امروز:

داروی طلسم شده

» نوع مطلب : روزها در اون سر دنیا(سال پنجم) ،

چندوقتی هست افتادم رو دنده بدشانسی، پارسال همین موقع ها بود كه سر داروی تزم حسابی اذیت میشدم، امسال یكماهی هست كار روی دارو را شروع كردم همه چی داشت خوب پیش میرفت اما دوسه روز هست دارو به روش جواب نمیده و عملا مستاصلم كرده، بذارید اینطور مثال بزنم مثلا شما همیشه از یك روش قرمه سبزی میپزید ولی یك دفعه همه چی را بهمون روش خودتون انجام بدید اما قرمه سبزیتون قهوه ای بشه، هی سبزیها را چك میكنید قابلمه و گاز و ادویه را چك میكنید میبینید همه چی را مثل همیشه انجام میدید اما همچنان همه چی قهوه ای هست، حالا تصور كنید مهمون هم برای چندروز دیگه دعوت كردید و همه ازتون انتظار قرمه سبزی دارن، الان وضعیت من اینطوریه، fda و استادم بشدت به نتایجم احتیاج دارن و حتی موبور برای اینكه كارها سریعتر پیش بره برای كمك بمن اومده، ازمایشها را داریم انجام میدیم اما این وسط hplc كه برای شناسایی مقدار دارو هست داره بازی در میاره، یعنی خواب و خوراك برام نذاشته، این هفته سه شنبه هم داریم میریم خود fda برای جلسه حضوری و خیلی برای من زشت و خجالت اور میشه كه اسمون ریسمون به هم ببافم و غیر مستقیم بگم بعد یكسال من هنوز نتیجه ای برای كارم ندارم درحالی كه اصل این جلسه برای برنامه ریزی ازمایشهای خوك روی داروی من هست، وااای نمیدونید چه حالی دارم، دعا كنید همینطور كه یكهو hplc نتیجه عجیب غریب میده , امروز یكهو خودبخود خوب بشه چون هیچ راهی به ذهنم نمیرسه از اونطرف هم تاحالا با سه شركت مصاحبه داشتم كه یكیش جواب منفی بود یكیش بعد بیشتر از یكماه هنوز جواب نداده، یكی دیگه هم كه خیلی امیدوار بودم میگه داره با بقیه كاندیدا هم مصاحبه میكنه تا تصمیم بگیره. سه شنبه هم امتحان عملی رانندگی داشتم، من رانندگیم خوبه و كاملا مطمئن بودم پاس میشم، اما این كابوس زبان اونجا هم دست از سرم برنداشت، افیسر گفت ترن اراند ( یعنی از بغل ماشین رد شو) من خیال كردم منظورش یو ترن هست یعنی دور دوفرمون ، وسط دور دوفرمون شروع كرد گفتن من گفتم ترن اراند و تو چرا اینكار را كردی و من حسابی گیج شده بودم چی میگه و همون موقع هم گفت ترن لفت، دور دو فرمونم سر نبش یك كوچه بود كه وقتی گفت ترن لفت فكر كردم حالا منظورش اینه بپیچم تو كوچه كه ظاهرا منظورش نبود و طرف از عصبانیت تركید و وقتی گفتم ببخشید متوجه منظورت نشدم تقریبا با داد گفت تو تست زبان نمیدی تو تست رانندگی میدی، بنظرم اخرش هم نفهمید كه من معنی ترن اراند را نفهمیده بودم، خلاصه ردم كرد خلاصه هفته بدی دارم، دعا كنید امروز كابوس تلخ این هفته تموم بشه، من رسیدم ایستگاه ، پ. ن، اوضاع hplc تغییر نكرد، گزارش را بدون نتیجه داروی من میدیم، احتمالا اخرهفته برم ازمایشگاه كارها را از اول شروع كنم،


نوشته شده در : جمعه 17 اسفند 1397  توسط : اسمان پندار.    نظرات() .

سه شنبه 28 اسفند 1397 17:05
آسمان جون پستای زیادی رو خوندم. بعضی رو موضوعی خوندم بعضیا رو زمانی. چند تاش هم رفت تا قدیما و اون موقعی که ایران بودی. اما بازم نخونده زیاده هنوز :)
پاسخ اسمان پندار : چه عالی، تاحالاش خیلی هم زیاد خوندی، درواقع بنظرم وبلاگ ادمی هست كه روایت راه و مسیری را میكنه كه برای رسیدن به ارزوش باید طی میكنه.
عیدت مبارك
آرزو
جمعه 24 اسفند 1397 20:24
من به این فک میکنم چند وقت دیگه میای میگی که این روزای سخت هم گذشت و وارد یه چلنج دیگه شدی ... این شدن ها و نشدن ها و بدشانس ها تو کارای پژوهشی عادیه و قبول دارم چقدر استرس آوره ... ولی نتیجه که میشه همونی که باید بشه همه این روزای استرس آور یهو فراموش میشه ... من برات دعا میکنم همونی که میخوای بشه ...(آقا اون منفی فک کنم من باشم یهو تاچ کردم ببخشید میخواستم مثبت و تاچ کنم)
پاسخ اسمان پندار : ارزو جونم دقیقا درست گفتی كارای پژوهشی همینطوره و كلا بقول موبور كار ما اینه كه برای مسایل راه حل پیدا كنیم.الان هم كه دارم جواب میدم ساعت ٩:٣٠ شبه و من هنوز ازمایشگاهم، صبح زود اومدم اما اگه خدا بخواد دیگه مشكل حل شده، دارم تستهای اخر را میكنم كه مطمئن بشم و بعد راه بیافتم برم خونه، و خلاصه كمی بشور و بساب راه بندازیم حال و هوای عید بگیریم و البته خبر خوب هم دارم كه تو پست بعدی مینویسم. مرسی كه مثبت و منفی را گفتی. بووس دوست جون
شهرزاد
جمعه 24 اسفند 1397 03:23
سلام آسمان جون.
من همونم که از اینستا پیدات کرده بود
پاسخ اسمان پندار : سلام شهرزاد عزیز، مرسی كه گفتی، از اول اومدنم ارشیو را خوندی یا از همین جا شروع كردی؟؟
بهارک
پنجشنبه 23 اسفند 1397 01:15
کامنت قبلی من بودم ولی کد رو نادرست وارد کردم و مشخصاتم پاک شد.
پاسخ اسمان پندار : مرسی عزیزم دوباره كامنت دادی، راستی میدونی حتی لازم نیست ادرس ایمیل وارد كنی. اسم كافیه
پنجشنبه 23 اسفند 1397 01:14
وای از دست زبان. خیلی سخت بود اون نکته. ایشالله که موفق باشی آسمان عزیز.
توی پست قبلی نوشته بودی که هدفت از زندگی رو باید بیشتر بهش فکر کنی. منم دقیقا توی این موقعیت گیر افتادم. با این تفاوت که زنده بودن من داره هزینه ساز میشه . قیمتا اونقدر اذیتم میکنه که همه اش فکر میکنم که چی بشه من با چنگ و دندون زنده بمونم که یه عده بتونن محصولاتشون رو به زور بهم بفروشن. واقعا هدف از زندگی چیه؟
پاسخ اسمان پندار : بهارك جونم، حالا كه فكر میكنم اون مشكل اصلا مشكل مهمی نیست و یك بخش از كار تحقیق هست و درسته اذیت میكنه و كارها را باید دوباره از اول انجام بدم اما من حتی نباید نگرانش میشدم. ممنونم.
خدمت دوست گلم بگم واقعا شرایط تو ایران عذاب اور شده. كامل میتونم حس كنم چه فشار روزانه ای رو مردمه. چقدر محیط سنگینی هست، میدونی بهارك جون، من برات یك هدف دارم. جنگ روزانه برای شادی. هرروزت را سعی كن ببینی چطور میتونی شاد بكنی. كاریه كه من اینجا میكنم میدونم محیط قابل مقایسه نیست و هزاربار كار من راحت تره، اما خوب اگه برای شادی نجنگیم چه كنیم، عمر اخرش میگذره. پس بهتره به لحظه های شادش بگذره. عیدت پیشاپیش مبارك
نظرات پس از تایید نشان داده خواهند شد.
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Website Traffic | Buy Targeted Website Traffic