امروز:

ما نیویورک نشین شدیم

» نوع مطلب : اینده از ان من ،قدم به قدم، روز به روز تا اون بالاها ،

سلام به همه دوستهای خوبم، خوب تکلیف یک چیز معلوم شد، حدس میزنید چی باشه؟ اینکه تا سه سال دیگه ما نیویورک‌ موندگاریم، یعنی اینکه گرنت را به ما دادن، یعنی بین رقیب هامون از اتریش و فلوریدا و‌سه چهارجای دیگه، ما برنده گرنت شدیم. جالبه که بدونید مضمون گرنت تحقیق fundamental skin pk هست . Pk هم مخفف فارماکوکینتیک هست. یک چیز بامزه بهتون بگم، هر دو وسه ماه یکبار من از راستین میپرسم خوب بگو‌ ببینم رشته من ، فارماکوکینتیک یعنی چی و کار ما چی هست، بعدکلی زور میزنه و اخرش یک چیزی نصفه نیمه و بی سر و ته تحویلم میده :))) یعنی هنوز شوور ( شوهر) امون نمیدونه ما چه کاره ایم، خوب برگردیم سر گرنت، خبر را پنجشنبه گرفتیم و همون عصر هم میتینگ با fda داشتیم، بگذریم از اینکه استاد من خیلی بی سیاست و ساده رفتار کرد، هرچند تیم fda بعد سه سال همکاری و تجربه گرنت اول فهمیدن که استادم درظاهر بنظر میاد بی برنامه هست اما تو pk واقعا با معلومات هست. خلاصه استادمون کلی گل و بلبل گفت و ما گوش کردیم، یکی از گل و بلبل ها این بود که ازش پرسیدن اسم شاگردها و کسانی که میخواهید تو گرنت باشن را به ما بفرستید، همون جا استادم گفت اسمان و من و موبور، و شروع کرد به توضیح اگه شاگرد خوب دیگه داشتم میگرفتم اما ندارم بعد دوباره یکی از اعضای تیم fda پرسید یعنی شما شاگرد دیگه phd ندارید گفت نه اونها را ساعتی رو پروژه میذارم، راستی گفته بودم که موبور هم بعنوان مشاور تو گروه هست و فارغ التحصیل شده و بوستون هست، خلاصه تو اون جلسه بود که یکهو احساس کردم عملا من هستم و این پروژه یک میلیون دلاری( از اون شکلکها که ادم پیشیونیش را میگیره لازمه) خلاصه اینطور بگم یکهو حجم کار و سنگینی حس مسیولیت اومد افتاد رو شونه هام، و اولین اثرش این بود که دیدم نمیتونم سه چهارماه دیگه با شکم قلنبه بیام تو میتینگها بگم سلام العیکم، ویا تنها مجری ازمایش ها و ریپورت نویس و تحلیل نویس تا کارهای کوزتی ازمایش الان حالش بده یا استراحت مطلق هست یا باید بره وضع حمل کنه. خلاصه حالا یک شش ماه بچه دارشدن را عقب میندازم یکم کارها بره جلو و ببینم من با خودم چند چندم. خلاصه نمیدونم باید خوشحال باشم یا ناراحت، از یک طرف این نشونه میده روش ما پتانسیل استاندارد شدن برای اندازه گیری pk پوست را داره از طرفی هم چشم انداز روزهای بسیار بسیار پرکار و شلوغ پیش رومه. بچه‌ ها میگم براتون گفتم نادوست از ایرانی کانادایی شکایت کرد و‌ چی شد؟؟


نوشته شده در : دوشنبه 9 تیر 1399  توسط : اسمان پندار.    نظرات() .

الی
شنبه 21 تیر 1399 16:30
وای آسمون جون.تبریککککککککککککککککککک
پاسخ اسمان پندار : میدونی الی جون، دوسه تا کامنت دوستان هست که ذوق و شوق را توش میشه لمس کرد، کامنت تو هم یکی از اونهاست که میخونمش لبخنده میپره روی لبم
کامشین
شنبه 14 تیر 1399 15:50
من از تبریک گفتن جا ماندم آسمانی جون. خیلی خیلی برات خوشحال شدم. چه عالی که نتیجه زحماتت را دیدی.
خوب همونطور که اشاره کردی برای بقیه کارها وقت هست! با خیال راحت دوره جدید را شروع کن و از موقعیتت لذت ببر.
پاسخ اسمان پندار : کامشین عزیزم، ممنونم بابت تبریک دوست خوبم، اولش شوک بودم وواقعا نمیدونستم اتفاق خوبیه یا بهتره زودتر وارد بازارکار بشم، اما الان خیلی راضیم چون استرس کار پیدا کردن بعد دفاعم راندارم و قراره ریسرچی را انجام بدم که عاشقشم. برای بقیه کارها هم سال ۲۰۲۱ تصمیم میگیرم
زینب
پنجشنبه 12 تیر 1399 13:18
خیلی مبارک باشه. طعم شیرینیه رسیدن به خواسته ها. آرزو می کنم این شیرینی رو بارها و بارها حس کنی
پاسخ اسمان پندار : زینب جونم مرسی، کلا خداراشکر تو این چندساله با اینکه سخت بوده اما همه چیز رو به جلو بوده، همینطور برای تو و خانوادت عزیزم
رویا
چهارشنبه 11 تیر 1399 17:35
هی مبارک به سلامتی موفق باشی عزیزم
پاسخ اسمان پندار : رویا جونم، ممنونم از محبتت عزیزم:*
صبا_غار تنهایی
دوشنبه 9 تیر 1399 15:24
تبریک میگم آسمان جان.

وضعیت ویزاتون وقتی پست داک بشی تغییری نمی کنه؟
پاسخ اسمان پندار : سلام صبا جونم، ممنونم، همینطور که خودت میدونی پست داک، دیگه مدرک درسی نیست، و حالت عادی باید بریم روی opt، که ead کارت صادرمیشه و یک اجازه کار سه ساله بعد از تحصیل هست و البته همچنان ویزا تحصیلی یا f1 میمونه. حالا با این حساب که ما وسط پروژه niw هستیم، اگه تا موقع دفاع و فارغ التحصیلی من مرحله دوم را اقدام کرده باشیم، بعد یک ماه اجازه کار و سفر ead کارت روی niw صادرمیشه و اگه ازشون استفاده کنیم ویزای تحصیلیمون از اعتبار میافته، و‌کاملا پندینگ روی گرین کارت میشیم، حالا این وسط اگه خدای نکرده بدلایلی مرحله دوم ریجکت بشه( ریسکش کمه اما وجود داره) ۱۸۰ روز فرصت داریم یا دوباره برای گرین کارت اقدام کنیم یا باید از کشور خارج بشیم، خلاصه شرایط خاصی میشه، من و راستین حرفش را زدیم و اگه ead کارت برامون صادربشه تصمیم کرفتیم ریسک کنیم و بریم روی پندینگ گرین کارت که هم من بتونم دفاع کنم و برم پست داک، هم اون بتونه کارش را شروع کنه ( یکم ترسناکه اما خودت بهتر میدونی مهاجرت هنیشه ریسک داره)
زری
دوشنبه 9 تیر 1399 14:29
وااااااااااااای جیغ و دست و هوووووررررراااا
اسمان تو را خدا برو بزن تو سر اون استادت و بهش بگو کچل من از این پروژه پول میخوام میفهمی؟!
فقط امیدوارم استادت خودش بفهمه چون به تو امیدی ندارم که بهش چیزی بگی:(
خیلی خوشحال شدم برات.
ببین باید استادت شاگردهای ساعتی اش را بیشتر کند هان؟
نه عزیزم نادوست و موبور را من یادم نیست گفته باشی.
پاسخ اسمان پندار : ای قربون محبتت زری جونم:* استادم خوبه، اگه پول تو دستش باشه هوام را داره، قضیه این بود اکثر اوقات بی پول بود:)) البته حتی حقوق پست داک هم قابل مقایسه با کارواقعی نیست و خیلی کمتره، حالا حالا هم طول میکشه من دفاع کنم و فارغ التحصیل بشه برم پست داک( ایموجی قیافه یک جوری)) راست میگی زری، پیشنهادت خیلی خوبه حتما از استادم میخوام که ساعت شاگردها را بیشتر کنه که دیگه بعد هر ازمایشی جنازه نرسم خونه. حتما حتما این کار را میکنم. اوه اوه نادوست هم هریک ماه یک داستان درست میکنه، کلا همیشه درصدرخبرهامون هست، فکر کردم براتون تعریف کردم، حتما پست بعد براتون مینویسم
زری
دوشنبه 9 تیر 1399 14:29
وااااااااااااای جیغ و دست و هوووووررررراااا
اسمان تو را خدا برو بزن تو سر اون استادت و بهش بگو کچل من از این پروژه پول میخوام میفهمی؟!
فقط امیدوارم استادت خودش بفهمه چون به تو امیدی ندارم که بهش چیزی بگی:(
خیلی خوشحال شدم برات.
ببین باید استادت شاگردهای ساعتی اش را بیشتر کند هان؟
نه عزیزم نادوست و موبور را من یادم نیست گفته باشی.
پاسخ اسمان پندار : ببین زری، این کامنتت سه بار اومده بود، یکیش را تایید کردم دوتاش را نگه داشتم که هرموقع صفحه را باز میکنم کامنتت را ببینم و دوباره برم رو هوا:))
نظرات پس از تایید نشان داده خواهند شد.
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Website Traffic | Buy Targeted Website Traffic