موفقیت قسمتهای مختلفی داره، بخش اول اون خواستن هست، خیلی از ادمها تا لحظه موفقیت و یا حتی بعد از اون حرفی از خواسته اشون نمیزنن اما من برخلاف اكثر ادمها از لحظه قبل تصمیم گیری راجع به خواسته ام حرف میزنم، عادت و یا برون گرایی از علتهای اونه اما میدونم دراخر به نفعم میشه چون وقتی خواسته ام را با بقیه در میان میذارم بیشتر مصمم به انجامش میشم بیشتر راجع بهش فكر میكنم و خوب و بدش را بهتر میبینم و باعث میشه كه اولین قدم كه بنظرم سختترین مرحله موفقیت هست بالاخره برداشته بشه، گاهی بعضی ها تو مرحله خواستن باقی میمونن و نمیتونن اون قدم اول را بردارن، علتهاش زیاده گاهی انقدر این خواسته ابعاد بزرگی داره و جنبه های مختلفی را دربر میگیره كه گیج میشن و نمیدونن از كجا شروع كنن اما مهمترین دلیلش اینه گاهی نمیدونن چطور باید شروع كنن، مثلا طرف میگه من میخوام زبانم خوب بشه، خوب این بخش تصمیم گیریشه اما چه شكلی عملیش كنم؟ تحقیق برای كلاس خوب، كتاب خوب، بعد ثبت نام یا خرید كتاب و بعد شركت تو كلاس یا باز كردن صفحه اول اون كتاب و تموم كردن درس اول همون قدم اول موفقیت هست كه بنظرم سختترین مرحله هست. از اینجا به بعد وقتی تصمیم گرفتی و برای رسیدن به خواسته ات بهترین برنامه اجرایی را ریختی و اولین قدم را برداشتی بقیه اش را باید بذاری بعهده زمان. یعنی مرحله بعدی ادامه و ادامه تو هرشرایطی هست و یكهو بخودت می ایی و میبینی در عرض شش ماه و یكسال كلی تغییر كردی و به خواسته ات كامل نزدیك شدی، البته بنظرمن رسیدن كامل وجود نداره. خوب حالا بریم سر خودم
بخشی از وجود من عاشق موفقیت علمیه و احترام خیلی زیادی برای عمل داره.این بخش تا دوران دبیرستان وجودداشت و از رقابت سالم علمی و شاگرداول بودن لذت میبردم. بعد تو دانشگاه این حس با بیعلاقگیم به رشته داروسازی كامل از بین رفت و بعد هم با اغاز كار تو داروخانه چیزی ازش نموند، الان یك سالی هست كه میبینم این حس وجود داره و حتی زنده شده، دلم موفقیت بیش از بیش علمی میخواد، میدونم نسبت به اكثر بچه های phD دانشگاهمون موقعیت بهتری دارم و موفقیتهای بیشتری نسبتا دارم اما الان به مرحله ای رسیدم كه میگم چرا من درحدموبور نباشم. موبور پسر خیلی خوبیه و انصافا واقعا پركار هست و همه موفقیتهایی كه داشته حقشه و من هم زیر چتر موفقیتهای اون رشد كردم اما قضیه اینه بشدت هم رقابت نا پذیره و اصلا دوست نداره سایه من از زیر چتر دیده بشه. یعنی مجبوره كه كار تیمی كنه و گرنه در همین حد وحود یك نفر زیر سایه را هم طاقت نداشت. اینطور بگم اسم اول تموم مقاله ها و كارها بجز یكی دومورد اون هست كه البته حقشه اما به این فكر میكنم كه تا كی میخوام نقش دوم باشم. تا كی باید فقط نقش های كوچیك بازی را بگیرم. مسلما من هیچوقت نمیتونم مثل موبور باشم نه زبانم این امكان را میده و نه شخصیتم( مثلا اون شبی ١-٢ مقاله قبل خواب میخونه) در صورتی كه من بزور ماهی دوتا بخونم. اما حالا كه موبور كم كم داره میره وقتش نیست یكم از این فرصت استفاده كنم و تو این فرصت چندماهه خودم را امتحان كنم و بدون حضور اون ازمایش طراحی كنم و انجام بدم و به نتیجه برسونم؟؟ فكر میكنم دقیقا وقتشه. فقط خیلی خیلی مهمه كه برنامه ریزی درست برای خواسته ام انجام بدم. یك برنامه خوب و حساب شده.
نوشته شده در : دوشنبه 4 شهریور 1398 توسط : اسمان پندار. .
اگر تونستی یه راهنمایی بهم بدی ممنون میشم که بفهمم به خاطر مشکلات اقامت گرفتن الان آمریکا، بازم ارزش داره اونجا هم اپلای کنم یا نه؟
بعدشم وقتی تو در مورد برنامه هات حرف میزنی نمی تونی که دهن بقیه رو ببندی. هر کی میخواد یه نظری بده و من اصلا حوصله نظرات غیرکارشناسی رو ندارم. واسه همین میگم اگر لازم باشه با متخصص اون برنامه م مشورت میکنم. بعد من کلا همدردی آدمها هم بجای حس مثبت بهم حس منفی و ضعف میده. ممکنه تو یه برنامه ای داشته باشی و بنابه شرایط مختلف که خودت فقط میدونی مدت تحققش طول بکشه، یا اصلا وسطش نظرت عوض بشه، اینجا هم باز نمیشه دهن بقیه رو بست. بنابراین من نمی گم تا اونا نخوان دهنشون رو باز کنند که من بخوام ببندم یا نشنوم.
هر وقت تموم شد خودشون میفهمند دیگه.
البته خب این به شخصیت درونگرای من هم مربوط میشه تا حد زیادی.
من هم نسبتا دوست دارم از برنامه هام بگم اما تو تد مطلبی گذاشته بود که وقتی هدفهاتون را میگویید چون اون حس تحسین و تمجید را از دوستانتون میشنوید بعدا برای ادامه ی مسیر انگار سست میشوید چون اون تحسین را گرفته اید!
خوب زری جون من وقتی حرفی میزنم خیلی برام مهمه كه ثابت كنم رو حرفم میمونم. بخصوص كه میدونم اگه یكبار حرف بزنم و انجام ندم دفعه بعد هم بخوام حرف بزنم شعار میشه و دیگه كسی نه قبول میكنه نه باور. یكجورهایی خودم را تو عمل انجام شده قرار میدم. معایبی هم داره مثلا موبور راه میره میگه تو یكسال پیش گفتی میخواهی فلان تغییر را بكنی و هنوز نكردی :))