امروز:

دفاع

» نوع مطلب : ازمایش - تز - مقاله ،روزها در اون سر دنیا(سال سوم) ،قدم به قدم، روز به روز تا اون بالاها ،

برگشتم بعد از یک ماراتن نفس گیر برگشتم. فکر میکردم سخت باشه اما نه تا این حد. مشکل اصلی کمبود وقت بود. فکر میکردم اماده ام. دوسه بار چکنویس تزم را برای استادم ایمیل کرده بودم که لطفا نظرت را بگوو. اون هم پشت گوش انداخته بود شاید بخیالش اون موقع خیلی زود بود. تا دوهفته پیش. دوهفته پیش بود دیگه؟ مطمئن نیستم. رفتم پیشش. یک نگاه به سرفصلها کرد و گفت سر فصلت باید این بشه و کل کار fda را چپوند تو سرفصل. چندتا مقاله هم گذاشت بغلش. یکهو بخودم اومدم دیدم عملا از عنوان تا محتوای تزم همه تغییر کرده. نتایج را از قبل داشتم اما قرار نبود اونها توی تز باشه. قرار بود فقط نتایج کار روی خرگوش باشه اما یکهو شد همه کارهایی که برای fda کرده بودیم. شروع به نوشتن کردم و فرستادم. نه یکبار شاید بیشتر از 10-12 بار فکر کردم کار روی تز تموم شده و باز برای اصلاحات برگشت خورد. از تغییرات فرمت ورد گرفته تا تغییرات تو جدولها و نمودارها. از تغییرات بزرگ تا تغییرات یکدست کردن فرمت تموم نمودارها. شنبه شب بود که سوپروایزرم تا حدی رضایت داد. یکشنبه و دوشنبه هم به خلاصه کردن مطالب و پاورپوینت گذشت. خلاصه تا ساعت 9 شب سه شنبه من فرصت نکرده بودم یکدور از اول تا اخر پرزنتم را بگم و زمان بگیرم. پرزنتم نباید بیشتر از 40 دقیقه میشد. درکل منی که اینهمه استرس پرزنت را داشتم تا موقعی که دفاع را شروع کنم سه بار بیشتر نتونستم تمرین کنم. قوی و خوب دفاع را دادم. دوستهام میگفتند خیلی خوب بود، به همه سوالهای استادها هم با تسلط و ادله قوی جواب دادم. جلسه ام دوساعت طول کشید چون استادم و یکی از استادها سر یک مبحث شروع به بحث کردند. اخرش هم هیچ کدوم نتونستند حرفشون را ثابت کنند. البته فکر میکنم حرف استادم درسته چون بااینکه  هر دو توی یک دپارتمان هستنداما اون تخصص اون مبحث را داره و اون یکی استاد بیشتر توی یک مبحث دیگه کار کرده. بعد از دفاع گفتند باز اصلاحات نمودارها، مثلا اینبار تغییر نمودارها از دقیقه به ساعت. و وارد کردن رفرنسهام با برنامه اند نوت.( منم تا اون موقع کاملا نااشنا به این برنامه) و پرینت روی کاغذ مخصوص فری اسید. اونهم تا پنجشنبه چون اخرین مهلت ثبت تز هست. کار . استرس. خلاصه از روزی که استادم اون تغییر را خواست تا جمعه. هرروز از 8  صبح تا 2-3 صبح بیوقفه پشت کیبورد نشسته بودم . طوری بود که وقت غذاخوردن و دوش گرفتن هم نداشتم. یک تن ماهی باز میکردم و بدون اینکه وقت کنم تمومش کنم باز برگشته بودم پشت کامپیوتر. قهوه پشت قهوه میخوردم که مغزم فعال بمونه و بتونم ادامه بدم.یکی دو روز اخر حسابی کم اورده بودم و بزور خودم را پشت کیبورد میکشوندم. انصافا خیلی خیلی سنگین بود و خیلی خیلی اذیتم کرد. اخرش هم پنجشنبه نتونستم تز را ثبت کنم. اول از همه خودم نتونستم کامل تموم کنم و دوم خوش شانسی اوردم مسئول ثبت رفته مسافرت و وسط هفته تشریف میاره. البته یکی از اعضا جلسه دفاعم هم فعلا نیست و امضا اون هم مونده. خلاصه بعد از دوهفته کار فشرده. دیروز اولین روزی بود که استراحت کردم. خونه را تمیز کردم و کمی تلویزیون دیدم.( گیم اف ترونز) الان هم که خدمتتون نشستم هنوز باید یک تغییرات کوچیک تو رفرنسهام بدم و برای دهمین بار چک اخر را بکنم و تزم را pdf کنم که فردا ببرم برای چندمین بار پرینت کنم و انشالله اینبار استاد رضایت بده امضا کنه و صحافیش کنم و بعد شوتش کنم گوشه خونه. این هم داستان تز و دفاعم.
یادم میاد اون زمان که تز ایران را مینوشتم لپ تاپ نیومده بود. دانشگاه و مرکز تحقیقاتش کامپیوتر داشتند. سال 80 بود. بهرحال من کار با کامپیوتر را بلد نبودم. میرفتم بغل دست یک تایپیست مینشستم و از روی چکنویسم میخوندم و اون تایپ میکرد. یکبار هم اصلاحان نداشتم. خیلی راحت دفاع کردم و نه استرسی نه فشار کار لحظه اخری. هیچی نبود. اما این یکی ..... .


نوشته شده در : یکشنبه 29 مرداد 1396  توسط : اسمان پندار.    نظرات() .

ب...ه...ا...ر...ک
سه شنبه 14 شهریور 1396 02:31
آخه دفاع کردن برای من شده یه بدبختی بزرگ. خودم که هیچی از ترس دفاع و اینا اصلا وارد ارشد هم نشدم و موندم با یه لیسانس کپک زده. ولی این همسر من همیشه دفاع داره و روانی شدم از دستش. همین الانم وسط اسباب کشون داره تز مینویسه. آخه تو رو خدا ببینین دیگه...
اون خبرای آخر پاسخ کامنتم از همه بیشتر خوشحالم کرد که گفتین یه سر و کردن بالاتر از بچه های پی اچ دی هستین آفرین به شما و موفقتر باشین. آفرین.
پاسخ اسمان پندار : بهارك عزیزم انشالله بسلامتی تز و دفاع همسرت هم تموم بشه و هر دو به زندگی عادی برگردین، میدونم چطور وقت تز و دفاع زندگی ادم فلج میشه و همه چی تحت تاثیر قرار میگیره، اخرش هم میبینی هیچی جز استرس و كار زیاد نبود. خونه جدید هم مبارك امیدوارم بسلامتی اسباب كشی كنید، و ممنون بابت تبریكهات
ب...ه...ا...ر...ک
جمعه 10 شهریور 1396 01:44
باورم نمیشه پس دفاع کردین. افرین بابا شما دیگه کی هستین. دو مثقال اسفند دود کردن دیگه فایده نداره باید کیلو کیلو اسفند ریخت تو اجاق های بزرگ! آفرین مرحبا به همت و اراده ی آهنین تون. مبارک باشه و ایشالله با خبرای بهتر برگردین اینجا و شاد مون کنین.
پاسخ اسمان پندار : هاهاهابهارك:)) مرسی، حالا راستش را بگو چرا انقدر سورپرایز شدی؟:)) اره بابا غیر از اینكه دفاع كردم یك سر و گردن هم بهتر از بچه های دیگه همدوره و حتی پی اچ دی دارم تو ازمایشگاه كار میكنم، كلی برای خودم اعتبار جمع كردم و قلنبه سلنبه شده كارم
کامشین
سه شنبه 31 مرداد 1396 04:38
بسیار تبریک میگم آسمونی جان.
خیلی خیلی خوشحال شدم و امیدوارم که خوشحال هر دوتامون حالا حالاها ادامه پیدا کنه.
یک استراحت به خودت بده دختر خوب...تا شروع سال جدید چیزی نمانده!
باید ازت یاد بگیرم. خیلی قابلیت داری و واقعا کارت ستودنی است.
پاسخ اسمان پندار : كامشین عزیزم، خیلی ممنون و واقعا امیدوارم شادیها همینطور ادامه داشته باشه،برای همه شادی جویان:)) اوه مگه این ازمایشها وقت ازاد میگذارند، دوباره از فردا ازمایش خرگوشی شروع میشه، با اینحال بشدت دنبال اینم كه دوسه روزی بریم ابشارنیاگارا،احتمالا هفته دیگه. قبل اینكه سر و كله ترم جدید شروع بشه. كامشین، قابلیت!!! راستش هرچی بود اثرات قهوه بود با اینحال ممنون، تعریفت چسبید:))
مرمره
دوشنبه 30 مرداد 1396 14:20
خسته نباشی اسمان عزیزم. نوشتن پایان نامه به زبون فارسی هم کشنده ست دیگه نوشتن و ویرایشش به یه زبون دیگه مطمئنا خیلی خیلی کار بزرگی بوده که تونستی تمومش کنی امیدوارم تا الان دیگه همه ی کاراش انجام شده باشه و زودتر بتونی استراحت کنی و از روزهای شیرین بعد از دفاع لذت ببری
پاسخ اسمان پندار : مرسی مرمره جون واقعا سخت بود، بخصوص اون كمبود زمانش، بعد جالبه این مساله برای همه بچه هایی بود كه تابستون میخواستند دفاع كنند، یعنی ٣-٤ نفر بودیم همه امون دسته جمعی تو سرزنان میدویدیم، حتی اونهایی كه انگلیسی زبان اولشون بود، هنوزم كار من و یكی از بچه ها مونده، اون فكر كنم امروز تموم بشه، من منتظر تایید اخر و یك امضا هستم فردا.
نظرات پس از تایید نشان داده خواهند شد.
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Website Traffic | Buy Targeted Website Traffic