مرور خودم
قالب متعلق به خواننده ها هست.قالب قبلی را خیلی دوست داشتم.اما بعد از مدتی ریخت بهم و درست نشد که نشد.امیدوارم از این یکی هم خوشتون بیاد.
دو نوع پزشک داریم .پولدار و بی پول.تخصص میتونه عامل خیلی مهمی باشد اما اصل نیست.مهم نیست داروساز باشی یا دندانپزشک یا پزشک.در هرصورت یا پولداری یا نیستی.خوب اول از پزشکها بگم.بنده خدا پزشکهای عمومی.تکلیفشون مشخصه .کلی کار میکنند تا درامد نسبتا خوبی داشته باشند.البته نسبت به قشر زحمت کش کارمند.در حالت خوبش معادل درامد یک مدیر سطح بالا .برعکس اگه زحمت درس را بکشند و متخصص بشوند اونوقته که دیگه کسی به پاشون نمیرسه.البته به استثنا قشر کارخانه دار و تاجر و بساز و بفروش و اقشار خاص و...........ماشاالله ماشالله کم هم نیستند.میدونید همین قشر متخصص اگه زرنگ باشند میتونند از علمشون به نحو احسن در جهت پول سازی بیشتر استفاده کنند.دندونپزشکها هم همینطور.مثلا دوست دندونپزشک من رشته تشخیص خونده.حالا اومده رفته یک شهر دیگه و کودکان کار میکنه و ماشالله خوب پیشرفت کرده.البته حتی اونهم تو کف متخصص ارتودنسی هست که خونش جردن وغیره . اصلا حرف من اینه اگه زرنگ باشی میتونی از ابزار رشته ات بنحو احسن در جهت رفاه مالی استفاده کنی.
بگذریم از اون عده خاص بیسوادی که مافیای دارو*خانه داری هستند.روی صحبت من با خودم هست.
تو دانشگاه ما شش هفت تا دوست بودیم که از سال اول با هم بودیم و الان هم اگرچه سالی یکبار همدیگر را نمیبینیم.دورادور و تلفنی واز طریق همدیگه از احوال همدیگه باخبریم(اگه دوست دارید بیشتر بدونید برید سراغ پستهای اردیبهشت )از دوستهای دارو*ساز فقط دو نفر رفتند دارو*خانه زدند.بقیه یکجا مثل من گیر کردند.اون دونفر درامدشون چندین برابر من هست یکیشون مجرد.یکیشون متاهل.شوهرش عمومی بوده که الان دارو*خانه دوستم را اداره میکنه.بهرحال هیچ کدومدرامدشون مثل مافیای بیسواد نیست.منظورم ادمی مثل صاحب اصلی محل کارم هست.علت؟زرنگ نیستند.از امکاناتشون استفاده نمیکنند.البته به خاطر اینکه تماسم با اون دوست متاهلم تقریبا قطع هست دقیق نمیتونم بگم.(جالب هست که هفت سال تموم از اول صبح تا لحظه خواب با هم بودیم و حالا حتی سالی یکبار هم تماس نداریم .دوستی یکطرفه نباشه بهتره)
از بحث دور نشیم باز بریم سر خودم.من اینجام با خیلی فکرها.فصل عمل دیگه داره تموم میشه و وقت بهره برداری از زحمات میرسه و من هنوز اینجام.چند سال پیش مینشستیم با همسرم برنامه بفرمایید شام را میدیدیم.الان مدتی هست نمیبینیم.نمیتونیم ببینیم.سخت دیدن ادمهایی که بیست ساله هستند و جایی ایستادند که سالهاست ارزوش را داریم.میدونیدتو سالهای دانشگاه یکبار یکی از دوستهام بهم گفت .اسمان همه ادمها خصلت حسادت را دارند اما تو نداری.تا انروز حتی به این واژه فکر هم نکرده بودم. من و همسرم اصلا حسود نیستیم.درکل کاری به دیگران نداریم.اگر کسی موفق شده.تونسته.بحث لیاقت نیست.بحث توانستن هست.تونسته پس حقش هست.حتی عقیده داشتم خواستن توانستن.دیگه به این یکی عقیده ندارم چون عوامل بیشتری در موفقیت یک فرد دخیل هستند.باز برگردیم سر موقعیت خودم.همین جام.اینجا نشستم و دارم پست میگذارم و یک افق پز از بایدهایی که بایستی انجام بشود در پیش رو دارم.قراره بروم و میخواهم پیشتیبانی مالی خوبی داشته باشم.فصل از اول شروع کردن در مملکت خارجی گذشته.اونجا هم جای پول دراوردن نیست.نگاهی به گذشته و عملکردم می اندازم.تا سی سالگی به پول و ثروت اهمیت ندادم.بهتره بگم برنامه خاصی نداشتم.همسرم هم مثل خودم.هردو بزرگ شده خانواده فرهنگی بودیم که با بحث ثروت غریبه بودند.چند سال بعدتر به خطا و ازمون گذشت.شناختی از ابزارو تواناییهایمون نداشتیم.یواش یواش ترس و احتیاط هم چاشنی کارمون شد.بزرگتر شدیم و تجربه هامون بزرگتر.والان در نقطه ای ایستادیم که شناخت خوبی از تواناییها و ضعفهامون داریم.هر دو میخواهیم.بشدت میخواهیم.باید حرکت کنیم.دیگه وقت حرکت وتغییر هست.این تغییرات باید تو یک یا دوسال اینده انجام بشود.تغییر سخت است و احتیاج به شجاعت دارد.اما وقتش رسیده است.امیدوارم با شروع سال اینده ما هم تغییرات را اغاز کنیم.به سلامتی .....