امروز:

دوباره وقت تغییره

» نوع مطلب : روزها در اون سر دنیا( سال چهارم) ،قدم به قدم، روز به روز تا اون بالاها ،

سلام من اومدم. 
سال 2018 هم شروع شد. امسال دومین سال نو سرد تو صد سال اخیر تو نیویورک بوده. یک طوفان برفی شدید هم پنجشنبه داشتیم که مطابق معمول من عاشق برف حسابی ذوقش را کردم هرچند تنها فقط تو مسیر خونه تا مترو ازش لذت بردم. اخه مجبور بودم برم ازمایشگاه بالاسر جناب خوک.بگذریم که حتی بعضی خطهای مترو ها هم از شدت برف و طوفان از کار افتاد و با اوبر( اسنپ امریکایی) خودم را به ازمایشگاه رسوندم.  بعله هرچند تعطیلات بین ترمی ما سه هفته ای هست اما من فقط ده روز تعطیلی داشتم و بعد ازمایش نفس گیر روی خوک شروع شد. البته این بار یک تیم بودیم. شامل دکتر دامپزشک و دو دستیارش برای بیهوش نگه داشتن اقا خوکه برای سه شبانه روز . من و موبور که تو شیفتهای 12-14 ساعته میموندیم و بچه هایی که تو شیفتهای 4-6 ساعته دستیار من و موبور بودن. راستش این بچه ها هم ph-d میخونند و حتی بعضیهاشون سال چهارمی هستند برای همین حتی بعضا اشکارا حسادتشون را نسبت به من و موبور بخصوص من واضح نشون میدادن. نمیدونم بهرحال من سعی میکنم تموم نکاتی که همه را خودم با تجربه یاد گرفتم با مهربونی و صبر بهشون یاد بدم و حس میکنم دوستم هم دارن. شاید هم من ابینطور حس میکنم. نمیدونم.شاید هم واقعا دارن. چون یکبار یکی از همین بچه ها میگفت هیچکس هیچوقت نمیتونه از تو دلخور بشه و همه دوستت دارن. اون دوست ایرانی هم که چندماه بود ترک ازمایشگاه کرده بود شیفت داشت. هردو وانمود میکردیم اتفاقی نیافتاده و عادی برخورد میکردیم اما مطمئنا هیچوقت به اون درجه دوستی برنمیگردیم. بخصوص حالا که من شناختمش و میدونم کل فاصله گرفتنش از ازمایشگاه بخاطر نه ای بود که استادم بهش گفت و حسادت شدیدش بمن. کاش فقط این بود دروغهایی که به اون دوست دیگه هم گفته بود. همه با هم باعث میشه که دیگه نتونم بهش اعتماد کنم و  ای کاش اینکار را نکرده بود چون من واقعا رو دوستیش حساب میکردم.
بگذریم. امروز با وجود اصرار چندتا دوستمون برای اینکه خونه اشون بریم. خونه موندم. کمی احساس خستگی میکنم. بخصوص خستگی روحی. نمیدونم چرا. البته حدس میزنم چون سابقه کمبود شدید ویتامین د دارم. بخاطر اون باشه که بخاطر زمستون احتمالا سطحش خیلی پایین اومده. شاید هم واقعا یک دوره افسردگی خفیف باشه. بهرحال خیلی حوصله جمع و مهمونی را ندارم. شب عید سال نو و روز بعدش هم با وجود اینکه یک کلاب خفن رفته بودیم اما از ته دل شاد نبودم و لذت نمیبردم. با اینحال خودم را میشناسم و به اندازه کافی هم از دارو و درمان سر درمیارم و مطمئنم بعد یک مدت دوباره خودم میشم.
امسال نه بخاطر اینکه سال نو اومده بلکه تصمیم گرفتم با اومدن ترم جدید یک سری تغییر اساسی تو خودم بدم. این تغییرات مربوط به تحقیق هست و اینکه کم کم از حالت صرفا فقط عملی ازمایش کردن بصورت یک محقق تموم کمال دربیام. راستش الگوم موبور هست و تصمیم دارم کم کم با راه و روش اون پیش برم . بذار این طور بگم. نمیخوام  مثل بیشتر بچه های ph-d فقط یک مدرک بگیرم. میخوام یک محقق واقعی بشم و کم کم خودم را بالا بکشم. میدونم مسیر سختی پیش رو دارم و با اینحساب خیلی بیشتر از ترم پیش گرفتار ازمایشگاه و تحقیق میشم. اما اگه خوش شانس باشیم و روشی که داریم ازمایش میکنیم بعنوان یک روش استاندارد برای ارزیابی داروهای درمال توسط fda ثبت بشه. نون تحقیقیم تو روغنه. اگه هم با وجود اینهمه زحمت نتیجه نده و روش خوبی نباشه که اونوقت راستش باید اعتراف کنم عمرم و وقتم را بدجور پای اینکار سوزوندم. خلاصه برام ارزوهای خوب کنید. 
دیگه یکی از تصمیمهایی که گرفتم خوندن و دیدن اخبار امریکا هست. میدونید تا ایران بودم و حتی الان یک لحظه از اخبار و تحلیلهای ایران جدا نمیشم اما چون همه را به فارسی میخونم و گوش میدم وقتی تو جمع امریکاییها قرار میگیرم در مورد مسایل روز  و اخبار امریکا کلمه های انگلیسی را نمیدونم. دایره لغاتم در حد درس و ازمایشگاه و کارهای مربوط به اونه و بمحض اینکه کمی فراتر از اون میشه به یک گنگ واقعی تبدیل میشم که هیچ حرف و نظری برای ابراز نداره. خوب اگه بخوام همچنان به اخبار ایران بچسبم هیچوقت نمیتونم خودم را تغییر بدم و باید از همین الان این رویه را تغییر بدم. مسلما در ابتدا خوندن و دیدن اخبار  اینجا برای من خیلی سخت هست و حالت تکلیف شب داره اما مطمئنم در عرض یکسال حسابی تغییر میکنم و سال دیگه همین موقع خودم از تغییرات خودم کیف میکنم.
اینم از این. شب بخیر.


نوشته شده در : یکشنبه 17 دی 1396  توسط : اسمان پندار.    نظرات() .

زری
جمعه 22 دی 1396 15:25
سلام خوشحالم آسمان جان از اینکه رو غلطک افتادی و سال ۲۰۱۷ برات خوب پیش رفت و انشاالله ۲۰۱۸ قشنگ ثمره چینی باشه
آسمان جان یه سوال دارم،ین آمپول‌هایی که برای دیر بالغ شدن دخترها میزنند و در کنارش استفاده ی امپولهای هورمون رشد را شناختی داری؟ اینکه بچه ای فقط آمپول بزنه که پریودش تاخیر بیفته و با ورزش و تغذیه رشد قد را پیگیر باشند خیلی برا بچه عوارض میتونه داشته باشه؟
پاسخ اسمان پندار : سلام زری گلم. ممنونم از ارزوی قشنگت. راستش تو ایران جدیدا خیلی رسم شده که امپول هورمون رشد بزنند. مسلما هر دارویی عوارض جانبی خودش را داره و بی خطر خطر نمیشه با اینحال باید ببینیم ایا مثلا کوتاهی قد چقدر روی سلامت روح اون فرد تاثیر داره و مهمه. این امپولها اگه قبل ار بلوغ و بسته شدن قسمت اپی فیز استخوانها انجام بشه باعث ادامه رشد استخوان و درنهایت تا چند سانتیمر بلندی قد میشه. در مورد امپولهایی که برای دیر بالغ شدت دخترها میزنند من خودم تا پارسال که ایران داروخانه میرفتم موردش را ندیده بودم. حدس میزنم باید از دسته امپولهای هورمونی ( پروژسترونی) باشه که احتمالا ماهی یکبار میزنند( چون با پایین اومدن
سطح هورمون پروژسترون تو خون هست ) که اندومتر شروع به ریزش میکنه. و چون مطمئن نیستم نمیتونم با قطعیت بگم عوارض جانبی این هورمون در بدن دختری که هنوز بالغ نشده چی میتونه باشه. ارزوی سلامتی و شادابی برای همه بچه ها دارم.
ب...ه...ا...ر...ک
پنجشنبه 21 دی 1396 02:44
سلام آسمونی جونم. به به میبینم که ماشالله هزار ماشالله تونستی کلی پیشرفت کنی. بهتون تبریک میگم. هم خودت هم همسر مهربانت. امیدوارم اونقدر پیشرفت کنی که یه روز با خیال راحت و بی تردید بگی ای ول به خودم که اومدم امریکا.
خوب مثل این که از اون دوست بی معرفتت که گفتی میخواد ازت پله درست کنه بره بالا بریدی و کات کردی باهاش. ببین من روزی شصت بار دارم کات میکنم. یعنی فقط آرزو دارم بازنشسته بشم و بشینم سرجام و دیگه کسی رو نبینم. تا این حد. میام با معیارای خودم با دیگران رفتار میکنم و نمیتونم پیش بینی کنم که کار درست چی باید باشه و یا این رفتار من چه تبعاتی میتونه داشته باشه. بنابراین روزی شصت بار گند زده میشه به حال و احوالم و هی مجبورم روابطم رو بکوبم و از نو بنا کنم. یا این که به اون ادم بی محلی کنم که یه انگ آدم بی جنبه میخوره رو پیشونیم. هزار بار هم به خاطر همین موضوع محل کارم عوض شده. آدم محکمی نیستم تو روابط. سنگدل نیستم و صلاح کار خودم رو به شکستن دل دیگران ترجیح نمیدم. کم میارم. زودی وا میدم. نمیشه که... تو نباش این جوری. تو مازندران رسم اینه که اگر کسی سلام کرد حتما یه منظور بدی داره مگر این که خلافش ثابت بشه. یعنی هر حرفی مطمئنا یه نیت بدی پشتش نهفته است. حالا چه شما متوجه اون موضوع بشی یا نشی صورت مساله پاک نمیشه. تو هم این جوری باش. درسته که روح ادم لکه و خط و زنگار میفته ولی عوضش ادم دیگه تو روابطش ضرر نمیکنه. من که هنوز نتونستم و هر روزم دارم ضرر میدم. ولی جلوی ضرر رو از هر جا بگیری منفعته.
یه روز با همکارم داشتیم حرف میزدیم خیلی زیاد صحبت کردیم برگشتم گفتم وای کف کردم ازبس حرف زدم. هفته بعدش اومد معذرت خواهی کرد و گفت ببخشید من مثل این که حرف مفت زیاد زدم! گفتم چرا این حرفو میزنی؟ گفت چون گفتی کف کردم. گفتم ای بابا من به معنی واقعی کلمه کف کرده بودم نه این که با کنایه بخوام بهت بگم که حرف مفت زیاد زدی. اگر بخوام بهت بفهمونم که حرف مفت زیاد زدی بهت قشنگ با کلمات خود همون مفهوم بیان میکنم نه این که از کلمات و جملات دیگه ای استفاده کنم. ملت از بس به هم خیانت کردن نمیتونن تصور کنن که ممکنه کسی از جمله ای که میگه منظور دیگه ای نداشته باشه.
خلاصه که ایشالله بتونین دوستان صادق و همراهان خوبی پیدا کنین.
پاسخ اسمان پندار : سلام بهارك گلم، كامنت را كامل خوندم و میتونم بفهمم چی میگی، خصوصا تو ایران انگار واقعا پشت هر رفتاری و هر حرفی باید دنبال یك منظور بگردی، فامیل خودم همینطورین برای همین كامل میفهمم، میدونی بهارك جان، اون دوست بخاطر كارش مجبور شد برگرده، از هفته پیش مجبور شدیم با هم كار كنیم، البته یكجورهایی فوق اون حساب میشم اما چون خیلی خودش را قبول داره اصلا كم نمیاره و مطمئنم از شدت حسادتش من را تو این جایگاه قبول نداره، حالا بذار بهت بگم من كلا چه درسی گرفتم، طرف برگشت و هردو خیلی عادی رفتار میكنیم مطمئنم اون بدش نمیاد كه روابطمون درست مثل قبل نزدیك و دوستانه بشه، اما اینبار من درس خوبی گرفتم و روابط را در حد كارمون نگه میدارم، بهیچ عنوان نمیذارم كه دوباره نزدیك و به اصطلاح صمیمی بشیم، یكجورسردی را حفظ كردم، دیگه برات بگم بعنوان مافوقش میتونم بدجنسی كنم و سنگ جلو راهش بندازم، اما مطمئنم اگه این كار را كنم، روزی یك جای دیگه كسی این كار را با من میكنه، بذار از دریچه واقعیت بهت بگم اگه من این كار را بكنم مطمئنم بقیه دیر یا زود متوجه این كار میشن، نتیجه این میشه كه اعتماد دیگران را بخودم از دست میدم و حتما حس بدی هم پیدا میكنم و در اخر دیگران هم یكروزی با من همین كار را میكنن، درس دیگه ای كه گرفتم دیگه كاسه داغتر از اش برای یادگیری اون و بقیه نمیشم، اگه درخواست كمك و راهنمایی كردن در همون محدوده كمك میكنم اما دیگه مثل سری پیش هی نمیگم فلانی بیا این نكته را هم بهت یاد بدم یا فلانی این كاررا من امتحان كردم فلان نتیجه را میده، خلاصه این هم رابطه جدید من با دوست نادوست
مهران
چهارشنبه 20 دی 1396 16:05
سلام مجدد خانم دكتر بزرگوار
یك سوال از خدمتتان داشتم
آیا با پاسپورت كانادا میشه آومد آمریكا زندگی كرد ؟
به نظرتون دانشجویی آمریكا بهتره ( با توجه به شرایط خوب كار ) و یا ویزا اقامت كانادا ( هوای سرد و شرایط بد كاری )
ممنون میشم اگر امكانش بود راهنمایی بفرمایید.
پاسخ اسمان پندار : بازم سلام راستش سوال سختی کردید. بنظرم این بستگی به هر ادمی داره و اینکه چه اهداف و شرایطی داره. من فقط میدونم که برادرم که تقریبا همزمان با من برای کانادا اقدام کرد الان منتظر پاسپورتشه و دوستم با پاسپورت کانادایی راحت به امریکا رفت و اومد میکنه و میتونه در اینده کار کنه. خلاصه احتمالا اگه من میتونستم برای کانادا اقدام میکردم و با پاسپورت کانادایی برای امریکا. اما خیلیها ترجیح میدن از اول بیان امریکا. موفق باشید
مهران
چهارشنبه 20 دی 1396 16:02
سلام خانم دكتر عزیز
چقدر خوبه كه همواره در مسیر پیشرفت هستید ..
انشاالله سال جدید سال بسیار خوبی برای شما و همسر گرامیتون باشه.
براتون بهترین آرزوها را دارم.
پاسخ اسمان پندار : سلام و ممنونم مهران عزیز. انشالله . خداکنه زحمات جواب بده. امین. بقیه اش را تو جواب کامنت بعدیت مینویسم
نگار
دوشنبه 18 دی 1396 19:29
سلام آسمان جان. امیدوارم همیشه موفق باشید. راستش فکر میکنم ذات آدمها اصلا تغییر نمیکنه. شما با وجود اینکه صادقانه همه چیز را در اختیار دوستتان قرار دارید و عکس العمل بدی از او دیدید الان باز هم خالصانه تمام مطالب را در اختیار دیگران قرار میدهید. ان شا الله خداوند بر اساس نیت قلبی شما هر آنچه آرزو دارید به شما بدهد. ببخشید ممکن است در مورد ویژگی یک محقق هم توضیح بدهید. راستش من فکر میکردم کار و آزمایشهای شما نهایت کار یک محقق است.ممنونم .
پاسخ اسمان پندار : سلام نگار جون. نگ که واقعا از دست این اخلاقم جدا عاصی هستم. هرچقدر هم از این اخلاقم ضربه میخورم باز این حس مسولیت میاد سراغم که طرف اگه این نکته را بدونه کارش بهتر میشه و .... خلاصه اصلا رسم نیست کسی خودش دنبال دانشجوها بدوه که اره بیا این نکته را بهت بگم و من نوبر این گروهم.
برات بگم نگار جان من یک لیست بلندبالا با جزییات برای خودم برای بهتر شدن نوشتم. اما درکل اینطور بگم من الان هنوز به سطحی نرسیدم که خودم طراح ازمایش باشم. قابلیت اینرا بخوبی دارم که چطور یک ازمایش را بهینه کنم اما هنوز ایده پرداز استادم و موبور هستند. برای این کار باید حداقل شبی دو تا مقاله بخونم. دیگه اینکه تو روابط اجتماعی مربوط به رشته ام فعالتر باشم. مثلا عضویت تو فوکوس گروپها و ارتباط سازی و خوندن مقاله های ادمهای متخصص این کار. موفق باشی
سحر
یکشنبه 17 دی 1396 16:36
موفق باشی اسمااااان
پاسخ اسمان پندار : مرسی سحر جان، برام دعا كن كه با اینهمه زحمت ، نتیجه خوبی در انتظارم باشه .
نظرات پس از تایید نشان داده خواهند شد.
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Website Traffic | Buy Targeted Website Traffic