امروز:

خسته از دروغ

» نوع مطلب : روزها در اون سر دنیا(سال سوم) ،زشت وزیبا ،

احساس خستگی میکنم. قبلا که ایران بودم فکر میکردم رابطه بازیها، دروغها مال ایرانه. وقتهایی که از محیط خسته میشدم میگفتم خوشا روزی که از ایران برم. حالا باز پا گذاشتم تو دنیای رابطه بازی تو اعماق دروغ. همه چیز این دانشکده برپایه رابطه هست. یک استاد هندی داریم که داره امپراطوری خودش را میسازه. طوری رفتار میکنه که اساتید قسمتهای دیگه هم اول از اون نظر میخوان. یکجورهایی به همه چیز نظارت داره و امور اصلی دست اونه.  بعد این فرد دنیای رابطه هست. مثلا به یک شاگرد کلی پروژه میده. شهریه اش را حذف میکنه بعد نفر دیگه باید به التماس بیافته تا بهش اجازه ورود به ازمایشگاه بده. فکر نکنید برمبنای معدل و شاگرد زرنگ بودن افراد تصمیم میگیره. نه. برمبنای این هست کی بیشتر نازش را میخره، عشوه میاد و دمش را میبینه. واقعا خسته ام از دیدن این روابط و تازه میدونی که اینجا اخر دنیا هست و با وعده  و امید دنیای بهتر نمیتونی زندگی کنی. جالبه از اونجا که گرفتن پروژه و پول از دانشگاه برمبنای رابطه هست. اونوقت ادمها مجبورن دروغ بگن. قایم کنن. طرف پروژه داره و ماههاست داره تو ازمایشگاه کار میکنه بعد قسم میخوره پولی درکار نیست اونوقت یک نفر دیگه که خبر داره میاد برعکسش را میگه. انگار جنگل باشه . رقابت و دروغ برای بدست اوردن پروژه، پول و میدونید از چی میترسم؟ اینکه این محیط درواقع مثالی از دنیای واقعی کار باشه که قراره واردش بشم. و این روند تا اخر دنیا ادامه داشته باشه. خسته ام از دروغها و تظاهرها. واقعا گوشه ای، جایی برای ادمهای صادق نیست؟ فکر میکنم نه. چون ادمهای صادق و ساده از نظر بخش بزرگی از جامعه یعنی احمق و ظاهرا من در نقش حماقت خودم غرق شده ام. 


نوشته شده در : سه شنبه 4 آبان 1395  توسط : اسمان پندار.    نظرات() .

کامشین
جمعه 7 آبان 1395 06:14
یادته می گفتی وقتی حقیقت یک ماجرایی را متوجه می شی و موضوعی که بهش اشراف کافی نداشتی همه ابعادش را برات رو می کنه، می تونی خودت را دوباره با شرایط تازه تطبیق بدهی و از نو بسازی؟ خوب حالا هم همینطور شده دیگه! پاشو و بهتر تجربه اندوزی کن تا از بین همه این مسائل راه خودت را پیدا کنی. خودت هم می دونی که می تونی.
پاسخ اسمان پندار : كامشین تو چقدر ماهی، واقعا خوشحالم دوست خوبی مثل تودارم، ای كاش توی یك شهر زندگی میكردیم و ازمعاشرت باهات هم لذت میبردم، اره كامشین جان دقیقا همینطوره، نه اینكه بخواهم مثل اونها بشم اما بهترمیتونم شرایط را ارزیابی كنم و البته سرسختم، خبر خوب اینه كه با پیگیریم تونستم شدویینگ ازمایشگاه اون استادمزخرف را هم بدست بیارم، مرحله بعدی پروژه پولی گرفتن هست یا ga هست، البته یواش یواش هم باید شروع به گشتن كار كنم چون فقط سه ماه از فارغ التحصیلی وقت داریم برای opt كارپیدا كنیم.امیدوارم تو این اخری هم موفق بشم، راستی میخوام بگم هرموقع ترس جلسه defend و انگلیسی حرف زدن میاد سراغم خودم را با جمله تو اروم میكنم كه ادمها تو وضعیت دشوارعوض میشن و خلاصه اینكه شدنیه. ممنون
زری
پنجشنبه 6 آبان 1395 09:57
به هرحال هر کس یه رئزی و قسمتی داره، مطمئن باش تو هم کار پیدا میکنی و به حقوق خوب هم میرسی. فقط مهم اینه اعصاب و روانت را آشفته نکنی و با اصول خودت برو جلو.... عدو شود سبب خیراگر خدا خواهد.... البته خوبه واقعیتها را بدونی و بدونی با هر کس چند چندی اما به خودت نگرانی راه نده
پاسخ اسمان پندار : زری عزیزم ممنونم از دلداریت دوست خوبم، اره یك روزی این دانشگاه و نگرانیهاش تموم میشه، همینطور كه الان تو چشم بهم زدنی نصف ترم گذشته. میدونی زری جون جدا از بحث مادی برای من بحث امادگیش هم مهمه،پروزه ها تاحدی مارا برای اینده كاری اماده میكنه، و رزومه هامون را قویتر، واقعیت اینه ما دقیقا سه ماه بعد از تاریخ فارغ التحصیلی فرصت پیدا كردن شغل داریم و بعد از اون باید برگردیم ، البته جدیدا شنیدم انگار میشه تو رشته غیر مرتبط هم كار پیدا كرد كه كمی نگرانی را كم میكنه اما در كل امسال تا تابستون سال دیگه سال پر استرس و حیاتی و مهمی برای ما هست
judy
سه شنبه 4 آبان 1395 12:37
جایی برای ادم های صادق کاش!
دو پست اخرت دردهای قلب سوختم رو گفت اسمانم
پاسخ اسمان پندار : اخی جودی جان، متاسفانه برای یكی درمان هست و برای دومی نه، امیدوارم تو سرزمین موعود دومی دومی از حداقلها باشه:) راستی تو اینستا به نام الی مینویسی؟؟
شلاله
سه شنبه 4 آبان 1395 05:43
شرایط من و تو این روزا شبیه همه یه جورایی ولی موضوع درد آور اینجاس که تو داری جایی به خاطر دروغ و رابطه بازی اذیت میشی که به خاطر رسیدن بهش بهای خیلی سنگینی دادی ولی با همه اینا مطمئنم اوضاع بهتر میشه به پست تو هم استادای خوب میخوره
پاسخ اسمان پندار : اره شلاله نكته خیلی مهمی گفتی، دقیقا من برای این نقطه خیلی خیلی هزینه كردم، حتی یك بار یكی از بچه های اینجا میگفت كه تو با چه جراتی اینهمه هزینه كردی، چی بگم شلاله جون، منطق اینه كه ادامه بدیم، اون استاده هم متاسفانه همه كاره دانشكده هست، حتی اگه ما بخواهیم با استاد دیگه ای تز برداریم اخرش اون تصمیم میگیره كه پولی بگیریم یا نه، اینجا هم در ظاهر همه لبخندزنان اما در باطن جنگ با چنگ و دندون و رقابت سخت:(
نظرات پس از تایید نشان داده خواهند شد.
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Website Traffic | Buy Targeted Website Traffic