قصد داشتم یک پست راجع به تگزاس و کنفرانسم بنویسم اما الان دوباره توی یک شرایط چالشی هستم که تموم فکرم را درگیر کرده وپست تگزاس باشه برای هفته بعد که خیالم راحت تره.
میدونید که دوباره فصل جدیدی ازازمایش با خرگوش شروع شده موبور عملا رفته و گهگاهی برای کارهای پایان نامه اش میاد، کاملا دست تنهام، از چالش ازمایش بدون کمک اصلی براومدم ( یکی دونفر کمک برای سمپل گیری میان) اما توی یک چالش دیگه گیر کردم، بعد از ازمایش و بعد انالیزشون با دستگاه گرون قیمت lc/msms باید داده ها مرتب بشن و بعد با نرم افزار گرافهاشون را بکشیم و بعد بشینیم فکر کنیم ببینیم این گرف چی بهمون میگه. خوب حدس میزنید چالش من الان کجا باشه؟؟؟؟
احتمالا حدستون اشتباهه چون الان من تو مرتب کردن داده ها گیر کردم. داده ها خیلی زیاده. فرض کنید حدود ۱۰۰۰ تا. و حدود دو سه روز طول میکشه تا مرتب بشه. چشمی خیلی سخته بفهمی یک جای کار میلنگه و فقط بعد از دیدن گراف میشه فهمید داده ها جابجا شده. خلاصه الان دوسه باره از اول کار را انجام میدم و به گراف که میرسه میبینم یک جا اشتباه شده. بعد اینرا به اینکه هرروز استادم سراغ نتیجه ها را ازم میگیره اضافه کنید، یعنی دوباره استرس، دیشب متوجه شدم دستگاه وقتی دارو اشباع باشه نتیجه درست را نمیده و امروز باید برم چشمی تک تک این داده ها را چک کنم تازه بعدش مرحله مرتب سازی و بقیه کارها میرسه. تازه دوتا کلاس ta هم امروز دارم و بعید میدونم تا جمعه کار تموم بشه و حتی مطمین نیستم با حل این موضوع داده ها خوب بشن یا نه. خلاصه غیر از موبور که همه این مراحل را خودش انجام داده، هم ازمایشگاهیها میگن، این خرگوشها و خوکها چقدر برکت دارن،شما یک ازمایش میکنید و کلی داده دارید و بعد هم نتیجه خیلی خوب و جایزه و اوارد و از این حرفها، اما وقتی تو هر مرحله کار وارد میشن و بخشی از کار را میبینن میگن اوه چقدر سخته و انصراف میدن، مثلا دوست ایرانی کانادایی وقتی دوباراومد بالاسر کار با خرگوش، با اینکه اونهم دختر خیلی سرسختیه از کار با خرگوش پشیمون شد وتصمیم گرفت ازمایشها را بدون موجود زنده انجام بده. خوب من رسیدم به ایستگاه برم که کلاسم الان شروع میشه.
نوشته شده در : پنجشنبه 23 آبان 1398 توسط : اسمان پندار. .