دیروز بعد اینکه بدنبال یکی دو بهونه خنده دار زدم زیر دوقطره اشک زورکی، تصمیم گرفتم فکرهام را جمع و جور کنم و ببینم کجای کار ایستادم و یکمی هدفدار و با برنامه کار کنم، خوب بذار اول نگرانیهام را لیست کنم تا بدونید براشون چه برنامه ای چیدم، ۱-کیf دفاع کنم؟ تابستون یا زمستون سال دیگه؟ اینجا بخاطر ویزای دانشجویی بحث زودتر دفاع کردن نیست ، مهمه که اول بدونم پیشنهاد شغل دارم بعد دفاع کنم چون فقط سه ماه از فارغ التحصیلی تا پیدا کردن شغل فرصت داریم. ۲- دوست دارم برم پست داک، اونهم نه یک جای معمولی، یک جای خوب. اعتراف میکنم از وقتی مو بور پست داک از هاروارد گرفته جدا از اینکه براش خوشحالم بشدت خودم هم یک پست داک خوب میخوام( مثلا fda) دیروز رفتم تو سایت fda و با اینکه زمان فارغ التحصیلیم را سپتامبر سال دیگه میزدم اما خیلی اش را بخاطر مساله زمانی نمیتونستم اپلای کنم، اما دوتاش را اپلای کردم. پست داک برای دانشجوی اینترنشنال یعنی استفاده از opt, و برای همین اگه تا اون موقع niw فایل نشده باشه، بصلاح نیست پست داک برم ۳- پراسپکتس یا پیش دفاع، حداقل فاصله ۶ ماه باید فاصله بین پیش دفاع و دفاع باشه ، فکر میکنم باید نوشتن پراسپکتس را شروع کنم. ۴- وضعیت راستین. راستین یک فرشته هست اما یک فرشته زمینی که بخاطر زمینی بودنش اخلاقی داره که بشدت منرا ازار میده. اصلا جاه طلب نیست و خیلی قانع هست. سر همین ، مواردی که مربوط به پیشرفت شغلیش واینده اش میشه همش به فردا موکول میشه و فردا دوباره به یک فردای دیگه. مثلا ما پول برای کارهای غیر ضروری نداریم و اولین چیزی که از لیست خرجهامون بخواست راستین حذف میشه ثبت نام کلاسهاش هست. حالا اگه این وسط من هوس مثلا یک کلاس نقاشی بکنم بلافاصله از نظرش مهمترینه و میره جز الویتها. خلاصه مجبور شدیم یک کردیت دیگه درخواست بدیم و تا بتونه کلاسهاش را با کردیت پرداخت کنه، این رقم بالای بدهی روکردیت کارمون اگه دوسه سال دیگه ادامه داشته باشه خیلی ترسناک میشه.
(دیشب تا ساعت ۱۰:۳۰ شب داشتم نتایج را انالیز میکردم همون بخش ببینیم غیر از هدف اصلی چه چیز جالبی میتونیم پیدا کنیم، خوشبختانه تا حالا دوتا ایده بکر و خوب هم پیدا کردم، اما این کار تحقیق ته نداره، همین جا هم دوتا ایده بیشتر از هدفهای اصلی تزم خیلی هم زیاده، باید دیگه همینجا دست نگه دارم و بیشتر از این دنبال ایده نگردم وگرنه یکسال که هیچی، دوسال دیگه هم این تز تموم نمیشه)
۴- این پروسه niw و چاپ شدن مقالات همش داره میافته عقب، یکمی هم بابت انتخاب وکیلمون نگرانم، اول کار خوب اطمینانم را جلب کرد اما حالا اون هم مرتب کارها را میندازه عقب. قبلا گفتم پدر راستین دچار پارکینسون پیشرونده شده، طوری که در ظرف دوسال به پرستار تمام وقت احتیاج پیدا کرده، خواهرم هم که بنده خدا منتظر من هست تا جشن عقد و عروسی بگیره برای همین هرماه از این پروسه زمانی برامون مهمه. ۵- با درنظر گرفتن تموم این برنامه ها که هرکدوم رو بقیه تاثیر میگذاره، نمیدونم اینترنشیپ برای سال دیگه تابستون اقدام کنم و دفاعم را بذارم برای سال دیگه این موقع، یا تابستون را فقط روی دفاعم کار کنم و شهریور سال دیگه دفاع کنم؟؟
۶- موبور خیلی خوب داره پیشرفت میکنه، پست داک از هاروارد و پیشنهاد مشاوره با حقوق از MIT و حتی رقیبمون بهش پیشنهاد بازدید از سایتشون تو اتریش را داده. که با همکاری هاروارد و MIT رو اون هم کار کنه، پشت سر هم داره پیشنهاد میگیره، براش خوشحالم و انصافا حقشه، دلم پیشرفت شغلی هم برای خودم میخواد اما نمیدونم چرا اعتماد بنفسم را برای بلند پروازی از دست دادم، مطمینا هرگز نمیتونم به بلندی اون هم بپرم( خودم نقاط ضعف علمی و غیر علمیم را میدونم) اما بدم نمیاد حداقل نصف اون بپرم.
۷- دیگه فکر هام را کردم و تصمیم گرفتم بچه داشته باشم، قبلا از همه دلایل اوردن و نیاوردن و نگرانیهام گفته بودم خلاصه براساس همونها تصمیمم را گرفتم. فقط مساله زمانیش مهم هست که چطور بین این برنامه زمانیم جاش بدم، فقط میتونم بگم برای شش ماه بعد نیست ، ومیتونه بشدت همه برنامه ها را تغییر بده یا کنسل کنه. خوب و اما برنامه، اینترنشیپ را اپلای میکنم، نوشتن پراسپکتس را تا اخر سال میلادی شروع میکنم. پست داک همون دوتایی که fda اپلای کردم کافیه،اگه شانسم گرفت که گرفت اگه نه دنبال اپلای بیشتر نمیرم. بقیه چیزها هم بعدا راجع بهش تصمیم میگیرم
نوشته شده در : چهارشنبه 6 آذر 1398 توسط : اسمان پندار. .
خوشحالم توی مدتی که نبودم کاراتون اونقدر خوب پیش رفته و وضع تون اونقدر راضی کننده شده که دنبال بچه دار شدن رفتین. خیلی خوشحالم. اگر بتونین چرا که نه؟
و البته اگه فضولی نباشه پیشنهاد میکنم تا قبل از اینکه دفاع کنی نی نی رو بیار که بعد از تموم شدن درست هم نی نی یه کم بزرگ شده باشه و نگران مرخصی زایمان و ... نباشی و هم فقط دغدغه سرکار رفتن و کار پیدا کردن رو داشته باشی.
من از شنیدن موفقیت های موبور کلی انگیزه می گیرم.
راستش پیشنهاد زمانی ات خیلی خوبه، فقط بلید بذارم بعد کار با خرگوش یا به اصطلاح کار عملی، کار با خرگوش( موجود زنده) خیلی استرس داره، غیر از اون، کار سنگین بدنی هم هست.
من هم همینطور، پست داک گرفتنش از هاروارد بمن ثابت کرد برای ورود به همچین دانشگاههای لازم نیست نابغه باشی و امکانش هست، کلا من هم از مسیر پیشرفتش الگو و انگیزه میگیرم:)
ممنون صبا جان