بعنوان یك داروساز یكی از حقوقت داشتن داروخانه هست، داروخانه داری كلا كارسخت و پرمشغله و دردسری هست، خیلی خیلی بیشتر از یك مغازه معمولی كار داره چون عملا تركیبی از یك مكان اقتصادی و یك مكان علمی هست كه هركدوم كارهای حقوقی و صنفی خودش را داره، اما اكثر داروسازان ایرانی دوست دارن برای یكبار هم شده برای خودشون صاحب داروخانه بشن، این روند اگه بعد از فارغ التحصیلی پول زیاد نداشته باشی ممكنه چند سال تا جمع كردن سرمایه و امتیاز لازم طول بكشه اما بلاخره بعد ٢٠ سال قابل تحقق هست، من سال ٨٠ درسم تموم شدو الان ١٧سال از اون زمان میگذره، خوب دوسال پیش به رسیدن به این ارزوهام خیلی نزدیك شدم، یعنی پروانه تاسیس داروخانه را گرفتم، تنها كاری كه باید میكردم اجاره كردن یك جا و راه اندازی داروخانه بود، ارزویی كه میتونست منرا تو مسیر رسیدن به ارزوی دیگه ام یعنی پولدارشدن برسونه، اولش فكر میكردم تاسیس میكنم و برمیگردم امریكا و اونجا را دست كسی میسپارم درواقع فكر میكردم میتونم هم خدا را داشته باشم هم خرما، امروز که دوسال از اون زمان میگذره تو گروه دوستهای داروساز ایرانیم بحث داروخانه شد، دیدم همه یا در معرض زدن داروخانه هستند یا سالهاست زدن و استفاده میكنند، یكجورهایی تنها كسی كه بدون داروخانه مونده خودم هستم، بعد برگشتم به دوسال پیش و زمان انتخاب، موقعی كه كتاب زندگی داخل ایران را بستیم و خیلی فرصتها را فدا و قربانی اومدن به اینجا كردیم، وقتی فكر میكنم میبینم قربانی كوچیكی نبود، همون همون داروخانه میتونست در ظرف همین دوسال میلیارد بشه اما من چشمهام را روش بستم، راستش امروز دوباره دودل شدم و به فكر فرو رفتم، كار درستی بود؟؟ فداکردن این فرصت بزرگ حماقت نبود؟
نوشته شده در : پنجشنبه 14 تیر 1397 توسط : اسمان پندار. .
خب طبع انسان کلا اینجوریه که همیشه تو هر وضعیتی که قرار داره راضی نیست و همیشه فکر میکنه اشتباه کرده
اما عزیزم توی این یه مورد اصلا شک به دلت راه نده بهترین کارو کردی
اره میدونم اوضاع ایران خیلی داره بد میشه. و ما هم مطمئنیم كه میخواهیم اینجا زندگی كنیم فقط دعا كن شرایطمون اینجا هم بهتر بشه چون الان هم نسبتا سخته و مسیر هم طولانی، دعا كن این مسیر كوتاه تر بشه و شرایط ما هم بهتر، ممنون از محبتت
مبارك خونه اتون هم باشه. .
هر وقت این افکار به سراغ ات آمد خودت را در حال حاضر ساکن تهران تصور کن در حال دیدن اینستاگرام دوستان ات که آمریکا هستند. آن وقت می بینی از دید کسی که ساکن ایرانه و آرزوی آمدن به آمریکا را داره شرایط فعلی انقدر جانکاهه که آرزوش به سطح خواب و خیال سقوط می کنه. تو خواستی که به آرزوت برسی و خدا را شکر قبل از ترامپ این کار تقریبا عملی شد. دو سال پیش اوج خوش خوشان برجامی مون بود. تصور کن دوست داشتی الان تهران بودی؟
فقط آینده را ببین ...تو آرزوت را محقق کردی. خوب حالا بهاش هم داشتن یک داروخانه بود...که خدا می دونه شاید دوباره به دستش آوردی. خدا را شکر که آرزوهات خواب و خیال نشدند آسمونی جان.
راستش از روزی كه دوباره بحث مسایل داروخانه با دوستهام شد، كمی وسوسه داروخانه داری به دلم افتاد و برگشت زدم به روز انتخابم اما با اینكه این فكرها اومد سراغم ته دلم تحقق ارزوم و تجربه زندگی به سبك و سیاق دیگه سرجای خودش بود، فكر میكنم اگه دوباره برگردم اون روزها باز هم انتخابم اینجا میشه. و ممنونم از كامنتت، واقعا من زمانی كه ایران بودم به مرحله ای رسیده بودم كه هرروزم را با ارزوی رفتن زندگی میكردم و شكر گذار این هستم كه به ارزوم رسیدم و بازم شكرگذارم كه انقدرامید دارم كه میتونم به ارزوهای بعدی فكر كنم:)
امریکا هم که زدن داروخونه یا خرید فرانشایز یکیشون باید خیلی مشکل باشه، نه؟
یه سوال: اون دوستان داروخانه دارتون الان ایران هستن یا خارج از ایرانن؟ آیا در آرزوی رفتن از ایران بودن؟ آیا اگر در جستجوی رفتن بودن بازم میتونستن داروخانه بزنن؟
راستش دوستهای داروخانه دارم هیچ كدوم تو فكر رفتن نبودن، الان هم هیچوقت حرفی از رفتن نمیزنن. فقط میگن گرفتارن. خلاصه مبنایی برای مقایسه ندارم. مرسی از كامنتت بهارك جان