دو کارمند
احوال شما؟تعطیلات خوش گذشت.من که جایی نرفتم اما خونه و خواب و فیلم و حتی درس خوندن خوبی بود .دیشب هم دوتا از دوستان باحالمون خونمون بودند و بساط شب نشینی و خنده و شوخی.
حالا محل کار
یكی دوماهی هست دوتا پسر حدودا بیست ساله بعنوان كاراموز مشغول بكار هستند،هردوتا تو یك روزاومدند.یكی جین پوش وبا موی مرتب و اون یكی با شلوار پارچه ای ،جین پوش بنظر امروزی تر می اومد و پارچه ای با موهای سادش و دهان نیمه باز،قبلا ادمهایی با این تیپ را ادمهایی ناسازگار و كمی عصبی میدیدم.هردو شروع به كار كردند و به هردو كار مشابه داده شد ،تفاوتها بعداز یك هفته بصورت قابل توجهی پررنگ شد ،پارچه ای در حد ممتاز و تحسین برانگیزی همه مطالب را با دقت و علاقه یاد میگرفت و بسرعت پیشرفت میكرد اما جین پوش رشد عادی خودش را داشت ،بعد از دوماه پارچه ای مسلط به كار و هنوز مشغول به یادگیری،دایم توی دست و پای مدیر و پرسیدن سوال از من برای یادگیری مطالب جدید،اینها همه موارد نیست هردو بچه خوب و مثبتی هستند و روزه بگیر،اما باز هم متفاوتند،پارچه ای كلی دوست پسر داره و روابط سالم ،یك تلفن یك دقیقه ای و احوالپرسی از دوستهاش ،گهگاه شوخی مودبانه با مدیراما جین پوش حساس و كم حرف،حتی وقتی مدیر بی ادب ما شوخی شهرستانی باهاش میكنه احساس میكنم ته دلش میرنجه،بی اعتماد بنفس و ضعیف،از حالا مشخصه هردو چه اینده ای میتونند داشته باشند،پارچه ای موفق و جین پوش كارمند برای همیشه،حتی شاید بارها حقش را هم بخورند.یاد دختر دبیرستانی می افتم كه اعتماد به نفسی نه در حد صفر كه زیر صفر داشت ،مودب بود و حساس ،كوچكترین انتقاد اثر عمیقی همچون چاقو داشت.بلد نبود شوخی كنه ،جلب توجه كنه و دیگران را بسمت خودش جذب كنه،تنها چیزی را كه خوب بلد بود درس بود و بطرزناراحت كننده ای مودب بود.چی میشد اگه بجای مودب بودن بهش درس پررو بودن داده بودند،چی میشد بجای حساس و زودرنج بودن پوست كلفت بارش اورده بودند و چی میشد اگه بهش گفته بودندشرط اول برای موفقیت درس نیست بلكه اعتماد به نفس شرط هست.
تو داروسازی؟
یاد یه تبلیغ افتادم که به چای کیسه ای گفتن: تو بالشی؟؟
گفت نهههه من چای کیسه ای...
الان تو میتونی بگی نه من فلان چیز خوندم