اول از همه تبریک. من فوتبالی نیستم اما خوب فکر کنم واضحه که عرقی به ایران و ایرانی جماعت دارم. اینجا تو نیویورک تو دوتا بار برنامه گذاشته بودن برای دیدن بازی فوتبال. از اونجا که من و راستین صبح کاری نداشتیم تصمیم گرفتیم که بریم و فوتبال را تو جمع ببینیم. بازی به وقت اینجا ساعت 11 بود راستین یک فوتبال دوست یک اتیشه هست. یعنی نصف دو اتیشه ها. اهان بار همون جایی هست که مشروب و گاهی غذا سرو میکنند. بعضی بارها هم کلی تلویزیون و اسکرین به در و دیوارشون اویزون کردن که دوستان و علاقمندان ورزش و این رخدادها را جذب کنند. بذار اینطور بگم بار مثل یک جور کافی شابه که دوستها برای گپ زدن یا مهمونی گرفتن میرن و تو این مورد فرض کنید تلویریون هم داشته باشه و حکومت هم از شادی کردن گروهی مردم نترسه. فکر کنم تو اون باری که ما رفتیم 100 نفری اومده بودن. مسلما صندلی به اندازه همه نبود و اکثرا ایستاده بازی را تماشا کردن که البته اینجا، ایستادن یکجور فرهنگ و عادته و مثل ایران نیست که اول باید صندلی جور بشه. برای برد هم کلی جیغ و داد کردیم و بعد زدیم بیرون. البته میدونم که یکعده بچه ها جشن و سرور را ادامه دادند و یک مراسم پارتی بزن برقصی هم امشبه که ما نرفتیم. بعد بازی هم من و راستین مثل دوتا بچه خوب برگشتیم سر کارو زندگی. تو دانشگاه هم هرکی منرا با صورت رنگ شده دید براش کلی دودو رو دو دو ایران کردم.
نوشته شده در : شنبه 26 خرداد 1397 توسط : اسمان پندار. .
خدا کنه فوتبال مون مثل مملکت داری نون نباشه. آمین تر. :)
رویا جون من فوتبالی نیستم فقط دنبال بهونه برای شادیم