دیروز یك سر به وب یك نویسنده پرخواننده زدم،باشور و حرارت همه جزییات زندگیش را نوشته و حتی این شور و هیجان را از صفحه كامپیوتر به تو منتقل میكند،نه نمیخوام راجع به این وب صحبت كنم ،میخوام راجع به ما ادمها صحبت كنم،راجع به خوشبختی،میدونیدخوشبختی را با جملات متفاوتی توصیف میكنند خب ساعت یازده شب و خواب الود نمیخوام بحث فلسفی كنم ،راستش اگه هم بخواهم بلد نیستم،میخوام بگم خوشبختی همون توانایی دیدن نیمه پرلیوان هست،دیدید بعضیها الكی خوشند و ما هم ادای ادمهای روشنفكر را در می اوریم و میگیم طرف انگار تو این دنیا زندگی نمیكند،میخواهم بگم به خدا معنای درست زندگی كردن را همین ادمها میدونند،اونها عادت كردند نیمه پر لیوان را ببینند و از زندگیشون لذت ببرند،حالا یك عده ادم هم همش نیمه خالی لیوان را میبینند،غر میزنند و همیشه اه و ناله سر میدهند.مثلا دوست خودم كه میخواست یم سفر اروپا بره تموم مدت قبل از سفرش غر زد واز بانك و دفترخونه ها و كارهایی كه باید برای رفتن میكرد گله میكرد،درست بود كه مسایل اداری ادم را اذیت میكنه اما بازگویی اونها هم بهمون اندازه روزت راخراب میكنه و احساساتت را منفی میكنه،راههای زیادی برای مثبت دیدن و مثبت زندگی كردن وجود داره
حالا چرا بعضی ادمها از جمله خودم بلد نیستیم نیمه پر لیوان راببینیم و بقولی الكی خوش باشیم؟بنظر من همش برمیگرده به دوران بچگیمون،چیزهایی كه باعث شده این نگاه و شخصیت شكل بگیره ،البته این به این معنی نیست كه نتونیم تغییر كنیم میتونیم اما به سختی،یعنی هرروز و هرساعت باید به خودمون یاداوری كنیم كه میشه طور دیگه ای هم دنیا را دید.میدونید این طرز نگاه فقط به یك
نگرش مثبت یا منفی ختم نمیشه فراتر از اینهاست این نگاه تمام ابعاد زندگیمون را تحت تاثیر قرار میدهد،روابطمان و حتی مسیر زندگی مارا،دوستم را مثال زدم دوستی كه برخلاف موفقیت شغلی تنهاست و جز یكی دودوست كسی را ندارد ،ازدواج نكرده و مهمتر این تنهایی واقعا اذیتش میكند،و خودم من ادم كاملا منفی بینی نیستم اما مسیر زندگی سختی را داشتم مسیری كه باعث شده كاملا خوش بین نباشم ،و توی دوستیابی هم خیلی خیلی گزینشی عمل كنم نتیجه این شده كه برخلاف علاقه ام به معاشرت و مهمانی و به خصوص پارتی ،ادمهای كمی دور و برم باشند.واقعیت این هست كه با این طرز فكر هرجای دنیا هم كه باشم همین اش هست و همین كاسه،از طرفی هم من هم راستین خیلی سخت جذب افراد میشیم و دوست داریم با كسانی معاشرت كنیم كه تا حدی مثل خودمون باشند،هردو مغروریم و قدم جلو گذاشتن تو دوستی برامون سخته،هرگز دوست نداریم یك دوستی یكطرفه را ادامه بدهیم ،خوب ازطرفی
نیاز به پیدا كردن دوستهای جدید و پر انرژی و شاد را هم احساس میكنم،دوستهای قدیمان از خودمان بدترند و ما الگوی شاد زیستن اونها هستیم
اینبار خوش بینم و میدونم میتونیم دوستهای خوب و شادی را پیدا کنیم.امتحانها تموم بشه مهمونیهای من هم شروع میشه.
نوشته شده در : جمعه 10 آبان 1392 توسط : اسمان پندار. .