امروز:

روزانه

» نوع مطلب : روزها در اون سر دنیا (سال ششم) ،

فکر میکنم خیلیها مثل من بعد از رگبار اخبار حوادث و کشتار ومرگها دچار یک جور شوک و بیحسی شده اید، در مورد من این قضیه با استرس و داستانهای بعد ازمایشهای اخیرم مضاعف بود، اما ناگریز از چرخش زندگی بدست چرخ روزگار هستیم. با شروع ترم و برگشتن استادم از تعطیلات، من هم خواه ناخواه مجبور به ادامه تحقیقاتم شدم. انقدر امیدوار و پرانرژی نیستم که برنامه ریزی طولانی مدت بکنم، خصوصا که پروسه فایل کردن پرونده امون هنوز کلید هم نخورده، اما سعی میکنم روزها و هفته هام را مفید بگذرونم، این ترم تصمیم دارم تاجای ممکن تادیروقت کار نکنم. عصرها میام خونه و شب را به سریال بینی و خوندم مقاله میگذرونم. استادم داره یک گرنت دیگه از fda میگیره، اینبار خود fda بهش پیشنهاد دادند. وچون میدونست من میخوام برای پست داک تو fda اقدام کنم، بهم پیشنهاد پست داک داد. حقیقتش پست داک پیش استادم حسنش اینه که کاملا با ازمایشها اشنا هستم چون ادامه همین کاری هست که الان دارم انجام میدم . و از طرفی استادم و خودم میتونیم به ازمایشهایی که تا الان انجام دادم رضایت بدیم و دست از ایده ال بودن برداریم و بقیه اش را زیر اسم پست داک انجام بدم. ولی بار علمی برام نداره . احتمالا این بشه وضعیت تحصیلی من، با اینحال هیچ کدوم از این تغییرات و حرکتها باعث انگیزه و ( همین الان یک بیخانمان دیوونه و یک ادم مشنگ دیگه تو مترو دست به یقه شدن :• از سرگرمیهای زندگی تو نیویورک) خوب داشتم میگفتم این تغییرات باعث انگیزه و انرژی و امید جدید نشدن ، من و راستین حسابی از این انتظار بی پایان خسته شدیم ولی فعلا چاره ای برای ادامه نداریم. فقط واقعا امیدوارم این پروسه کوتاه بشه و بزودی بعد فایل کردن پروندمون بریم تو فاز انتظار و استرس تایید، و اگه تایید شد که دیگه اونموقع دوباره بساط جشن و سرور داریم الان از این گروههای نوازنده لاتین وارد مترو شدن، چقدر اهنگهاشون شاده و لبخند رو لب ادم میاره. ( بخش دیگه ای از زندگی تو‌نیویورک) اینرا به نشان نیک میگیرم و با امیدلبخند میزنم :))


نوشته شده در : شنبه 5 بهمن 1398  توسط : اسمان پندار.    نظرات() .

نظرات پس از تایید نشان داده خواهند شد.
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Website Traffic | Buy Targeted Website Traffic