امروز: جمعه 21 آذر 1399

این روزها

» نوع مطلب : روزها در اون سر دنیا( سال چهارم) ،

شنبه هست و روز تعطیل. از هفته پیش تصمیم گرفتم حالا که اونقدر برنامم سنگینه  که عملا تو طول هفته از صبح تا شب دارم میدوم اخر هفته ها فقط استراحت کنم و خودم را با فکر کارهای عقب افتاده ام اذیت نکنم .این حداقل لطفی هست که میتونم به خودم بکنم چون اونقدر از لحاظ جسمی و ذهنی خسته میشم که اگه اخرهفته ها استراحت نکنم جدی کم میارم. تو طول هفته هم از صبح که پام را میذارم تو ازمایشگاه فقط کارهای عملی پروژه را دارم انجام میدم. نه وقت میکنم مقاله ای بخونم و نه حتی درسهای ترمم را بخونم و اراونطرف سر وکله امتحانهای میان ترم داره پیدا میشه. دیگه باید این چندوقته موضوع برای پایان نامه ام پیدا کنم و کارهای عملی اون را هم شروع کنم که اصلا نشده حتی هفته ای یکساعت براش وقت بذارم. موبور که موضوع اش را پیدا کرده و حتی مواد پروژه اش را هم سفارش داده و بزودی کار عملی اش را شروع میکنه اما من حتی موضوع هم ندارم. از کمبود وقتم این را هم اضافه کنم که چند وقته فرصت نمیکنم حتی با خانواده ام حرف بزنم. یک زنگ میزنم که فقط ببینند هستم و میگم کار دارم و اخرهفته زنگ میزنم.کلا تا چشم بهم میزنم میبینم دوشنبه است و بعد هم جمعه و هفته ها بسرعت برق و باد داره عین هم میگذره. 
 اما خوشبختانه این وسط  حال و هوای عید داره بدادم میرسه. چندوقت پیش که رفته بودم خرید خوارو بار دیدم فروشگاه گل بیدمشک اورده و دوسه روز پیش هم سنبل. من هم خداخواسته هردوش را خریدم. به همسر هم سفارش بنفشه برای توی گلدون پشت پنجره دادم. ماهی هم که رو شاخشه منبعش هم نزدیک و در دسترس ،تو همین محله چینیها یک اکواریوم فروشی هست. اوخ خوب شد یادم افتاد امروز عدس بذارم و سبزه سبز کنم. خلاصه هرکی منرا نشناسه فکر میکنه الان با یک خانم کدبانو طرفه. اتفاقا چندوقت پیش یکی از بچه ها میگفت اسمان تو چرا همش داری ساندویچ میخوری. گفتم ای بابا کجا وقت اشپزی دارم. هرچند انصافا نه اشپزی بلدم نه بقیه هنرهای کدبانو گری و خدا خیر به راستین بده که اخر هفته ها بداد شکممون میرسه و یک غذای خونگی دستمون میده. بعد بحث این شد که برعکس این دوست همش تو اشپزخونه هست و داره غذا میپزه و تاحدی هنرمنده. البته من اتاق این دوست را دیدم و میدونم خیلی نامرتبه. اقا خانم اصلا میخوام نتیجه گیری کنم که ادم یک کنسرو را تو خونه تمیز و با خنده و شوخی بخوره بهتر از پلو خورشت تو خونه ای نیست که نشه توش راه رفت؟ ایا با من موافقید؟ مطمئنم حداقل یک درصدی از شماها با من موافقید:)))
اخ اخ هوا داره گرم میشه و سر و کله این ماشین بستنی فروشها داره پیدا میشه. جلو خونه ما هم یک زمین بازی بچه هست و جدا از سر و صدای بچه ها این ماشینها هم پارک میکنند و اهنگ مخصوص خودشون را میذارن. برای اینکه تصور کنید یک ماشین شهرداری را درنظر بگیرید که از صبح تا اخر شب جلو خونتون پارک کنه و صدای اهنگش را قطع نکنه. 
وووووو امشب داریم میریم کنسرت گوگوش. این زسما اولین کنسرت خواننده ایرانی هست که داریم میریم. هفته دیگه هم کنسرت اقای اندی. البته کنسرت اندی با شام هست و مفصل که تخفیف دانشجویی خوبی داشت. کلا فکر میکنم این کنسرت ایرانی رفتن بمناسبت عید را به یک سنت تبدیل کنیم که مواقع عید تو جمع ایرانیها باشیم و خیلی احساس دوری و غربت نکنیم. هرچند اخرش ادم مامان و باباش را برای عیدمیخواد :((
خوب این پست را ببندم اما قبل عید حتما برمیگردم و یک پست عیدانه میذارم. 
فعلا دوستان


نوشته شده در : شنبه 12 اسفند 1396  توسط : اسمان پندار.    نظرات(5) .

-
0
نمی پسندم
+
5
می پسندم

شلاله
یکشنبه 13 اسفند 1396 23:13
سلام آسمان جان
میگم موبور نمیتونه توی انتخاب موضوع تز کمکت کنه؟!
منم از شلختگی بی نهایت بدم میاد و دپرس میشم موافقم باهات
البته در کل آدم دلش خوش باشه (از ته ته ته دل) هیچ چیزی رو چشمش نمیبینه!
این روزای دانشجویی سخت هم میگذره بلاخره!
وااای کنسرت گوگوش ( آیکون آه از ته دل) خیلی خیلی لذت ببر از اون روز و به جای منم همینطور لدفن!
پاسخ اسمان پندار : سلام شلاله جون، اتفاقا هفته پیش یك پیشنهاد برای موضوع تز بهم دادحتی یك مقاله هم در ارتباط باهاش برام فرستاد،خوب موضوع تز خودش خیلی خوبه و این موضوع كه بمن پیشنهاد داد... نمیدونم بهرحال هنوز وقت نكردم تحقیق كنم و حتی مقاله را هم نصفه خوندم. میدونی شلاله جونم، انگار این زندگی همش انتظار برای اینده هست، البته اینجا خیلی شادتر از ایرانم اما سختیها و دوندگیهاش هم خیلی بیشتره، نمیدونم واقعا بعد روزهای دانشجویی قراره همه چی بهتر بشه یا فقط یك مرحله تموم میشه مرحله بعد شروع میشه.....
راستی جای همگی برای كنسرت گوگوش خالی بود، انصافا چقدر حیف كه خیلی راحت تو مملكتمون مارا از خوشیهای به این كوچیكی محروم میكنند.
مرسی عزیزم
زری
یکشنبه 13 اسفند 1396 21:35
به به کنسرت خوووووش بگذره
پاسخ اسمان پندار : مرسی زری جون جای همگیتون خالی بود
رویا
یکشنبه 13 اسفند 1396 09:14
به به کنسرت گوگوش و سبزه و ماهی قرمز حال و هوای عید امیدوارم بهت خوش بگذره اسمون عزیز یه کمی از نظر غذایی باید به خودت برسی ببین کاری نداره با یه برنامه ریزی مشخص و ذهنی میتونی برنامه غذایی خوبی داشته باشی البته شاید سبک پلو خورشتی ما به درد اونجا نخوره اما اگه باهاش موافقی شبها بساط خورشت را بذار رو شعله کم تا صبح برنج هم تو پلوپز.بساط کوکو هم وقتی ازت نمیگیره میشه با یه کمی برنامه ریزی تو خونه تمیز یه غذای خوب خورد.یه کمی باید از خواب و سرچ تو گوشی بزنی موفق باشی منتظر پست مفصلت از کنسرت های مربوطه هستیم
پاسخ اسمان پندار : رویا جونم مرسی دوست خوبم بابت كامنت دلسوزانه ات، قضیه اینه كه رابطه من با اشپزی خیلی بده، اما بهرحال این هم جز یك بخش از كارهایی هست كه ما ادمها باید انجام بدیم، خلاصه كامنتت بفكرم انداخت موقتی هم شده باز بساط اشپزی هرروزه را راه بیاندازم، البته ناگفته نمونه پلو خوری بیشتر از هفته ای یكبار هردومون را چاق میكنه، خصوصا وقتی شبها اشپزی میكنیم هردوشام میخوریم ،خلاصه این وسط موندم چه جوری برنامه بریزم كه هم شبها غذای سالم بپزم هم همون شبونه بعنوان شام خورده نشه
نظرات پس از تایید نشان داده خواهند شد.
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Website Traffic | Buy Targeted Website Traffic