شاید ارامش نسبی سبک زندگی تو امریکا باشه یا شاید هم من تغییر کردم و دیدم تغییر کرده، اما هرچی هست تغییرات و پیشرفتهای کوچیک تو زندگی خیلی راحت شادم میکنه، دیروز صبح راستین میگفت، عجیبه اما اینجا دغدغه و استرس کمتری داریم، دیشب بعد مدتها نشستیم پای دیدن یک فیلم ایرانی( من عصبانی نیستم) با دیدن فیلم انگاری داشتم زندگی خودم و میلیونها ایرانی را دوره میکردم، تموم دلیلهایی که برای رفتن از ایران داشتم پیش چشمم اومد. من هم تو ایران عصبانی بودم، من هم تو ایران ناشاد بودم، من ناامید و خسته از فرهنگ و بیزار از رفتار مردم بودم. من یک ایرانیم و شاید بیشتر از هر ایرانی دیگه ای اینجا تو این سرزمین میگم من ایرانیم، اما خوب میدونم با این نظام، با این قوانین، با این فرهنگ که روز بروز تبدیل به بی فرهنگی میشه، نمیتونم یک زندگی شاد تو ایران داشته باشم. من عاشق خانواده ام هستم، عاشق مادربزرگ پیر و مریضمم، اما جز اونها چندان وابستگی قوی نمیبینم که منرا راضی به برگشت کنه، امروز راستین حدود یکساعتی با برادرش بحث میکرد، برادرش میگفت زندگی تو ایران اونقدرها سیاه نیست، حال مردم خوبه، باید موند و کشور را ساخت و راستین میگفت نه برادر من ، باید به حال مردم این کشور خون گریست..... شما چی فکر میکنید؟ دلیلتون برای موندن یا رفتن چیه؟ اصلا بنظرتون اوضاع اونطور که از پشت صفحه رسانه ها به چشم میاد تیره و تار هست؟؟ایران