امروز:

هزینه ها

» نوع مطلب : نیویورک ،قدم به قدم، روز به روز تا اون بالاها ،نگاه اول ،

سلام به دوستهای عزیزم. 
امروز سومین روز از تعطیلات لانگ ویکند تو امریکاست. خوب ما به دو دلیل جای خاصی نرفتیم اول از همه فرصتی برای استراحت جسمی و دوم مسایل مالی. دیشب حساب کردیم دیدم حدود 12000 دلار به کردیتهامون بدهکاریم و برای همین باید خیلی دست به عصا خرج کنیم. خصوصا که امسال خبری از حقوق fda برای من نیست و خیلی خیلی حقوقم پایین میاد. این وسط مسافرتهایی مثل شرکت تو  کنفرانس هم پبش میاد که دانشگاه ما خیلی دیر و کمتر از هزینه پول پرداخت میکنه. شروع به نوشتن پست کردم اما هنوز نمیدونم در مورد چی بنویسم.
چطوره برگردم و یکم 5 سال گذشته را مرور کنم شاید هم برم سراغ بحث مهاجرت به امریکا نظرتون چیه. سال 93 بود که من با سر پریدم تو دل مهاجرت. اون موقع انقدر میخواستم برم که حتی اگه تنها راه ممکن مهاجرت قاچاقی میشد انجام میدادم. البته خوشبختانه تعدادی راه برای رفتن بود و هست که اخرش موفق شدم از راه دانشجویی به امریکا بیام. اون موقع حدود 7 سال تمام سعیم را برای رفتن به کانادا كرده بودم یك بدشانسی تمام عیار اولیه و بعد مشكل زبان .البته شاید اگه مجبور نبودم که کار کنم باید یکسال خونه میموندم و تموم وقت زبان میخوندم و از سد بدشانسی اولیه سر فایلمون به قوت زبان تو مرحله بعدی میگذشتم. خلاصه نشد و مسیر به امریکا ختم شد. میدونید دوستان من هنوز مشکل زبان دارم و نوشتن این پاراگراف قبلی تلنگری شد که الان فکر کنم خوب من همین الان هم توی یک برهه دیگه دارم با سد زبان دست و پنجه نرم میکنم که به تقویت شتابی زبان احتیاج دارم و دوباره دارم همون اشتباه را انجام میدم. الان هم وقتی هستش که به یک همت بالا برای تقویت سیستماتیک زبان احتیاج دارم. اینجاست که فرشته های خیر و شر روی شونه هام دارن میجنگن. شر یا تنبلی یا توجیه میگه تو همین الانش هم وقت برای خودت نداری. داری بهرحال پیش میری. فرشته خوب میگه. همین الان خودت داشتی گذشته ات را واکاوی میکردی و میگفتی من باید این کار را میکردم. ببین دوباره مشابه همون شرایط را یکجای دیگه داری. میخوای باز تو اینده حسرتش را بخوری، فرشته شیطون میگه. ای بابا اومدیم یك پست بنویسیم به كجا ختم شد.
این هم مقوله زبان و معظل همیشگی من. همونطور که میدونید من از مهاجرتمون خیلی خیلی راضیم( اسم مهاجرت میارم اما فعلا در مرحله خونه به دوشی و بیجایی هستیم). تازگیها فهمیدم یکی از دلایل راضی بودنم ذات پویا طلب من هست. من ایران هم کار سنگین میکردم اما از کار اصلا لذت نمیبردم. اینکه کار تحقیق اینجا را دوست دارم اینه که هدف داره. جلو میره و تغییر را میشه دید. کارتو داروخانه بعنوان یک داروساز این حس را برای من نداشت. شاید لحظه ای مریضی از مشاوره ات تشکر کنه اما اون حس رضایت عمیق ایجاد تغییر را بهم نمیداد. اینجا وقتی میبینم نتیجه کارم هرچند بصورت جزیی تغییری تو علم داروسازی داره حس خوبی بهم منتقل میشه. در واقع یک پروژه تحقیقی ابتدا مسیر و انتها داره. البته قدرت مسایل مالی را هم نباید تو مساله رضایت شغلی دست کم گرفت. بنظرم اگه میدونستم بعد از اینهمه کار تحقیقی. دراخر شغلی با درامد پایین دارم مسلما تا این حد احساس رضایت نمیكردم .حالا که بحث پول را مطرح کردم. خوبه یک سر به درامدها هم بزنم. فقط اینرا اضافه کنم. من خیلی به این قضایا وارد نیستم وهمه چیز را حدودی میگم و دوستانی که امریکا زندگی میکنن اگه متوجه شدن برداشتم اشتباهه لطفا تصحیح کنند.خوب من اینجا راجع به حقوق میگم و مسلما درامد شغلهای ازاد و خاص خیلی فرق داره. فکر کنم درامد متوسط معمولی تو امریکا 40000 تا 70000درسال باشه. پایینتر از 40000 درسال مثلا مثل خود ما، یا باید خیلی سخت زندگی کنیم یا به امید اینده از رو كردیت خرج كنیم. درامد از 60000 تا 90000 درسال درامد متوسط خوب میشه. حقوق داروساز اینجا 120000 دلار درساله که درامد خوبی حساب میشه. اما این درامد ثابت هست. حقوق یک تازه کار با phd میتونه از 90000 درسال شروع بشه اما خوبیش اینه ثابت نیست که با کسب تجربه و به اصطلاح درجه علمی بالاتر که به تعداد سال تجربه تو رشته بستگی داره این حقوق بالا میره. ابته اگه مدیر بخشی بشیم مسلما درامد خیلی بالاتر بره و میتونه به حدود 200000 درسال برسه. میدونم درامد دندانپزشک و پزشک هم چیزی بین 150000 تا 250000 درسال هست که البته مثلا طرف اگه پزشک جراح باشه تا 700000-800000 درسال درامدش بالا میره که خوب پزشکهای جراح خودمون هم تو ایران به همین نسبت خیلی بالاتر از بقیه درامد دارن. حالا برای مثلا زندگی تو نیویورک به چقدر درامد احتیاج داریم؟
میدونید که نیویورک یکی از گرونترین شهرهای دنیا هست و مثلا اینجا با پولی که برای اجاره یک اتاق میدیم میشه یک خونه یک خوابه یا حتی چندخوابه تو ایالتهای دیگه گرفت. اما کسی که زندگی تو نیویورک را انتخاب میکنه انقدر عاشق استایل و شیوه متفاوت زندگی اینجا هست که همین را هم بعنوان بخشی از این شیوه قبول میکنه. خوب و اما هزینه ها. هزینه یک اتاق متوسط ماهیانه از 1000 تا 1700 میتونه متفاوت باشه. البته مثلا دوستهامون یک زیرزمین دوخوابه تو قسمت خوب بروکلین با ماهی 2000 تا اجاره کردن، اما خوب نور نداره. حالا خونه یک خوابه  معمولی هم میتونه از 1500 تا 2500 بسته به محله متفاوت باشه. خورد و خوراک تو امریکا تقریبا یکسانه. از ماهیانه 800 برای خورد و خوراک پایه تا 1500 برای متوسط و 2000 بایک کوچولو بریز و بپاش رستورانی برای دونفر میتونه متفاوت باشه. البته مالیات چیزی هست که تو امریکا خیلی مطرحه. اینجا تو نیویورک رو هرچیزی 20 درصد مالیات داریم. از شیر گرفته تا خونه. حتی رو حقوقت مثلا حقوقت 1500 در ماه تعیین شده اما میبینی 1300 میاد تو حسابت و اون 200 دلار رفته برای مالیات. حالا از همه حقوقهای سالیانه ای که بالا گفتم یک 15 % کم کنید تا عدد واقعیش را ببینید. و اما بقیه قیمتها. خرج رفت و اومد تو نیویورک تا ماهی 150 دلار هم میرسه. قیمت بنزین گالنی حدود 2.8 دلارو البته قیمتش ایالت به ایالت و روز بروز هم فرق میکنه. هر گالن حدود 3.7 لیتر میشه. دیگه قیمت چی را براتون بگم؟ شهریه دانشگاه ما ترمی 13000 دلار هست یا بهتره بگم بسته به خصوصی یا دولتی بودن سالی حدود 25000 دلاره. و اما قیمت ماشین. خوب بحث ماشین بخاطر شرایط قسطی یا لیز  تخصصی هست که باید راستین کمک کنه چون من اصلا چیزی نمیدونم اما خرید ماشین دست دوم را از 4000- 15000 مثلا برای یک BMW میتونید در نظر بگیرید. خوب امروز هم پستم به اینجا ختم شد. روز و روزگارتون پرپول  


نوشته شده در : شنبه 15 تیر 1398  توسط : اسمان پندار.    نظرات() .

یك روزانه

» نوع مطلب : روزها در اون سر دنیا(سال پنجم) ،

تو مترو نشستم تا برم برانكس، محله دیگه ای از نیویورك كه كلا دوسه بار بیشتر نرفتم، یكم نسبت به مناطق دیگه نیویورك سطحش پایینتره. دیروز دومین ازمایش روی خوك اونهم دور دوم را شروع كردیم. دور اول زمستون دوسال پیش بود، اووف چقدر زمان زود میگذره. براتون بگم ما امسال دوتا پوستر هم برای بزرگترین كنفرانس فارماسیوتیكس كه الان معتقدم ترجمه داروساز صنعتی اصلا مناسب این لغت نیست اماده كردیم، یكیش اسم اول موبور بود یكیش اسم اول من. خوب دیروز یك نامه گرفتم كه پوستری كه به اسم من هست( ازمایشهامون روی خرگوش) بعنوان بهترین پوستر كنفرانس از بین ١٧٠٠ پوستر شناخته شده. خلاصه كار و بارم داره میگیره:)) این هفته هم ماه اول اینترنشیپم گذشت، نمیدونم تو پست قبلی توضیح دادم یا نه. قبلا گفته بودم دوتا رییس دارم، الان فهمیدم رییس بزرگ كه مدیر یك بخش تو نوارتیس هست تنها كارمیكنه و به اصطلاح كسی زیر دستش نیست. و اون یكی رییس كوچیك بداخلاق ایرادگیر درواقع تو یك گروه دیگه هست كه با رییس بزرگ همكاری میكنه. خلاصه اینطور بگم فكر میكنم رییس بزرگ از دستم كامل راضی باشه و یواش یواش هم من دارم اونجا كارها و پروژه های بزرگتر میگیرم. وای بچه ها چقدر مطلب گفتنی دارم. خوبه یك پست كلا در مورد سیستم كاری اینجا بنویسم


نوشته شده در : یکشنبه 9 تیر 1398  توسط : اسمان پندار.    نظرات() .

اینده با سبك زندگی متفاوت؟

» نوع مطلب : روزها در اون سر دنیا(سال پنجم) ،

دوهفته اینترنشیپ و درواقع روبرو شدن با زندگی واقعی كاری من را بفكر برده، با اینكه همین سایت شركت تو نیوجرسی خیلی بزرگه اما گروهش خیلی بزرگ نیست، یعنی نه تو ساختمون و طبقه ما، البته احتمال داره مثل دفعه اولی كه فرودگاه نیویورك را دیدم و بنظرم خیلی كوچیك بود باشه. بهرحال ٢٠-٣٠ نفری كه من درتماس باهاشون بودم اكثرا سن بالا داشتن، و خبری از شوخی و خنده و محیط شاد دانشگاه نبود، سعی كردم كمی فضا را تلطیف كنم اما خیلی انرژی میبره و فعلا تو موقعیتی نیستم كه خیلی بتونم انرژی بذارم. بعد از كار هم بیست دقیقه رانندگی و وارد شدن به یك خونه بزرگ، تو نیویورك مرتب با ادمها در برخوردی، همیشه گفتم نیویورك را مثل تهران درنظر بگیرید با شلوغی و بزرگی و البته كثیفی بیشتر. این خانم پیر هم دوسه تا بچه و كلی نوه داره و ازاونجا كه زن سالمی هست هرروز بیرون میزنه و دوستهاش را میبینه. خلاصه سعی كردم اینده خودم و راستین را تصور كنم، از اونجا كه ما بچه نداریم وجود دوست باحال خیلی واجبه اما مساله اینه جز ٣-٤ نفر دوست ایرانی همراهمون، و البته موبور و دوست ایرانی كانادایی كس دیگه ای دور و برمون نیست، اون هم همیشگی نیست، مثلا موبور از شهریور تقریبا میره بوستون. یا دوست ایرانی كانادایی همیشه نیست، خلاصه دوره ای هست كه بشدت احساس تنهایی میكنم و دلم میخواد چندتا دوست باحال و پایه پیدا كنیم. در مورد بچه دار شدن هم فكر كردیم و تحقیق كردیم اما با پرسش از مادرو پدرهایی كه میدونستیم بیتعارف میتونیم نظرشون را در مورد بچه بدونیم پیشتر جواب منفی گرفتیم، حالا یكبار جداگونه براش مینویسم.خلاصه امیدوارم به تورمون یكسری بچه های باحال و هم روحیه بخورن و فضامون كمی عوض بشه، خصوصا اگه قراره بعدا نیوجرسی زندگی كنیم وجود دوست از نون شب واجبتر میشه. این پست را هفته پیش نوشته بودم كه فرصت نشده بود پست كنم. دوستان كامنتهای پرمهرتون را خوندم، تو این هفته جواب میدم:*


نوشته شده در : سه شنبه 4 تیر 1398  توسط : اسمان پندار.    نظرات() .

شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Website Traffic | Buy Targeted Website Traffic