وقتشه که بخودم بگم اروم اروم. اروم باش اسمان. امروز روزیه که نیاز دارم به نوشتن برای اروم کردن خودم. کمتر از دوهفته دیگه دفاع دارم و هنوز تزم را برای استادم نفرستادم. امشب و فردا صبح اخرین تغییرات را میدم و براش میفرستم. وقتی اکی بده باید سریع پاور پوینتهاش را اماده کنم تا حداقل یکهفته وقت داشته باشم خودم را اماده کنم. استادم دو روز پیش خواست تغییرات زیادی توی تزم بدم و تقریبا همه کارهای اماده سازی پروژهfda را هم خواست که وارد کنم. پریشب و دیروز فشرده کاری کردم و نوشتمشون. اما بشدت کارم پرحجم شده و اماده سازیش برای اراِیه یا بقولی پرزنت کابوسه منه. از اونطرف اوضاع روحیم خوب نیست. احتمالا بخاطر استرس و فشار بیش از حد حساس شده ام وتازگیها خودم نیستم. بعنوان یک داروساز علایم را میبینم و تشخیص میدم که خود همیشگیم نیستم .کارهام را مثل همیشه بادقت انجام نمیدم و کلا استرس نهان رفتارم را عوض کرده. امروز یکی از دوستهام میگفت دختر اروم بگیر و چرا انقدر فکرت را درگیر چیزهای الکی کردی. البته اون میدونه دفاع دارم اما نگرانیهای منرا نمیدونه. اون یکی دوستم هم که دفعه پیش حرفش را زده بودم یکهو رفتارش کامل تغییر کرده. اونقدر بشدت عوض شده که از مرحله تعجب و عصبانیت به مرحله بی تفاوتی دارم میرسم. مرحله ای که طرف از دوست به یک غریبه برات تبدیل میشه. اصلا مدتی هست بد شانسی تو زندگیمون زیاد شده. هفته پیش ماشین خریدیم. ماشین ارزون اما تمیز میخواستیم.راستین کمی وارده. خیلی گشت و یک ماشین خوب پیدا کرد. حتی قبل از خرید یک بازدید حسابی هم برد و مکانیک گفته بود واقعا تمیزه و جز چند مورد جزئی مشکلی نداره. اما بعد خرید یکی دوتا مشکل دیگه پیدا کرد. نمیدونم این مشکلات بوده و از چشم راستین و مکانیک دور مونده یا یکهو سر و کله اش این هفته پیدا شده. یا مثلا دوشب پیش موقع غذا خوردن دندون راستین درد گرفت اونهم چه دردی. امروز رفته بود دندانپزشکی و دندونی که پارسال تابستون چک کرده بود و سالم بوده انقدر پوسیده شده بود که دکتر براش عصب کشی کرده بود. اینجا هم بیمه دانشجویی ما عصب کشی را پوشش نمیده و 800 دلار ناقابل همین امروز برای عصب کشی ساده پرید. خلاصه یکم خسته ام. خسته روحی و جسمی اما حتی فرصت یک روز استراحت ندارم.این خستگی و استرس روی زبانم هم تاثیر کرده و وسط اینهمه ناراحتی برای پرزنت نور علی النور شده. اینجا با شما درد و دل کردم که کمی ارومتر بشم و برگردم سر تزم. فقط میتونم دوباره به خودم بگم اروم باش اسمون. اروم باش. میگذره.
نوشته شده در : پنجشنبه 12 مرداد 1396 توسط : اسمان پندار. .
تو گرم و روشن باش.
و بپوشان بر تن لحظه های دلت
جامه ای ز آرامش...
تا نگیرد از دلت قرار...
زمین و زمانه ای که بیتابند.
تا از دلت پر نکشند...
آرزوهایی که شب به شب..
به عشق لبخندی دوباره می خوابند.
برای لحظه های سختی که می گذرونی و عجیب درکش می کنم...
ایشالله که تز شما هم به خوبی و خوشی تموم میشه و دیگه استرس ها حل میشه. خوشحالم که ماشین خریدین. خیلی خبر خوبی بود برای من که دنبال میکنم کاراتون رو... ایشالله که بقیه مشکلات هم حل میشه. راستش ما برای خریدن ماشین یه کارشناس رو برده بودیم. اونم با پولی که ما داشتیم بهترین ماشین رو انتخاب کرد و گفت برو حله. ما هم خوشحال و خندان اومدیم خونه و ماشین تو راه کلاج تموم کرد!! یعنی از عصبانیت مرده بودیم. ولی الان به اون روزا میخندیم. یادمون میفته میگیم عجب لگنی خریده بودیم ها... ماشینی که خریده بودیم دو سال کار کرده بود. ما خودمون الان این ماشین جدیدمون رو سه ساله داریم هنوز یک بار پنچر هم نشده. عجیب بود که اون ماشین با دوسال کار اونقدر داغون و بهم ریخته بود... ایشالله که همه چی به مرور زمان حل میشه...
بعد که دفاع کردی بگرد و بیا به من دلداری بده که اوضاع من هم خوب نیست.