نزدیکه عیده و من پاک هواییم. شنبه هست و روز تعطیل. اول قرار بود برم ازمایشگاه کار کنم اما تصمیم گرفتم خونه بمونم و درس بخونم. وسط درس تو شبکه های اجتماعی هم دارم سرک میکشم. یادم میافته همیشه این موقع سال یکم بیشتر در مورد مسیری که دارم میرم فکر میکنم و تحلیلش میکنم یا توی رویا فرو میرم. امسال اونقدر سرگرم کارم که حتی فرصت خیالپردازی و رویا بینی ندارم. وسط درس و فکر، عکس نارفیق را میبینم لب دریا. یک جای گرم. حتما برای تعطیلات بهاره رفته مسافرت یک ایالت دیگه. بعد به این فکر میکنم کسانی که این عکس را میبینند چی فکر میکنند. دختری خوشگل و خوش هیکل لب دریا. از همون عکسهایی که اکثر ادمها تعطیلاتشون را اونجور تصور میکنند.( کاری به اخلاق نارفیق ندارم منظورم تحلیل عکسهایی هست که هرروزه بیشتر ما تو شبکه های اجتماعی میبینیم). بعد فکر میکنم این عکس که نمایش خوشبختی یک دختر مجرد هست چقدر با زندگی واقعیش همخونی داره. مسلما من ابعاد زیادی از زندگیش را نمیدونم و نمیتونم در مورد خوشبخت بودن و شاد بودن واقعی این نا دوست نظر بدم اما در مورد خودم میتونم نظر بدم. عکسهایی که من تو شبکه های اجتماعی از خودم میگذارم چقدر از زندگی من را نشون میده.؟ دختری خندان در کنار همسرش تو مراسم و جاهای دیدنی . چیزی که میدونم اینه که اون شادی و لبخند واقعی هست. اما یک چیز را شک دارم ایا تو جایگاهی که انتظار داشتم ایستادم؟ ایا به خواسته هام رسیدم؟ ایا این نوع کار و زندگی همونی هست که میخواستم؟ تا یک حدی اره و تا یک حدی نه. چیزهای زیادی هست که باید تغییر کنه. اینکه من وقت برای خودم، همسرم ،سایر علایقم، ورزش، فیلم و تلویزیون دیدن ندارم خوب نیست. اینکه بخاطر عدم ثبات وضعیتمون تو این کشور جدید همش در انتظاریم خوب نیست. اینکه عید را اونطور که دوست داریم نمیتونیم با خانواده بگذرونیم خوب نیست. اینکه هنوز وضعیت کاری، زندگی و یا اینکه ایا میتونیم بقیه زندگیمون را تواین کشور ادامه بدیم و ایا به اینجا تعلق خواهیم داشت یا نه خوب نیست. اینکه همش به خانواده هامون قول دیدار تو یک اینده نامعلوم را میدیم خوب نیست.
پس چه چیزهایی خوبه؟ خنده هامون بیشتر و واقعی تره. ایران میخندیدم اما دلم هم گریون بود اینجا دل و لب میتونه همزمان بخنده. و امید. امید یه یک اینده قشنگ. اینده ای که میتونه همین بغل باشه.
اما مگه نه اینکه چهار پنج سال پیش هم همین امیدها وجود داشت؟ این امید با اون امید چه تفاوتی داره؟
نمیدونم. باشه بقیه اش را بعدا مینویسم.
امروز یکشنبه هست. فرصت نشد بیشتر در مورد لیست امیدها فکر کنم. صبح به درس و کمی خرید عید گذشت. یک ماهی کوچولوی قرمز. قصد داشتیم برای گلدون پشت پنجره بنفشه بخریم که گیرمون نیومد. یعنی دور و بر خونه نیست . همسر هم الان دست به کار درست کردن سمنو شده. سال اول که اینجا بودیم میخواستیم درست کنیم که خراب شد. پارسال همسر رفت تا اون کله شهر از یک سوپر ایرانی سمنو خرید بعد که اورد معلوم شد حتی قابل مزه کردن هم نیست. فکر کنم فقط جنبه نمایشی سفره را داشت. امسال هم متخصصین امر میگن زیادی سبز شده. خلاصه فکر کنم وعده دیدار ما و سمنوی عمه لیلا پز همون ایران بشه. من برم کمی درس بخونم بعد برمیگردم.
چهارشنبه: به به عید شما مبارک.صد سال به از این سالها. خوش گذشته؟ تحویل سال خوبی داشتید. روز اول عید چطور بود؟ من هم بگم دیروز و امروز را تعطیل کردم و خونه نشستم و پاک از فضای عید در کنار همسر لذت بردم. تحویل سال را هم تصویری درکنار خانواده ام بودم. بعد هم تلفن به بزرگهای فامیل. بعد هم دوستهامون اومدن خونه ما و شام دورهمی. سبزی پلو ماهی ظهر که نگو عالی. سمنو عالی تر. بنفشه و گل و سنبل و سبزه و ماهی هم همه سرجاشون،خوشگل و موشگل و ترگل و ورگل.
اهان امروز هم اولین مصاحبه رسمی انگلیسی ام را داشتم. دوتا کارخونه برای اینترنشیب درخواست دادم که یکیش دعوت به مصاحبه کرد. قبلا توضیح دادم که ظاهرا گرفتن اینترنشیپ بدون رابطه و معرف از خود پیدا کردن کار اصلی سخت تره. خوووووب. فکر کنممصاحبه را خوب ندادم. یعنی دو سه مورد بود که براشون مهم بود و من تجربه اش را نداشتم. تازه گفتم قصد دارم رفت و اومد کنم. تاحالا اینترویو نداشتم که حدس بزنم جوابشون چیه. اما فکر میکنم مورد ایده الی براشون نبودم. اما مهمتر از اون تجربه اش بود که خیلی برام باارزشه. حالا میدونم تو چه چیزهایی باید بیشتر کار کنم و خودم را قوی کنم. حیف شد مورد خوبی بود. اما از یکطرف باید تابستون هم از پروژه چشم میپوشیدم که همین هم برام چالش حساب میشد و میترسیدم با پیدا کردن جایگزین برای من نتونم بعد از اینترنشیپ راحت به کار برگردم. خلاصه گذاشتم به حساب سرنوشت. بشه خوشحال میرم نشه هم خوشحال نمیرم.
خوب الان هم شب شده و منتظرم راستین بیاد خونه و اخرین ساعتهای امروز که روز اول عیده را باهاش بگذرونم.
نوروزتان پیروز هر روزتان نوروز
نوشته شده در : چهارشنبه 1 فروردین 1397 توسط : اسمان پندار. .
کمی با تاخیر عیدتون مبارک
انشاالله سالم و سلامت باشید و به خواسته هاتون خیلی قشنگ تر از اون چیزی ک فکرشو میکنید برسید
موفق باشید
امیدوارم که در سال جدید روزهای خوبی را تجربه کنی
زیاد به آینده فکر نکن. تو سختی های زیادی را پشت سر گذاشته ای ...به این فکر کن که این پشت سر گذاشتن ها چقدر خوب بوده. پس این هم می گذره.