قبلا شاید گفته باشم كه پلیسهای اینجا اكثرا خیلی جدی بنظر میرسن، لباسها و تجهیزاتشون خیلی شبیه فیلمهاست. من كه ناخوداگاه ازشون میترسم و سعی میكنم چشم تو چشم باهاشون نشم. البته این فقط من هستم و خیلیها با دیدن پلیس احساس امنیت میكنن. و اما در مورد عملكرد، خوب ما خودمون كه مستقیم با پلیس سر و كار نداشتیم و امیدوارم هیچوقت هم نداشته باشیم پس فقط موارد محدودی كه شنیدیم را تعریف میكنم. یكیش همسایه ایرانیمون كه تا حالا دوسه بار دزد ماشینش را زده، اخرین بار زده بود جفت اینه های ماشین را كنده بود، زنگ زده بودن پلیس اومده بود گزارش كرده بود و رفته بود، همین، خلاصه ظاهرا موفقیتشون تو این مورد در حد پلیسهای ایران هست. اما چیزی كه خیلی جدی هستن مواقعی هست كه پای سلامت فرد درمیان باشه، مثلا تو بچه های ایرانی، یك اقایی دست بزن داشته، خانمه زنگ میزنه پلیس و از اون روز اقا اجازه نداره از یك فاصله ای به خانم نزدیك بشه. این خانواده یك بچه كوچیك هم دارن، خانم میگفت مدتی بوده به طلاق فكر میكرده اما میترسیده اقا بیاد دم خونه و اذیت كنه، حالا كه این جریان پیش اومده یكشنبه ها دم ایستگاه پلیس بچه به اقا داده میشه و عصر دوباره همونجا بچه تحویل مادرداده میشه. بنظر من این یعنی امنیت و احترام به حقوق خانواده. خلاصه اینهم داستانهای من. بازم امیدوارم پای هیچ كدوممون به پلیس و داستانهاش نرسه.خوب اطلاعات من كه دراین حد بود شما از خاطرات پلیسیتون بگید
نوشته شده در : سه شنبه 29 آبان 1397 توسط : اسمان پندار. .