سلام سلام به همگی. من رسیدم. باز اینچام و باز شروع سعی و تلاش برای ساختن زندگی و بعد یک زندگی بهتر. خوشبختانه اینبار کمتر بعد مسافت و فاصله کشورها را حس میکنم و کمتر این خونه و شهر برام غریبه بنظر میاد. دوهفته ای خونه دوستهامون هستیم تا بعد خونه امون (اتاقمون) خالی بشه و بریم سر خونه و زندگی خودمون. دوست خوبمون که مهمونشیم هم برامون سنگ تموم کذاشته. کلا این دوستمون خاصه و دوست ایرانی کم داره، دیروز هم لطف کرده بود و با اینکه اهل اشپزی نیست برای ما سوپ و ته چین درست کرده بود که با شناختی که ازش دارم محبتش چندبرابر برامون ارزش پیدا میکنه. دیگه از پرواز بگم که خوب بود و راحت خوابیدیم. گه گاه یاد اولین پروازم می افتادم که چقدر ترسناک بود. کلا سال اول ما از اون سال اولهای خیلی سخت مهاجرت حساب میشه. و بنظرم سالها طول میکشه تا اون اثر بد و منفی اش از ذهنمون پاک بشه. خوب داشتم میگفتم پرواز خوب بود تا رسیدیم به فرودگاه. اول کار متوجه شدیم یک چمدونمون گم شده. شنیده بودیم ترکیش چمدونها را گم میکنه اما خوب باید تجربه اش هم میکردیم. ظاهرا اصلا بار زده نشده بوده. حالا ادرس و تلفن گرفتن که با پرواز بعدی بفرستن. کمی نگران چمدون ووسایلمون هستم . اخه شنیده ام گاها چمدونها برای همیشه نا پدید میشه.امیدوارم این اتفاق برای ما نیافته چون کلی کتاب و جزوه ووسایل مهمون توی اونه. من که فکر کنم دیگه با ترکیش پرواز نگیرم. دومین بدشانسی هم موقعی بود که شانسی اینبار چمدون چک شدیم و لیمو عمانیهای عزیزمون گرفته شد. البته دکلر کرده بودیم و چون هیچ ماده خوراکی تازه نداشتیم خیالمون راحت بود اما ظاهرا لیمو عمانی جز ممنوعه ها هست و گرفتنش. اینجا لیمو عمانی پیدا میشه اما خیلی خیلی نسبت به ایران گرونتره.اینهم از پرواز. اما دیشب خوب خوابیدیم و خستگی از تنمون رفت.الان هم دنبال کلاس اسپینینک ارزون تو اینترنت میگردم که پیدا نمیکنم. یک کلاس دیدم هم دور بود هم 10 جلسه 320 دلار. واویلا. راستین هم برام یک راکت تنیس سفارش داد تا بزودی با هم بریم تنیس. کلا هردو قصد داریم ورزش را جدی تر بگیریم. هم بخاطر اضافه وزنمون هم بخاطر سلامتی. خوب اینهم از این. برم لباس عوض کنم یکم بزنیم بیرون. بریم که روز اول زندگی جدیدمون را شروع کنیم.
نوشته شده در : دوشنبه 25 مرداد 1395 توسط : اسمان پندار. .