سلام به همه دوستان. روز جمعه تون بخیر. من سریع یک گزارش بدم بعد بپرم دانشگاه. اول از همه کارهای ازمایشگاه خوب پیش میره. دیروز یک اموزش گروهی داشتیم دررابطه با دستگاه franz cell و بعد هم ایستادم کار با دستگاه hplc را دیدم. بچه های داروسازی احتمالا دومی را خوب میشناسن. هنوز پروژه ام مشخص نشده اما احتمالا چندماهی کارم با همین دستگاه دوم هست. دیگه اینکه احتمال داره بتونم همزمان یک ازمایشگاه دیگه هم برم. این یکی ازمایشگاه خیلی خفنه و فقط دوتا گرنت از FDA داره. واقعا فرصت خیلی خوبی میشه اگه بتونم این یکی ازمایشگاه که خیلی هم برای ورود بهش سخت گیر هستند برم. هم کلی چیز یاد میگیرم هم کلی برای اینده ام خوب میشه. دیگه اینکه امروز دارم میرم مت سنتر ببینم باز تدریس خصوصی درس ریاضی را بهم میدن ؟قبللا ازپروفسور مسئولش(همون خانم بداخلاقه. یادتون میاد که؟) پرسیدم گفت امروز ساعت 2 برم ببینمش.
و باز هم اینکه میخوام امروز برم دیدن سوپروایزرمون و ازش درخواست GA کنم. میدونم که احتمالش کمه چون همین الان دانشجوهای دکتری براش سرو دست میشکنن. اما پرسیدنش ایراد نداره.
دوتا فرصت کاری برای راستین که روش حساب میکردیم هم نشد. مدیر قبلیش راستین را میخواد اما برای اکتبر. حالا امروز باز قراره یک دوست دیگه را در این مورد ببینه. خداکنه این یکی بشه که در مورد کامپیوتر هم هست . راستش نمیدونیم اصلا طرف کسی را لازم داره یا نه؟ همسر میره ببینه چی میشه.
دیگه در مورد زبان هم یک توضیح کوچیک بدم ما هرسال یک پله سطح زبانمون بالاتر میره. مثلا کلاس روز چهارشنبه ام را 100 درصد متوجه شدم یا 95 درصد کلاس اموزشی دیروز را. مشکل من بیشتر دررابطه با خود امریکاییهای بومی هست. بهرحال من و راستین این سری از روزی که اومدیم هردو حتی شده ده دقیقه کلمه اکادمیک داریم میخونیم. و بتوصیه دوست خوبم کامشین تمرکزم بیشتر روی کلمه های تخصصی رشته ام هست. از اونطرف هرشب 2-3 قسمت سریال فرندز میبینیم. دیدنش را من از تابستون شروع کردم. فعلا با زیرنویس انگلیسی میبینیم که کامل میفهمیم و بنحو موثری باعث یهتر شدن لیسنینگمون شده. یک دور که تموم کردیم قصد داریم از اول بدون زیرنویس ببینیم. البته یک تلویزون دست دوم هم خریدیم که براش انتن سفارش دادیم وقراره برسه و بعد مثل مشق شب قصد داریم هرشب برنامه تلویزون داشته باشیم تا گوشمون بیشترروغن کاری شه.
و اما هم خونه ایها. بعد از اون روز همه چیز گل و بلبل بود و دستور غذایی از هم میپرسیدیم و راجع به دانشگاه حرف میزدیم تا دیشب که مشغول دیدن سریال بودیم. دیدیم در اتاق را میزنن. بله؟ لطفا بیایید سبد ابچکانتون که کنار سینک هست را بردارید. اخه چرا؟ ما میخواهیم اشپزی کنیم و فضا کم داریم و جا میگیره و ببرید بگذارید روی میز. اخه نامردها ادم ظرف میشوره کجا بگذاره؟و مگه چقدر جا میگیره؟ ما این میز را برای اشپزی احتیاج داریم و شما هم بگذارید تو ماشین ظرفشویی. (توضیح بدم میگن ماشین ظرفشویی خرابه واینها ظرفهاشون را که با دست میشورن میگذارن تو ماشین والان ماشین کاملا در تملک ظرفهاشونه) یعنی همه چیز اینها غیر معموله. گفتیم نه. یکیشون که دیگه مطمئن شدم مشکل داره زد زیر گریه و دوباره عصبانی شد و چنان کولی بازی دراورد که راستین دلرحم همونجا تسلیم شد و سبد را به میز منتقل کرد.و یک سبد کوچولو بجاش قرار داد من هم دوباره کوتاه اومدم چون دختره واقعا قاطی داره . ظاهرا یکی دوساله طلاق گرفته و احتمالا اثر بدی روش داشته. چی بگم والا؟؟؟ جالبه دوباره که برگشتیم اشپزخونه. عذرخواهی کرد. اما خب چه فایده. همه چیز را دارن به دلخواه خودشون درمیارن.
خوب من برم کمی ریاضی بخونم که اگه سوالی چیزی ازم پرسید اماده باشم.
نوشته شده در : جمعه 19 شهریور 1395 توسط : اسمان پندار. .