اخرین پست امسال از اینجا
روز زیبای تولد همسر و مکافاتهای اینروزها
سلام به دوستهای گلم. احوالتون. 9 تا کامنت بابت پست قبلی مونده که هنوز جواب ندادم. از دستم شاکی نشید همش را خوندم و از خوندنشون لذت بردم. جواب هم حتما میدم. اما گفتم تا فرصت هست و من هم تو موودشم کمی باهم حرف بزنیم. براتون از شنبه بگم که واقعا پیک نیک خوبی شد. دریاچه هم بینهایت زیبا و خوش منظره. جای همتون خالی خیلی هم خوش گذشت. جالبه قبلا که ایران بودیم از پیک نیک زیاد لذت نمیبردم و اونقدر درگیر حاشیه ها و چه و چه بودم که از منظره غافل میشدم . یعنی درواقع فکر کنم علتش عادت رفتاری اطرافیان باشه .اینطور بگم اینجا ساده میگیرن. هرکی خواست میاد هرکی نخواست نمیاد. هرکی هرغذایی که دوست داره میاره و همه چی قسمت میشه. یکی دوست داره برقصه یکی دوست داره بشینه. کسی از کسی نمیپرسه چرا ؟ و همین باعث میشه حس راحتی کنی. هرکسی راحته هرجور که دوست داره رفتار کنه و زیر ذره بین نیستی. اما امان از ایران که یا نزدیکانت ارامشت را میگیرن یا ادمهای دورو بر با نگاههاشون......... از دیروز هم بگم. دیروز تولد همسری بود. همسر بشدت روی سن و سال و تاریخ تولدش حساسه. خیلی. یعنی وقتی ازش سنش را سوال میکنن واقعا معذب میشه. بهمون نسبت روز تولدش هم روزی نیست که شاد و سرحال باشه. خصوصا امسال که قرار بود عزیز دلم وارد یک سن خاص بشه و بشدت با این سن مشکل داره. برای همین دلم میخواست روز خوبی براش بسازم. خلاصه دیروز عصر یک تیپ خوشگل تابستونی زدم و باهمسر زدیم پیاده روی. کلی ازخیابون پنجم منهتن و برادوی را پیاده طی کردیم . کلی هم عکس با ساختمون فلت ایرون گرفتیم. و اخرشب هم رفتیم ب...ار خوبی تو تایم اسکوار و خلاصه شب قشنگی ساختیم. (تولدت مبارک عزیز من) خوب این هم خلاصه ای از انچه که گذشت. میدونید هوای اینجا واقعا جون میده برای پیاده روی و پیک نیک و تفریح. البته خیلیها میگن نیویورک بهار نداره و مستقیم از زمستون وارد تابستون میشید. و حسابی مینالن از گرما .بخصوص که خونه های اینجا نه کولر داره نه پنکه و با موندن تو خونه کاملا ابپز میشید اما بنظر من درعوض میشه رفت بیرون و از دیدن خیابونها و ادمها با تیپهای تابستونی خوشگل و رنگارنگشون لذت برد. یا همین الان دوستهامون تصمیم دارن هریکی دو هفته برنامه گشت و تفریح داشته باشن. مثل ابشار نیاگارا و فلان یکی ابشار و دریاچه و اتلانتیک سیتی که جایی هست مثل لاس وگاس اما نزدیک نیویورک و از این حرفها. ما که نیستیم اما امیدوارم بهشون خوش بگذره. یکم حرف و سخن تیکه تیکه شد اما خب بیخیال.
خوب این از بخش زیباییها . برسیم به بخش زشتیها. ما تا یکهفته دیگه داریم می اییم ایران تا اینجاش خیلی هم خوب اما واقعا مکافات داریم با صاحبخونه ها. راستش ما از سه ماه پیش اعلام کردیم قصد داریم بلند شیم و لطفا پول دوماه اجاره اخر را بگذارید کم پول دوماه رهن. ایشون هم بطور کامل مخالفت کردن. دوستان هم پیشنهاد دادن پول اجاره را ندین چون زودتر از موعد بلند میشید پول رهنتون را پس نمیدن . الان واقعا درگیر این قضیه هستیم و استرس براش داریم. دوسه بار همازشرکت مالک اپارتمان زنگ زدن. چرا اجاره نمیدید. گفتیم اخر ماه می میدیم. اما جدا استرس دارم چطور این قضیه حل میشه. جالبه یکی دونفر از بچه های اینجا پیشنهاد دادن بدون اینکه چیزی بگید خونه را تخلیه کنید. که من خودم بشدت از این کار میترسم.اما از طرفی نه میخوام یک قرون کمتر بدم نه یک قرون بیشتر از اجاره. امیدوارم ختم به خیر بشه و مجبور نشیم 1400 دلار جریمه بدیم. و اما یک مورد دیگه. این یکی واقعا وحشتناکه و راستش تاحالا جرات نکردیم به کسی بگیم حتی به خانواده امون. شما هم مثل یک دوست خوب راز نگه داری کنید. خوب حالا قضیه چیه. میدونید که اینجا خرید وفروش وسایل دست دوم کاملا عادی هست. همه میخرن و استفاده میکنن. اما از اونجا که ما کمی بدشانسیم. ظاهرا میز کوچیکی که خیلی ارزون خریده بودیم مشکل ساس داشته و مدتی هست درگیر این مشکلیم. یعنی من شنیده بودم که ساس یا بدباگز بد مصیبتی هست اما حالا به معنای واقعی بیچارمون کرده. انقدر این حشره وحشتناکه که اگه کسی اینجا بفهمه دومتر ازت فاصله میگیره وواقعا زشته. متاسفانه بااینکه هفته ای یکبار من کل لباسها چه تمیز چه کثیف و حتی رختخوابها و همه چی. همه چی را میشورم اما مشکلمون حل نشده چون خونه های اینجا قدیمیه و پارکت کف خونه و تموم فاصله دیوارو کف بازه و پر از شیاره. دوبار هم اومدن سم پاشی اما اصلا فایده نداشته. شاید هم بخاطر این باشه که تنها چیزی که نمیتونیم بشوریم فرشه . خلاصه دقیقا داریم از این وضعیت عذاب میکشیم. به هیچ احد الناسی هم نمیتونیم بگیم چون فکر میکنن حالا لباسهامون هم الوده است. درصورتی که تک تک وسایل ما توی دولایه کیسه بسته بندی شده. نمیدونید چقدر وحشت دارم که این حشره به خونه مادر من یا راستین منتقل بشه و بدبختشون کنه. یعنی برام کابوس شده. خلاصه شستن وچندلایه بسته بندی کردن وسایل کار اینروزهای ماشده. فقط میمونه فرش که اونرا هم میخوام کاملا بسته بندی کنم و تو یک قالیشویی تو تهران مهر و مومش را باز کنم. فقط امیدوارم این مشکل با رفتن ما از این خونه تموم بشه. خب این هم از روی زشت سکه. من دیگه برم. مواظب خودتون باشید دوستان.
ارایشگاه و خرید در اینجا
سلام به دوستهای خوبم. چطور مطورین. فکر میکردم امتحانهام تموم میشه حسابی اینجا را پست بارون میکنم اما حقیقتش با دادن اخرین امتحان انرژی من هم ته کشید. تو این چند روزه اکثر اوقات دراز کشیده بودم و هلاک از گرما پنجاه بار فیس را چک میکردم هشتاد بار کندی کرش بازی میکردم. اینستاو تلگرام و وایبر هم هرکدام به میزان لازم.... دیروز همسر خونه بود ولی از اونجا که این پایین بودن انرزی مسری است هردو تا ساعت یک ظهر خوابیدیم. بعد لخ لخ کنان کمی وسایل را بسته بندی کردیم. بعد هم اونقدر من شل ووارفته بودم و احساس خستگی میکردم که تصمیم گرفتیم بریم کمی مولتی ویتامین و اهن بخریم خلاصه عنق کنان رفتیم خرید مولتی ویتامین که بجاش شکلات و خرت و پرت سوغاتی خریدیم. و بعد همونطور بی حس و حال و خسته برگشتیم خوابیدیم. الان که بهش فکر میکنم خندم میگیره که دیروز چرا ما هردومون اونقدر بی انرژی بودیم. امروز هم که همسر رفت سر کار و من دراز کش بودن را تا ساعت 5 عصر ادامه دادم. بعد از اونجا که باید چندتا جنس دیروز را عوض میکردم رفتم بیرون و الان سرحال و پرانرژی با خرید کلی شکلات دیگه برگشتم یعنی از دیروز تا حالا چیزی در حدود 120 دلار شکلات و خرت و پرت خوردنی خریدم. تازه قراره به هر خانواده یک بسته شکلات بدیم. ماشاله چرا انقدر زیادن؟؟ خوب براتون از چی بگم؟ اهان اول از دارو خانه های اینجا بگم. اینجا دو نوع داروخانه داره شخصی و زنجیره ای. که زنجیره ای ها واقعا بزرگن و خیلی زیادن .دارو هم فقط یک قسمت کوچیک فروششون هست. اینجا تقریبا همه چی در داروخانه هاشون عرضه میشه و فروشگاههای کاملا بزرگین. اجناس تو قفسه ها چیده شده و داروهای مکمل هم همینطور وشما خودتون انتخاب میکنید . یک قسمت کوچیک داروخانه هم مخصوص داروهای نسخه ای است که مثل داروخانه های خودمونه. البته من زیاد سمتش نرفتم و دقت نکردم اوضاع و احوال اون قسمت چطوره !علت هم داره چون بشدت دلم برای داروساز بودن تنگ میشه. اقا ما نمیخواهیم بریم کارخونه........خوب میخوام از یک بخش بسیار خوب و عالی خرید اینجا تعریف کنم. بچه ها اینجا بشدت پس دادن جنس و یا تعویض جنس اکی هست. یعنی یک چیزی میگم یک چیزی میشنوید. میرید خرید . هر چقدر دوست دارید موقع انتخاب جنس معطل میکنید ووسواس بخرج میدید. میخرید . می ایید خونه پشیمون میشید. خیلی را حت میرید پس میدید.یعنی دیگه از سرو کله زدن با فروشنده و بداخلاقی فروشنده های ایران خبری نیست. یک لذتی داره این طور خرید که خدا میدونه. اوایل بااینکه من میدونستم اینجا پس دادن مشکلی نداره کلی توضیح میدادم چرا جنس را نمیخوام. بعد دیدم بهیچ عنوان مهم نیست و کاملا عادیه اینجا. گاهی حتی چیزی را بااینکه مطمئن نیستم میخرم. میام خونه به راستین نشون میدم و بعد تصمیم میگیرم بردارم یا نه. حتی شنیدم بعضیها اینجا لباس میخرن . اون کاغذ اینهاش را نمیکنن . مهمونیشون را میرن و دوباره پس میدن. من هنوز به اون مرحله نرسیدم و البته فکر میکنم شخصا نتونم برسم. جالبه این برگشت دادن میتونه تا یکی دوماه بعد خرید هم باشه. فقط مهمه که فاکتورش را داشته باشیم. حفظ فاکتور حیاتیه. خوب از این هم گفتم از یک چیز دیگه هم بگم. بلللللللله من چهارشنبه ارایشگاه هم رفتم. حالا چرا؟ یک مدت بود خواهرم بهم میگفت یک روش صافی مو تو ایران اومده بنام صافی ژاپنی و همیشگی هست. من هم تو اینستا هی میرفتم عکس خانمهای مو فرفری را میدیدم که موهاشون لخت و صاف میشد.هی دلم اب میشد. خلاصه خواهرم زنگ زد و برام قیمت پرسید یک میلیون و نیم. یک سرچ کردم دیدم همین روش اینجا هم وجود دارد یک سوم قیمت. یعنی قیمتها از 150 دلار شروع میشه تا نهایتا 400 دلار تو منهتن که بالا شهر اینجا حساب میشه. گشتم یک ارایشگاه هم تو محله خودمون پیدا کردم و چهارشنبه رفتم موهام را صاف کردم. حالا از ارایشگاههای اینجا بگم.من ارایشگاه متوسطی را انتخاب کردم. ظاهرخوبی هم داشت. باز هم تصور جهان اولی در مورد ارایشگاههای اینجا داشتم که حالا مواد را به ریشه نمیزنن که مبادا برای پوست مضر باشه و از این حرفها. دیدم نه خیلی راحت و فرز تند تند تمام موهام را مواد زد. موقع سشوار کردن هم یکی دوبار مثل همه ارایشگرهای ایرانی با باد گرم سرم را سوزوند که یک ساری گفت و کارش را ادامه داد. یکی دوبار هم دستش تو چشمم رفت و یکبار هم کلیپس را به گوشم زد که خودش از خنده غش کرد. حالا فکر نکنید ارایشگاه بدی رفته بودم. نه باور کنید ظاهر خیلی مرتبی داشت و مشتری هم خوب داشت یعنی تموم چهارساعتی که من اونجا بودم مشتری میرفت و میومد. خلاصه باز هم تصور غلط امریکای جهان اول و ایران جهان سومم بهم ریخت و دیدم اینجا هم مثل ایرانه و هیچ فرقی نیست. شاید حتی اگه ارایشگاه تو خیابون فرشته تهران برید خیلی خیلی بیشتر حس جهان اولی بکنید:) درضمن ارایشگرهای اینجا کمتر اداو اصول ارایشگرهای ایرانی را دارن. تو ایران اونقدر یک ارایشگر موقع کارکردن از خستگی میگه و کمرصاف میکنه و این پا اون پا میکنه که شما معذب میشی. اینجا این خانوم ارایشگر چینی 4ساعت تمام رو پا بود. یکذره از این ادااصولها نداشت ....و اما نتیجه کار هنوز معلوم نیست. فعلا بخاطر سشوار براشینگ حسابی صاف و لخت شده و تو این هوای خوب بهاری با کمی باد تا اسمونها میره و من حسابی کیف میکنم. اما تا 5 روز نباید موهام را بشورم و ببندم. ببینیم بعد شستن ایا همچنان صاف میمونه یا ایا ضدحال میخورم. ارایشگر ایرانی که میگه این صاف شدن ابدی هست و فقط ریشه موها ترمیم میشه. والا. ببینیم تا سه روز دیگه چه خبر میشه. اوه اوه راستی غیر پول صافی 14 دلار هم مالیاتش بود. خوب فردا هم جاتون خالی قراره با بچه های اینجا بریم پیک نیک منطقه هفت دریاچه . گفتن مایو هم بیارین بریم تو اب دریاچه من که بخاط موهام معذورم و باید حداکثر فاصله را با هر گونه ابی حفظ کنم اما فکر کنم روز خوبی میشه..... خوب پاشم مرغها را تو مواد بخوابونم. فردا بریم بقول خارجیها باربیکیو یا بقول خودمون کباب کنیم بزنیم برگ. جای همگی خالی:*
جمع کردن بساط سادگی
همیشه فکر میکردم با محبت بودن، بی غل و غش بودن، ساده بودن و صداقت داشتن یک ارزشه. اما جدیدا دارم به این نتیجه میرسم که این خصوصیات رفتاری زیاد هم ارزش نیست وباید عوض بشه. مطمئنا منظورم اینجا نیست بلکه منظورم محیط واقعی و خارج از اینجاست. میدونید دوستان کلا از بچگی با این کلمه سیاست داشتن مشکل داشتم. وقتی مادرم محبت بیشتری را به پسرهاش میکرد و من نمیتونستم با خانوادم از راه درست ارتباط برقرار کنم خاله هام بهم میگفتن ایراد از خودته و باید با سیاست برخورد کنم. سیاست برای من بمعنی نقش بازی کردن بود. برای رسیدن به هدف برنامه ریزی کردن و قدم به قدم با فکر و ذهن اطرافیان بازی کردن بود. چیزی که نمیخواستم بپذیرم حقیقته. و سالها درمقابل تغییر شخصیت مقاومت کردم. گاهی دوره ای بهتر عمل میکردم اما اکثرا همون اسمان صادق و ساده بودم. حالا که دارم خوب فکر میکنم میبینم صداقت باعث محبوبیت نمیشه. ادمهای دورو بر و حتی خانواده نزدیک جور دیگری از رفتار را ارج میگذارن. پس وقتشه عوض بشم. مثلا خودخاله هام یکیشون سراپا محبته و دیگری باسیاست. و جالبه اون با سیاسته محبوبتره(این مثال را برای خودم نوشتم تا مصممتر بشم)میدونم که تغییرات شدیدی نخواهم کرد. اما حداقل باید کمی از ساده بودن مطلق فاصله بگیرم. باید و باید قبل از هر حرفی و هر عملی فکر کنم. حتی حرفهای ساده بوی اهمیتی که با خواهرم رد و بدا میکنم. باید عوض شم. این را اینجا نوشتم تا یادم بمونه که قصد این تغییر را کرده ام. امیدوارم با گذشت زمان فراموش نکنم و ذره ذره این تغییر را تو خودم اجراکنم. مسلما این تغییر را تو این وبلاگ نخواهم داشت. چون اگه قرار باشه یکروزی نتونم حرفهای دلم را اینجا بنویسم ترجیح میدم بکل ننویسم.
دوستهای خوبم مرسی از کامنتهاتون. فرصت نکردم جوابهاش را بدم. تو دوسه روز اینده حتما جوابگو خواهم بود:)
بخرم نخرم؟
سلام .حرف خاصی ندارم. امتحان و امتحان بازیه. دیروز پروژه را تحویل دادیم و شرش تموم شد. امتحانش را هم خوب دادم. امروز هم امتحان دارم. دیشب خانواده برادرم رسیدن ایران و حال و هوای خونه مامانی حسابی شاد شده. اونقدر هم سرشون شلوغه بزور گیرشون میارم دو کلمه حرف بزنیم. برادرم حسابی سوغاتی خریده.تقریبا برای همه فامیل و دوست و اشنا خرید کرده. حتی برای من و راستین که خودمون هم اینطرفیم. میگفت سفر اول بعد از مهاجرتشونه و دوست داشته دست پر برگرده. خوب من هم بدم نمیومد این سفر برای اقوام خرید کنم. منظور از اقوام عمه و خاله و دخترخاله و اینهاست. اما حقیقتش اصلا نمیتونم و درست هم نیست از پول فروش خونه خرید کنم. از یکطرف هم احساس میکنم زشته به خاله ات برسی و بقول معروف یک هله پوک دستت نباشه. بیخیال بعدا راجع بهش فکر میکنم فعلا برم سر درس. چندساعت دیگه باید پاشم برم سر جلسه امتحان.... حال و هوای روحیم هم یکروز افتابی و یکروز بارونی. سه شنبه کلی دلم برای خودم و وضع زندگیم سوخت و گریه کردم. همش پیش خودم میپرسم یعنی کابوس این نوع زندگی یکروزی تموم میشه و باز صاحب خونه و زندگی میشم؟ بفکرم رسید یک عکس از وضع زندگیم برای شما بذارم بعد دیدم ادم که زشتیهای زندگیش را به تماشا نمیذاره .فقط راجع بهشون حرف میزنه و غر میزنه خخخخ. برم دیگه. ناهار هم ندارم.
پایان ترم دو
سلام دوستهای خوبم. اگه میبینید خبری ازم نیست بخاطر شروع امتحاناته. تا دوشنبه هفته دیگه سه تا امتحان و یک پروژه دارم. ّپروژه را با 4 تا از بچه های دیگه باید کار کنیم. به اصطلاح کار تیمی که برای اینها خیلی مهمه و باارزشه و کمکت میکنه که برای اینده کاری اماده بشیم. دوهفته هست داریم روش کار میکنیم. این هفته هم مطالب نهایی و نوشتن و چون فرصت نمیکنم تایپ نوشته ها را هم گذاشتم بعهده راستین. یعنی الان تو اون مرحله هستم که دیگه ظرفیتم از درس و مشق پرشده. بعد تازه هفته شروع شده. یعنی فردا که کلاس دارم . پروژه را باید چهارشنبه تحویل بدم. همون روز هم امتحان داروسازی صنعتی، پنجشنبه امتحان حساب دیفرانسیل و دوشنبه هم امتحان فیزیکال فارماسی با کلی فرمول و مساله که روش کار نکردم. ورم کردم. پکیدم.... اوه من تو کار با ورد مبتدیم. این تابستون باید کلی ورد و اکسل و از این جور چیزها را کار کنم که جدی جدی اینجا نیازه. راستش همیشه از این جور برنامه ها بدم میومده وسراغش نمیرفتم اما انگار چاره ای نیست. من برم ادامه برنامه پکیدن. فعلا
رشته داروسازی
بعضی از خواننده هام داروساز هستند و از اونجایی که من تو ایران داروسازی خوندم و اینجا هم داروسازی صنعتی میخونم سوالاتی برای مقایسه ایندو براشون پیش میاد. بهتر دیدم یک پست در این مورد بنویسم تا جوابگوی دوستان داروساز و غیر داروساز باشه. شاید بیشتر شما بدونید که داروسازی تو ایران یک دوره شش ساله بصورت پیوسته هست. یعنی تو ایران کارشناسی وکارشناسی ارشد داروسازی نداریم و این مدرک تو ایران دکتری حرفه ای حساب میشود ومعادلش خارج از ایران pharm-d هست . داروسازی تو خیلی از کشورها مثلا امریکا و المان مثل ایران بصورت شش ساله هست و همینطور که گفتم بعد از این شش سال مدرک فارم دی میگیری و دکتر داروساز نامیده میشی. خوب رشته داروسازی مثل هررشته پزشکی دیگه ای تخصصهای خودش را داره اما از اینجای قضیه سیر تخصص تو ایران و امریکا متفاوت میشه . ماجرا تو ایران به اینصورته که بعد از گرفتن مدرک داروسازی وقبولی در امتحانات تخصصی میتونیم در یکی از رشته های مدیسینال کمیستری(شیمی دارویی) فارماکوگنوزی( گیاهان دارویی) فارماکولوژی ،فارماسیوتیکس(داروسازی صنعتی) وکلینیکال فارماسی (داروسازی بالینی) ،داروسازی سنتی و خیلی رشته های تخصصی دیگه ادامه تحصیل بدهیم و مدرک دکتری تخصصی یا همون ph-d را بگیریم. حتی گاها میتونیم در رشته های غیر دارویی دیگه و درواقع علوم پایه ادامه تحصیل بدهیم و مدرک ph-d بگیریم . خوب تا اونجایی که من میدونم تو المان هم ظاهرا همین قضیه هست اما تو امریکا تا حد زیادی متفاوت میشه . رشته تخصصی کسی که مدرک داروسازی از امریکا گرفته کلینیکال هست. که خود این کلینیکال مثل رشته های پزشکی دسته بندی میشه. مثلا کودکان،غدد، گوارش و غیره. جالبه که این دوره تخصصی یکسال تا دوسال هست اما ورود بهش درامریکا بشدت رقابتی و سخت میباشد. خوب حالا ممکنه سوال براتون پیش بیاد پس تکلیف بقیه رشته های تخصصی که ما تو ایران داریم چی میشه. جوابش اینه که بقیه رشته های تخصصی مثل فارماکولوژی ، مدیسینال کمیستری یا مثلا رشته خودم فارماسیوتیکس مثل بقیه رشته های غیر پزشکی شامل دوره های کارشناسی و کارشناسی ارشدو ph-d هستند. دوره ph-d هم 5 ساله است و برای ورود بهش لازم نیست حتما مدرک فارم دی یا داروسازی گرفته باشیم بلکه اگه توی یکی از رشته های مربوط (related)مثلا بیوشیمی یا زیست شناسی یا شیمی هم کارشناسی ارشد گرفته باشید میتونید تو این رشته های تخصصی ادامه تحصیل بدهید. حالا میمونه بحث اینکه یک داروساز از ایران وارد امریکا میشه و میخواد با مدرکش کار کنه. خب اول از همه باید ببینیم این داروساز با چه نوع ویزایی وارد امریکا شده. فرض کنیم ایشون لاتاری گرین کارت قبول شدن یا با یک سیتیزن در اینجا ازدواج کردند و درکل اجازه کار دارند. خوب مدرک ایشون قابل قبول هست اما باید اجازه کار داروسازی یا به اصطلاح liecence یا پروانه کار اینجا را بگیرند و اینجاست که داستان شروع یشود و احتمالا دوستان اطلاعات بیشتری از من دارند. ماجرا به این صورت هست که دوستان برای گرفتن این پروانه 2-3 سال باید وقت بگذارند و سه دوره امتحان را پشت سر بگذرانند.FPGEE,NAPLEX,LAW ودوره اینترنشیپ هم هست. درضمن تافل با اسپیکینگ 26 و رایتینگ 24 و لیسنینگ و ریدینگ بالای 20 هم میخواد.اطلاعات من فقط در حد اسم امتحانها است و جز اسم اطلاعات بیشتری ندارم. میمونه دوستانی که با ویزاهای دیگه به اینجا سفر میکنن . مثلا دانشجویی مثل خودم. خب این فرد دانشجو چاره ای جز موندن رو ویزاش نداره. اگه فرضا ترک تحصیل کنه عملا ویزاش باطل میشه و باید خاک امریکا را ترک کنه. میمونه همزمان ادامه دادن این دو پروسه. خوب اینجا شخص باید هدف محکمی داشته باشد که تو رشته ای ادامه تحصیل بده که میدونه قصد نداره توش کار پیدا بکنه.و همزمان خودش را برای امتحانها هم اماده کنه.کلا اگه با ویزایی وارد خاک اینجا میشید که وقت ازاد برای درس خوندن ندارید و باید برحسب اون ویزا فعالیت و زندگی کنید ولی تمایل دارید بعنوان داروساز کار کنید باید الویت سنجی کنید و مدتی پروسه گذروندن امتحانها را عقب بیاندازید یا برحسب تواناییتون زندگیتون را برنامه ریزی کنید.
دوستهای گل داروساز و غیر داروسازم. من هرچی اطلاعات داشتم توی این پست نوشتم،اطلاعات بیشتری ندارم تا جوابگوی شما دوستهای عزیزم باشم.اما خوشحال میشم اگه شما اطلاعات بیشتری دارید اینجا بگذارید تا به اسم خودتون تو این پست بگذارم و این پست هرچه بیشتر کامل بشه. به امید موفقیت همه شما خواننده های خوبم
یادم اومد امروز سالگرد بازکردن این وبلاگ هم هست.تفاوت حس و حال امروزم با دوسال پیش که این وبلاگ را باز کردم زیاده. خوشحالم که زحماتم نتیجه داد و به بزرگترین ارزوی زندگیم رسیدم امیدوارم امروز شروعی برای رسیدن به بقیه ارزوهام باشه :)