امروز:

روزانه

» نوع مطلب : روزها در اون سر دنیا( سال چهارم) ،

خیلی وقته ننوشتم، اما قضیه اینه كه زندگی به روال همیشگی ادامه دارد، سه هفته ای هست كه دستگاهی كه من باهاش كار میكنم (hplc)یك قطعه اش باید عوض میشد و خوش شانسی یا بد شانسی كارخونه قطعه اشتباه فرستاد و دوباره باید بفرستن، نتیجه این شده كارم سبكتر شده و دارم كارهای عقب مونده ام را انجام میدم، خصوصا اخر ترمه و پروژه رو پروژه داره میاد، حالا پروژه چیه؟؟ اینكه استاد ازتون میخواد بر اساس درسهایی كه داده یك موضوع انتخاب كنید و روش تحقیق كنید و تو كلاس ارائه كنید، یا مثلا برای یكی دیگه از درسها باید با نرم افزار مربوطه شبیه سازی كار یك دارو تو بدن را اجرا كنیم، در كل خوبه و به پروسه یادگیریمون خیلی كمك میكنه، حالا برای یكی از این درسها كه از اتفاق استادراهنمام درس را ارائه میده میخوام مبحثی را كه برای پایان نامه ام انتخاب كردم ارائه بدم، البته منظور نتیجه نیست چون اون كاركلی كار عملی داره و حداقل یكسال فقط كار عملیش طول میكشه، بلكه راه و مسیری كه برای رسیدن به نتیجه لازمه را میخوام پرزنت كنم، بعد از اونطرف من تا حالا فقط به عنوان فكر كرده بودم حالا باید تا دوشنبه كه وقت ارائه هست كلی ریسرچ انجام بدم و به اصطلاح از حالت خام عنوان به یك مسیر درست و خوب برای پایان نامه ام از لحاظ تئوری برسم، یك جورهایی برای اینكه شروع پایان نامه ام كلید بخوره خوبه و یك تیر و دو نشون میشه اما قضیه اینه كه زمان خیلی كمی برای این پروژه دارم، دیگه براتون بگم كه هوا هم داره گرم میشه و از پالتو پوشی هفته پیش به ژاكت یا كت تو این هفته رسیدیم. سعی كردیم این مدت اخر هفته ها با راستین  بزنیم بیرون و از هوا لذت ببریم، 
سلام به دوستهای گلم، خوبید؟؟
هنوز فرصت نكردم مطلبی را كه چند روز پیش براتون نوشتم پست كنم كه كه دست به كار دومی شدم، البته بازم تو مترو و تو موبایل كه بعدا میفرستم تو لپ تاپ و میگذارم تو وبلاگ، اخه این میهن بلاگ نسخه موبایلی برای پست مطلب نداره، خوب قطعه دستگاه هم رسید و از دیروز كارم دوباره سنگین شد، همین دیروز تا ساعت ١٠ شب ازمایشگاه بودم، خبرها هم اینكه نادوست رسما جز پروژه شد، اون یكی دوست ایرانی هم كه جدیدا عضوازمایشگاه ما شده بود، با اینكه ازمایش و پروژه نداره هر روز دفتر و دستكش را برمیداره و با یك ایرانی دیگه كه یكم شخصیت مامانها را داره و داره داروسازی میخونه میاد میشینه تو ازمایشگاه ما درس میخونه، خلاصه طوری شده كه رسما زبان رسمی ازمایشگاهمون فارسی شده. خوب واقعیت اینه كه یكم بیش از حد شده،چطور بگم برای من كه مجبورم لای دست و پای عده ای كه نشستن به خندیدن و حرف زدن كار كنم و ازمایش كنم و درعین حال تمركز كنم كه ازمایش با دقت انجام بشه این فضا اذیت كننده هست، خصوصا كه نه از نادوست خوشم میاد نه از اون شخصیت دختر ایرانی كه خیلی حرف میزنه و مدل خاله خانباجی حرفهای صد من یكغاز را تکرار میکنه. خلاصه این محیط باعث شده كه اسمان خنده رو و بشاش تبدیل بشه به اسمان استرسی و عصبی كه البته مسلما از همین امروز خودش را كنترل میكنه و نمیگذاره محیط روش اثر بگذاره، چون حتی خودش هم شخصیت اسمان عصبی و غرغرو و استرسی را دوست نداره پس وای به حال بقیه، خوب بچه ها من رسیدم ایستگاه، سعی میكنم امروز مطالب را پست كنم، فعلا


نوشته شده در : جمعه 7 اردیبهشت 1397  توسط : اسمان پندار.    نظرات() .

سمیه
جمعه 14 اردیبهشت 1397 11:10
ممنونم که لطف کردید پاسخ دادید. راستش برخی از رزومه ها را دیدم که همزمان با دکتری یک مستر هم میخوانند نمیدانستم به چه نحوی هست. ببخشید خانم دکتر یک سوال دیگر هم داشتم. به نظر شما سیستم اروپایی که فقط پروژه دارند برای دکتری بهتر است یا سیستم آمریکایی که درس و پروژه دارند. ممنونم. امیدوارم موفق بااشید
پاسخ اسمان پندار : سمیه عزیز خواهش میكنم، راستش من تاحالا مورد مستر همزمان با دكتری ندیدم، اما مثلا در مورد خودم تمام واحدهای مسترم به دكتری منتقل شد و بعنوان دوسال اول دكتری ام حساب شد، شنیدم برنامه های دوئل دورشته همزمان مثل مثلا همین داروسازی صنعتی و داروسازی وجود داره كه طرف همزمان میخوانه و دو مدرك فارم دی و پی اچ دی میگیره، در مورد سیستم اروپا واقعا اطلاعی ندارم.
موفق باشید
مهران
شنبه 8 اردیبهشت 1397 07:15
سلام خانم دكتر بزرگوار
می دونم كه حوصله هیچ كدومشون رو نداری و این موضوع داره شما رو اذیت می كنه اما این رو بدون كه علت و منشاء این حس از ضمیر ناخودآگاه شما می آد ...
در اعماق ناخودآگاه شما یك انتظاری از افراد وجود داره كه هیچ وقت برآورده نمی شه و به همین علت هم هست كه ناخواسته دوست داری تنها باشی و تو حال خودت باشی ، یك وقتهایی سعی می كنی آگاهانه این حس رو تغییر بدی اما باز هم دوباره شرایط برای شما تكرار میشه ..
می تونم حدس بزنم كه در بیشتر معاشرت هایی كه داری دلخوری هایی برایت می مونه و گله گذاری می كنی ودر بهترین حالت باز هم یك غری می زنی ..
اما یك خبر خوب براتون دارم ..
اوضاع عوض میشه و روزی میرسه كه شما همه افراد رو همانطور كه هستند می پذیری و دوست داری و از احساس عشق و دوست داشتن همه چیز و همه كس لبریز می شی ...
پاسخ اسمان پندار : سلام مهران عزیز،
خیلی پیامت جالب بود، اول شك داشتم كه واقعا اینطوری باشم بعداز همسرم پرسیدم، اون هم گفت با اینكه خیلی دوست دارم با ادمها معاشرت كنی اما از ادمها زود خسته میشی، بعد امروز دوباره نشستم و با دید باز و بدون انتقاد پیامت را خوندم، راستش خودم این احساس را از خودم نمیگیرم اما شاید درسته كه حتی همسر هم تایید میكنه .برای همین چندبار كامنتت راخوندم و از خودم پرسیدم واقعا من اینطوریم؟؟ با بخشیش موافقم اما هنوز نمیتونم بگم كامل اینجوریم.
بازم ممنون كه توجه به خرج دادی و كمك میكنی خودم را پیدا كنم
جمعه 7 اردیبهشت 1397 18:05
با سلام ببخشید ممکن است بفرمایید برای دکتری چند درس را باید گذراند؟ و در هر ترم چند درس دارید؟

ببخشی سوال پایانی، آیا با فاندی که دانشگاه میدهد میشود زندگی کرد یا کفاف خرج و مخارج را نمیدهد.
بسیار ممنونم.
پاسخ اسمان پندار : سلام ببین عزیزم بنظرم سوالت خیلی كلی هست و كاملا رشته با رشته و دانشگاه با دانشگاه فرق داره، مثلا من شنیدم بعضی رشته ها بعد از سال سوم درس ندارن و فقط كار عملی دارن، اما رشته من ٤ سال تموم درس داره، خوب هر ترم هم ٩ واحد داریم و البته مطمئنم برای رشته های نظری این میتونه كاملا متفاوت باشه،
سوال بعدیت هم باز خیلی خیلی كی هست، كاملا بستگی به دانشگاه، شهر یا ایالت داره، برای نیویورك و فاند دانشگاه ما نه اصلا، اما اكثرا برای شهرهای دیگه و فاندهای دانشگاههای دیگه بله میشه خرج زندگی را داد.
نظرات پس از تایید نشان داده خواهند شد.
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Website Traffic | Buy Targeted Website Traffic