Buy Targeted Website Traffic