امروز:

چینی

» نوع مطلب : نگاه اول ،زشت وزیبا ،

سال سگ مبارك، بعله دیروز شروع سال چینی بود من هم امروز را بهونه میكنم تا از چینیها بنویسم.
تصور: چینیها ادمهای پرتلاش هستند، وقتی هرجیزی میبینیم مارك ساخت چین خورده پس باید بازارشون خیلی متنوع باشه .و حقیقتهایی كه از پیشرفت اقتصاد چین و تبدیل شدنش به قطب قدرت میشنویم.
واقعیت: تو سفری كه به چین رفتم، شهرهای چین را خیلی تمیز دیدم، بازارهاشون سبك بازاربزرگ تهران بود یعنی اکثزا ساختمونهایی غیر مدرن با غرفه هایی کاملا سنتی و کوچیک که با یک دیوار نازک از هم جداشده بودن با یك سری جنس بی كیفیت و تكراری، اصلا تنوع به اون معنی وجود نداشت، هرجا میرفتی باید تا ده برابر زیر قیمت چونه میزدی، چیزی كه لیدرمون گفت و صددر صد واقعی بود. یعنی یك قیمت فضایی میگفتن كه اگه بی اطلاع بودیم حداكثر نصف قیمت میخریدیم، زبان انگلیسی نمیدونستن.لیدر چینی امون میگفت تازه بیست ساله كه ماشین به استفاده عمومی تبدیل شده وقبلا همه دوچرخه داشتن برای همین رانندگی چینیها بده. یک جورهایی سبک زندگی کمونیستی خیلی جریان داشته اما الان اون سبک داره تغییر میکنه. 
چینیهای نیویورك: ادمهایی كه بشدت سرشون تو لاك خودشونه و کلونی خودشون را دارن وزندگیشون را تاحد زیادی محدود به اجتماع چینیها کردن،تا جایی که من دیدم اكثر كسانی كه تو بازیافتی ها قوطی خالی و پلاستیك برای فروش جمع میكنن متاسفانه چینی هستند. من اینجا سبك زندگی ساده و قانعشون  را خیلی بیشتر دیدم و حس كردم شاید هم بخاطر اینكه سفرم به چین ده روزه و كوتاه بود و خوب طبیعیه كه توی یك سفر كوتاه دید واقعی بیدا نكنیم،گفتم که بشدت چینیها علاقه دارند كه بصورت كلونی زندگی كنند، یعنی همه اشون تو محله های خاصی از نیویورك جمع میشن انگار تو دل شهر نیویورک یک شهر چینی کوچیک ساخته باشن، اینطوری كه وقتی وارد محله میشیم تموم تابلوها مكالمات ادمها مغازه ها و حتی گاها بانکها چینی هست، فكر كنم تو فیلمهای هالیوودی حداقل چند صحنه از این جور محله ها دیده باشید، منهتن ، بروكلین و كویینز هركدوم محله چینی خودش را داره و شامل چندتا خیابون اصلی و فرعی میشه، ما هم از اتفاق تو مرز محله بروكلینشون میشینیم، یعنی یك بلاک ( من مینویسم بلاک شما بخوانید کوچه) بالاتر محله تبدیل به محله اسپنیش ها میشه.( راستی گفته بودم خیلی اوقات فکر میکنند من  اسپنیش یعنی اهل امریکای جنوبی ام) نمیدونم خودم که احساس نمیکنم قیافه جنوبیها را دارم اما انگار دارم. هاهاها. اوووه یک خصوصیت بد دیگه چینیها.... متاسفانه عادت خیلی بدی برای تف کردن دارن. البته میدونم این عادت فقط مختص چینیها نیست و هندیها هم همینطورن( یعنی در این حد که تو اتوبوس تابلو زده بودن تف کردن ممنوع). یک کوچولو هم برعکس شهرهاشون تو چین اکثرا محله هاشون تمیز و مرتب نیست البته باز هم میدونم اصلا مختص فقط چینیها نیست و مثلا اهالی جنوب امریکا هم نامرتب و خیلی خیلی خیلی با سروصدا زندگی میکنن.( حالا دوستان نیایید بنویسید نژادپرستانه ننویس) لطفا درنظر داشته باشید من سعی میکنم اون چیزی را که میبینم و حس میکنم منتقل کنم. یکجورهایی گزارش نویسی میکنم. و اگه جایی هم برداشت اشتباه کنم حتما میام مینویسم من اشتباه برداشت کردم و بمرور و با تجربه به نتیجه دیگه ای رسیدم. در اخر بهتون بگم من دکترم و فیزیو تراپم چینی هست و اتفاقا از این بابت خیلی خوشحالم. چون صبر و حوصله اشون زیاده. کاملا ضعف زبانمون را درک میکنن و ارتباط خوبی میسازن. سال اولی که وارد دانشگاه شدم. یک دختر چینی بود که همون اوایل ورود که من گیج تکالیف و درسها بودم خیلی کمکم کرد و هنوز باهاش دراتباطم. کلا من خودم شخصا چینیها را بخاطر اروم بودن و مورد احترام بودنشون خیلی دوست دارم.


نوشته شده در : شنبه 28 بهمن 1396  توسط : اسمان پندار.    نظرات() .

ساجده
سه شنبه 1 اسفند 1396 10:50
خیلی از لطف شما تشکر میکنم. امیدوارم همیشه موفق باشید
پاسخ اسمان پندار : خواهش میكنم ساجده جان، انشالله كه كارهای پذیرشت با موفقیت انجام بشه
سه شنبه 1 اسفند 1396 09:35
سلام اسمان جان خوبی؟ خیلی خوب بود و جدای همه اینا اتحاد و اینکه هوای همو در غربت دارن قابل تحسینه چیزی که ما ایرانیا کمتر داریم.
پاسخ اسمان پندار : سلام عزیزم، ممنون، درست میگی، من یكی دوبار از ایرانیهای اینجا شنیدم كه باید از ایرانی فاصله گرفت، نمیگم همه بدن و به هم بد میكنند، من حتی رابطه های دوستی اینجا را بهتر از ایران دیدم اما در كل به اندازه بقیه ملیتها مثلا هندیها هوای هم را نداریم
رویا
دوشنبه 30 بهمن 1396 11:32
اسمون عزیز با تمیز نبودن چینی ها موافقم و یه چیزی را یادت رفت بگی غذاهاشون وایییی.نمیدونم ولی من که نتونستم باهاش کنار بیام و دوست داشته باشم.
پاسخ اسمان پندار : هاهاها راست میگی رویا، كامل این بخش یادم رفت، اتفاقا چقدر خاطره غذایی ازشون دارم، از اونموقع كه چین بودم و میدیدم سوسك و ملخ و كرم سرخ شده میخورن و بووووی غذاهاشون كه چندبار حالم را بد كردتا حالا و ورژن امریكاییشون......راستی یك بیشنهاد رفتی رستورانشون ساسمی چیكن را امتحان كن، تنها غذای چینی هست كه من میتونم بخورم و راستش خوشمزه هست
ااا حیف شد، باید یكبار بنویسم
بهارک
دوشنبه 30 بهمن 1396 01:06
نه عزیزم چه اجباری عاخه. این حرفو نزن. اتفاقا من خودم هم دلم میخواد این دریچه ی گفتگو بین ما بسته نشه و باز بمونه. عالیه.
پاسخ اسمان پندار : خیلی هم عالی، میدونم وبلاگ از نظر خیلیها قدیمی شده اما من خیلی به اینجا عادت كردم و دوستش دارم
ساجده
یکشنبه 29 بهمن 1396 19:37
ممنون خانم آسمان.‌خیالم کمی راحت شد. از لطف شما ممنونم. ان شاء الله موفق باشید. اگر امکان دارد در مورد نحوه آموزش هم اطلاعاتی بفرمایید. البته اگر فرصت داشتید. مثلا اینکه یک ترم چند هفته است یا هر درس چند روز در هفته برگزار میشود. ممنونم.
پاسخ اسمان پندار : خواهش میكنم ساجده جان، خوشحالم رفع نگرانی كردم، ساجده جون فكر كنم تو ارشیو پستهایی را بتونی پیدا كنی كه مفصل از درس و مدرسه نوشته باشم، اما بطور كل یك ترم سه ماه و نیمه، و برای درس سه واحدی سه ساعت در هفته كلاس داریم.
موفق باشی
بهارک
یکشنبه 29 بهمن 1396 01:26
سلام آسمونی جون. مرسی که مینویسی. باز هم بنویس ما میخونیم. ولی کامنت باید خودش بیاد. منم اتفاقا این روزا اونقدر سرم شلوغه که فقط وقت میکنم یه سر به وبلاگای مورد علاقه ام بزنم و بخونم و تو دلم به حرفاشون فکر کنم. موقعی که دارم کارامو انجام میدم هی به نوشته ها فکر میکنم و میگم خوب چه باید گفت در کامنت. حقیقتا این کامنت اون عصاره ی اصلی نوشتن وبلاگ هست و اگر نباشه نوشتن بی معنا میشه. ولی باید پذیرفت که نیست و تموم شده و اون دوران پرشکوه دیگه تکرار نمیشه. همه اش هم تقصیر این فیس بوک و اینستاگرامه که ما رو تنبل کردن.
پاسخ اسمان پندار : سلام بهارك جان، عزیزم به خودت سخت نگیراگه حسش بود كامنت بده اگه هم نبود بیخیال، اصلا هركاری اگه توش اجبارباشه دیگه لذت نداره.
شنبه 28 بهمن 1396 21:58
سلام خانم آسمان ببخشید مزاحم شدم. من یک سوال دارم. من برای سال آینده قصد دارم اپلای کنم. امروز در یک وبلاگ مطالبی از یک خانم خواندم که شرایط را برایم خیلی سخت کرده است. در آن وبلاگ نوشته شده بود که خانمها با حجاب در دانشگاه دچار مشکل هستند و اساتید به آنها توجه نمی کنند و برای تدریس در دانشگاه و پیدا کردن کار بسیار دچار مشکل هستند که ایشان حتی تصمیم به تغییر رشته گرفتند. ببخشید من حجابم برایم مهم است و بابت این موضوع خیلی نگران هستم. ممکن است نظرتان را بفرمایید. خیلی خیلی ممنونم.
پاسخ اسمان پندار : سلام عزیزم، خوب راستش من اصلا همچین چیزی اینجا توی نیویورك و یا دانشگاهمون ندیدم، از اتفاق ما تو دانشگاهمون دختر محجبه خیلی داریم و همه براحتی ازمایشگاه میرن و درس میخونن، بنظرم ممكنه مقطعی یك دانشگاه و یا استاد اسنطور برخورد كرده كه اتفاقا اینجا خیلی راحت میشه پیگیر شد و از تكرارش جلوگیری كرد، البته اینرا هم بگم مورد نژادپرستی هنوز هست، تو نیویورك باتوجه به حجم زیاد مهاجركمتر، اما حتی من خودم هم برخورد داشتم، احتمالا شهرهای كوچیكتر و جنوبی تر با حجاب این مورد شدیدتر بشه. اما این هم یك بخش از عوارض مهاجرته. بنظرم با اینحال اگه نگرانی شهرهای بزرگتر و شمالی تر را انتخاب كن، موفق باشی
کامشین
شنبه 28 بهمن 1396 19:28
آسمونی جان
در گزارش ات خیلی خوب مرز بین توصیف کردن و قضاوت ننمودن را رعایت کرده بودی و اصلا هم نوشته ات نژاد پرستانه نبود. من با چینی ها برخورد خاصی نداشته ام، هر چند بیشتر دانشجوهای خارجی دانشگاه چینی هستند. این ملت انقدر در طول تاریخ
از خودی و ناخودی آسیب دیده اند که عدم اعتماد به غیر از حلقه نزدیک آشنایان باید در آن ها به یک کد ژنتیکی خاص تبدیل شده باشه. چینی ها جزو بیچاره های تاریخ هستند.
پاسخ اسمان پندار : سلام كامشین عزیز
ممنون از تعریفت، جالبه من اصلا نمیدونستم چینیها جز دسته ادمهایی بودن كه تو طول تاریخ اذیت شدن، حداكثر اطلاعات من در حد میدون تیان ان مه هست. نمیدونم چرا هرچی میخوام جواب این كامنت را ادامه بدم یاد ایرانی جماعت میافتم، همین الان از خوندن توییتر میام و از كامنتهای مردم و ذات خودمون در تعجبم و هیچ تعریفی برای خودمون پیدا نمیكنم
نظرات پس از تایید نشان داده خواهند شد.
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Website Traffic | Buy Targeted Website Traffic