امروز:

برنامه این ترم

» نوع مطلب : روزها در اون سر دنیا(سال سوم) ،درس و مشق خارجکی ،

امسال دانشگاه با سالهای پیش خیلی فرق میکنه. ترمهای پیش فقط موقع کلاسهام میرفتم سرکلاس و بعد از تعطیلی کلاس بلافاصله میپریدم تو مترو که به خونه برسم. اما امسال خیلی سر خودم را شلوغ کردم از یک لحاظ این شلوغی خیلی هم درست و ضروری بود. منظورم روتیشن ازمایشگاههاست. خیلی وقتم را میگیره. عملا وقتی میرم دانشگاه دیگه وقتی برای درس خوندن نمی مونه. هرروز دانشگاه و ازصبح تا بوق شام از این ازمایشگاه به اون ازمایشگاه. اما درعوض درستش همین هست. اصلا کل مبحث کار عملی یاد گرفتن تو ازمایشگاه هست نه تئوری خوندن. خیلی هم خوب. اما این وسط امتحان جامع هم هست که امتحان سختیه و لازمه واقعا براش وقت بگذارم. یکجورهایی عین کنکور در ابعاد کوچیکتره. هفت تا درس هست که باید بهش مسط بشم و تا روز موعود همه فرمولهای لازم را حفظ کنم. تازه امتحانش دروافع طوری هست که میخوان ارزیابی کنند میتونیم همه این درسها را برای حل مشکل یا مساله ای که جلومونه بکار بگیریم. یعنی سوالها درس به درس نیست و ترکیب درسهاست. اوووف. اکی. از همه بدتر درسی هست که پارسال من با یک استاد دیگه داشتم و پارسال هم کلاسیهای من امتحانشون را براساس جزوه اون دادن . حالا امسالیها جزوه اشون کاملا فرق میکنه و همه این مطالب را خودم باید یاد بگیرم. اووووف خیلی مطلبش زیاده و خیلی سخت و جدید. دیگه براتون بگم باوجود دوستهای هم رشته ای جدید ایرانیم که امسال اومدن واقعا حال و هوای دانشگاه برای من عوض شده. دخترونه های زیادی داریم. در مورد استادها و هندیها میگیم میخندیم و خلاصه همراه با درس و ازمایشگاه خوش میگذرونیم. حیف که دیر دانشگاه ما ایرانی دار شد اما واقعا هم کشوری داشتن تو دانشگاه موهبته و فضا خیلی شیرین تر و بهتر میشه. ( راستی من الان با نفر اخر هم خیلی صمیمی شدم). دیگه دستگاه خراب ازمایشگاه اصلی ام هم درست شد و دوشنبه میرم استادم را ببینم تا ازش دستور کار برای تزم را بگیریم. این وسط کارهای تزم هم داره اضافه میشه و من فقط میتونم بگم واویلا. چه کنم با اینهمه کار. از اونطرف سایه شوم او پی تی پس ذهنمه و میدونم بعد از امتحان جامع تو ژانویه باید بلافاصله از فوریه همزمان با تموم کردن تزم دنبال کار بگردم و از پس مصاحبه ها بربیام. کلا سخترین و پر استرس ترین و درعین حال شیرین ترین سال تحصیلی را دارم میگذرونم. دلم میخواست درسم به این سرعت تموم نمیشد و من هم دانشجوی پی اچ دی بودم اما واقعیت اینه که باید برای سر و سامون دادن به اینده امون سریعتر به سمت گرین کارت برم. البته خدا میدونه که با انتخاب ترامپ چه بلایی سرمون میاد و چه جوری میتونیم به گرین کارت یا درواقع اجازه کار و زندگی در امریکا برسیم. خوب من برم سر درس که خیلی کار دارم و قراره فردا هم از اخرین روزهای گرم پاییز استفاده کنیم با دوستهای قدیمی بریم پیک نیک. فعلا بااای


نوشته شده در : شنبه 15 آبان 1395  توسط : اسمان پندار.    نظرات() .

شلاله
سه شنبه 18 آبان 1395 12:27
ممنونم از مهربونیت آسمانی جانم
امروز چطوری ؟
الان فک کنم پاییز نیویورک خیلی زیباس حتما یه چند دقیقه ای هم شده برو روی برگای پاییزی پیاده رو ها قدم بزن از عوض من باشه ؟؟؟
پاسخ اسمان پندار : سلام شلاله گلم، ارره سرمای اینجا دیرتر از ایران شروع میشه و واقعا پاییز قشنگی داره، خیلی دلم میخواست میرفتم كمی قدم بزنم ذهنم را اروم كنم و خستگی را بزنم كنار اما روز بروز فشاركار و درس داره بیشتر میشه و كم كم داره خستگی مزمن میاد سراغم كمبود وقت همیشگی دارم، میدونم میگذره اما دوباره بخش سخت زندگی اینجا شروع شده
شلاله
شنبه 15 آبان 1395 22:45
آسمان جانم احساس میکنم این پستت رو با هیجان خاصی نوشتی

خوشحالم که با هم رشته ای های هم وطن عیاق شدی

بعد از امتحان جامع و دفاع پیییییییییییییییش به سوی دنیای کار که ایشالا یه کار توووووووووووپ تپل مپل پیدا میکنی
پاسخ اسمان پندار : شلاله گلم،دوست خوبم، مثل همیشه گلی، اررره كلا حال و روز روحیم خوبه و بااینكه استرس دارم اما استرس مثبت هست،وااای خدا از زبونت بشنوه، امیدوارم سال دیگه این موقع هم حرفهای خیلی خوبی از كاربرای گفتن داشته باشم
نظرات پس از تایید نشان داده خواهند شد.
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Website Traffic | Buy Targeted Website Traffic