امروز:

این دوهفته

» نوع مطلب : روزها در اون سر دنیا(سال پنجم) ،

تو این دوهفته وقتهایی كه دلم میخواست بنویسم فرصت نبود و الان كه فرصت دارم بنویسم كمی برام سخته، خوب بذار خودم را جمع وجور كنم و كمی راجع به این دوهفته بنویسم. اره دوهفته اینترنشیپ گذشت و حقیقتش بیشتر به سختی و استرس گذشت، اول از اتاق بگم كه پیش یك خانم ٨٠ ساله خیلی مهربون چینی هستم، شبها كه میرسم خونه یك گپ كوچیك میزنیم و مادرانه ازم میپرسه شام خوردم یا نه، میوه بهم تعارف میكنه و هوام را داره. واقعا نازنینه. از خونه اون تا محل كارم ٢٠ دقیقه رانندگی هست، این رانندگی را دوست دارم، رانندگی تو محله ای سبز و زیبا با خونه های بزرگ، سرعت كم بخاطر محدودیت سرعت تو اون منطقه و موزیك های مورد علاقم، حتی هفته پیش سه تا اهو پریدن جلو ماشین كه دیدنشون خیلی حس خوبی داشت، محل كارم هم محوطه خیلی بزرگ و سبزیه كه فاصله بین ساختمونها را شاتل یا مینی بوس گذاشتن، صبحونه ها و ناهارهای فوق العاده مفصل كه متعاقبا باعث چاقی هم میشه، چندین و چند رستوران وكافه تریا داره كه من یكیش را كه تو ساختمون خودمون هست میرم ، البته سه تا باشگاه هم داره اما تا ساعت ٧ بیشتر باز نیستن، كلا ساعت كاری از ساعت ٨:٣٠ شروع میشه و اكثر میتینگها كه با اسكایپ هست برای ساعت ٩ تنظیم شدن. من تو شركت نوارتیس كار میكنم، جالبه بدونید ٤-٥ تا سایت فقط تو امریكا داره اما همه تحقیقی هست، یعنی فرض گیرید اینهمه ساختمون فقط تو سایت نیوجرسی، با اینهمه دفتر و ادم پشت میز نشین فقط برای كار تحقیقات ، البته تو فاصله بین دفترها ازمایشگاه هم هست اما ازمایشگاهها تو ساختمون ما به این سبك نیست كه هرلحظه چندنفر مشغول كار باشن، نمیدونم چطور توضیح بدم اما تو فیلد ما میتونید سبك ازمایشگاههایی كه تو اخبار علمی پزشكی میبینید را تجسم كنید. من دفترم را با یك نفر دیگه شریكم، هردو توی یك فیلد هستیم اما كارمون زمین تا اسمون با هم فرق داره. اون اكثرا پشت میز نشینه و هرازگاهی میره تو ازمایشگاه روبروی دفتر یك ازمایش انجام میده احتمالا روی انزیمها و بعد میاد روی نتایجش كار میكنه خلاصه كار از ساعت ٨:٣٠ شروع میشه و تا ٥-٦ ادامه داره، اینجا هم مطابق رویه امریكا همه چی براساس اعتماد ١٠٠٪؜ هست، یعنی خود ما ساعت كاریمون را وارد میكنیم. وقت ناهار جز ساعت كار حساب نمیشه، تو این دوهفته بیشتر از ٩٠ ساعت كار كردم، یكی دوبار مجبور شدم تا ٩-٩:٣٠ بمونم كه اصلا تو این محیط معمول نیست اما من میخواستم پروژه هایی كه بهم داده شده را تموم كنم، و اما كار، همه میگن كار تیم ما خیلی فشرده هست و مثلا من بعنوان اینترن روزانه ٢-٣ پروژه را باید تحویل بدم .مدیرم كه اتفاقا رییس كل بخش فیلد هست به پركاری بیش از حد معروفه، اما فوق العاده مرد نازنینی هست و خوشحالم كه همچین رییس خوبی دارم، یك رییس دیگه هم دارم كه خانم چینی هست كه تا حالا خیلی تو كار باهاش اذیت شدم، فوق العاده جدی هست و دستوراتش جمله های كلی بدون توضیح هست كه صد در صد هم باید رعایت بشه و اگه كمی اینطرف اونطرف بشه باز باید تكرار كنی، متاسفانه گیجی ذاتی من و بدشانسی همیشگی ام دست بدست هم داد و تاحالا تاثیر خوبی روش نذاشتم حتی تو چند مورد تاثیر منفی و بدی گذاشتم كه همین استرس خیلی خیلی زیادی بهم داد، بذار اینطور بگم، ما باید از كامپیوترهای خود شركت استفاده كنیم كه اطلاعات از همه سایتهاش تو دنیا مثلا چین و هند و سوییس و غیره بهم ارتباط داره، بعد این رییس چینی میگفت برو تو فولدر شبیه سازی فلان دارو و رو فلان اطلاعات كار كن، بعد نگو تو اون مسیر دوتا فولدر شبیه سازی برای اون دارو بود كه من اولی را وارد میشدم اما همزمان یك مسیر دیگه با همین اسم هم بوده، خلاصه همین باعث شد یك روز در حد انفجار از دستم عصبانی بشه چون من میگفتم من رو دیتا دارم كار میكنم و اون میگفت دیتا دست نخورده و تو حتی اینیل و دیتا را نگاه نكردی. خلاصه وضعیت بدی بود تا اینكه اخرش معلوم شد من مسیر هم نام اما متفاوتی را تو كامپیوتر رفتم، اینطور بگم این دوهفته خیلی خیلی اذیت شدم. با اینحال فكر میكنم رییس بزرگ كه اكثر پروژه هام را ازش میگیرم از دستم راضیه، البته فكر میكنم و مطمئن نیستم.. چیز دیگه ای كه دارم تو این مدت بهش فكر میكنم مسیر شغلیم برای اینده هست كه البته هنوز زوده راجع بهش تصمیم بگیرم، همینطور كه گفتم رشته من فارماكوكینتیك هست، همین رشته چندین و چند گرایش اصلی داره كه كاراموزی من تو زمینه مدلینگ و شبیه سازی دارو هست، هرچند برای كل این رشته باید استفاده از نرم افزارهای مخصوص فارماكوكینتیك را بدونی اما علی الخصوص تو شبیه سازی استفاده از برنامه به حد اعلی میرسه كه باتوجه به اینكه من ادم برنامه بازی نیستم فكر میكنم خیلی گرایش مناسبی برای من نباشه، تحلیل اطلاعات كلینیكال را واقعا دوست دارم اما شبیه سازی..... نمیدونم، شاید هم زوده و باید صبر كنم بعد این دوماه راجع بهش تصمیم بگیرم، خوب فعلا كه برای اخر هفته برگشتم نیویورك، فردا یك یكی گزارش بایدبرای استادم خودم تو دانشگاه بفرستم و از اونجا كه هنوز ازمایشهامون روی خوك شروع نشده میتونم تقریبا اخرهفته را استراحت كنم. برام ارزو كنید بتونم تو این اینترنشیپ خوب جلو برم دوستان فرصت نشده كامنتهای پرمهرتون را جواب بدم، همه را خوندم و زود جواب میدم


نوشته شده در : شنبه 25 خرداد 1398  توسط : اسمان پندار.    نظرات() .

برچسب ها: تجربه اینترنشیپ ،
باران پاییزی
شنبه 1 تیر 1398 10:26
ایشالا بهمین زودیها تلویزیون ما اسمتو اعلام کنه بعنوان محقق برجسته
برات از ته ته ته قلبم خوشحالم که اینقدر خوشحالی و داری نتیجه ی دوندگیها و سختیهاتو می بینی
پاسخ اسمان پندار : باران جونم مرسی عزیزم با ارزوی قشنگت، حقیقتش فكر كنم ارزوت در حد ارزو برای من بمونه. راستش انقدر بزرگه كه حتی درنظر هم نگرفته بودم. درواقع واقعا باید خیلی كاربزرگ و فوق العاده باشه تا اسمی ازادم جایی مطرح بشه. رقابت علمی و سرعت پیشرفت علمی و سطح علم و تحقیق بینهایت بالاست. میلیونها كار و تحقیق علمی. بازم مرسی از ارزوی شیرین و خوبت دوست قدیمی
زری
پنجشنبه 30 خرداد 1398 22:55
سلام واقعا یه خدا قوت باید بهت بگم
آسمان جان امیدوارم نتیجه ای حتی بالاتر و بیشتر از انتظارت عایدت بشه. باز خدا را شکر هم خونه خوبه وگرنه فکر کن خسته بیایی تازه با اونهم داستان داشته باشی والله
پاسخ اسمان پندار : زری جونم، ممنونم، امیدوارم، واقعا امیدوارم اول از همه زودتر به گرین كارت برسیم بعد هم ارامش و پول و اتفاقات خوب. البته امیدوارم همینطور برای تو و همه بچه های اینجا، اره پیرزنه خیلی گوگوری و مهربون و مادربزرگیه، كلی باهاش حال میكنم، اصالتا تایوانی هست اما از ٢٠ سالگی امریكا بوده و الان ٨٠ سالشه، اما رانندگی میكنه از نوه هاش مراقبت میكنه و بزنم به تخته عین یك ادم ٦٠ ساله سالمه، فقط بنده خدا خیلی غصه فوت شوهرش را میخوره
یکشنبه 26 خرداد 1398 04:40
من مدتهاست وبلاگ شما رو میخونم اما هیچ وقت کامنت نذاشتم، خواستم بگم کار بیش از هفته ای چهل ساعت تو اینترنشیپ ممکنه ز نظر قانونی دردسرساز بشه، بدون این که موضوع رو بزرگ کنید حتما پیگیری کنید، امیدوارم نگرانتون نکرده باشم، ولی گفتم یه ندا بدم که خدای نکرده به مشکل نخورید
پاسخ اسمان پندار : ممنون عزیزم كه اطلاع دادی، درست میگی ساعت مقرر داره و من هم ٣٧.٥ ساعت درهفته باید كار بكنم، اما بهمون سفارش كردن كه حواسمون باشه بیشتر ازاین نشه چون پرداختی نداریم اما نگفتن كه بیشتر نشه ممنوعه. حقوق هفته اولم را ریختن به حسابم، كنجكاوم كردی برم حسابم كنم مطابق ساعت كاریم دادن یا همون ساعات هفتگی. هرچند فكر میكنم طوری نباشه اما باز هم از مدیرم میپرسم. ممنون
رویا
شنبه 25 خرداد 1398 08:20
آسمون عزیز نمیگم راحتی خیلی سخته اما خب فعلا چاره ای نیست باید ساخت تا تجربه کسب کرد فقط برات آرزوی سلامتی شانس خوب و آرامش را دارم
پاسخ اسمان پندار : ممنونم رویای عزیزم، دقیقا حرفت درسته، برای بزرگ شدن و رشد كردن و رفتن به مرحله كار واقعی این تجربه برام لازمه، بقول تو چاره ای نیست. ممنونم از ارزوی خوبت
نظرات پس از تایید نشان داده خواهند شد.
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Website Traffic | Buy Targeted Website Traffic