واکسیناسیون
خدمتتون عرض کنم که هردانشگاهی اونور اب از شما یکسری تاییدیه واکسیناسیون میخواد که انجامش تو ایران کم هزیته تر و راحتتر هست وبدون واکسیناسیون شما اجازه شرکت در کلاسها را ندارید.خوب لیست این واکسنها هم از دانشگاهی به دانشگاه دیگه کاملا متفاوته اما اکثراشامل MMR ومننزیت میشه وبعضیها لیست بلندتری دارند. دانشگاه من هم دو گزینه اول را میخواست.MMR که شامل واکسنهای سرخک و سرخجه و اوریون هست یکبار سال 82 برای همه انجام شده.اما برای ایمن سازی به دونوبت تزریق احتیاج هست که باید حداقل فاصله 28 روزه از هم داشته باشتد.تزریق این واکسن تو کلینیک 16 اذر نزدیک میدان انقلاب انجام میشه و تو ایام ماه رمضان فقط چهارشنبه ها از ساعت 8-12 هست.من و همسزم هردو واکسن را زدیم.مسئول مربوطه که خانم دکتر خوش اخلاقی هم بود 5-6 باری از من پرسید شما باردار نیستید؟قصد بارداری ندارید؟و بعد در توضیح گفت که خانمی هفته پیش گفته باردار نیست و بعداز تزریق مراجعه کرده که دروغ گفته و دوماهه باردار بوده.خدمت دوستان بگم که این واکسن باعث ناهنجاریهای شدید مادرزادی در بچه میشه.(مردم هم چه کارها میکنن!)
بعد رفتیم اونطرف میدان،مرکز هلال احمر و واکسن مننزیت را هم تزریق کردیم .این واکسن تنها دوسال شما را ایمن نگه میداره.تو این مرکز تزریق هپاتیت هم انجام میشه .تزریق واکست هپاتیت در سه نوبت به فاصله سه ماه و پنج سال بعد از تزریق اول باید انجام بشه.خوشبختانه این واکسن برای همه دانشجوهای کادر پزشکی تو دانشگاه زده میشه اما همسر انجام نداده که قرارشد اگه رفتنمون عقب افتاد راستین هم این واکسن را بزنه.واکسن هپاتیت 10 سال شما را ایمن نگه میداره که ده سال من گذشته اما برای تزریق واکسن بعدی توصیه میشه تیتر انتی بادی هپاتیت انجام بشه و اگه هنوز بدن ایمن هست این واکسن زده نشه.که من هم ترجیح دادم فعلااز تزریق دوم صرفنظر کنم.تو مرکز هلال احمر کارت زرد بین الملل را میدهتد که ببریم انستیتو پاستور و اونجا مهر کنیم.واکسنها را بسرعت زدیم و رفتیم انستیتو که شلوغ و تا حدی نا مرتب بود. قبلا تلفنی پرسیده بودیم که کارت واکسیناسیون بچگیمون را نداریم و گفته بودند ایرادی نداره براتون واکسنهای اونموقع راهم مهر میکنیم اما بعد از مراجعه گفتند اگه کارت ندارید برید پزشک متخصص اطفال تا کارت براتون صادر کنه و بعد مامهر میکنیم.جالبه که من همه واکسنهای بچگیم را هم انستیتو زده بودم اما هیچ سابقه ای نداشتند.تو این مرکز تزریق دوگانه دیفتری کزاز بصورت رایگان انجام میشه.دوره مصونیت این واکسن هم ده ساله هست.توضیح اینکه یکبار برای خانم موقع ازدواج این واکسن را میزنن که من نزده بودم وامروز من و همسر این واکسن را هم زدیم.البته درکل هزینه ای حدود 250 هزارتومن هم پرداخت کردیم که بیشترش بابت مهر بین الملل بود.بهرحال باز هم برای صدور کارت برای واکسنهای دوره بچگی باید مراجعه کنیم.
رسیدم خونه به مامانم میگم من امروز رفتم واکسن زدم.میگن مامان اخه توکه کارت درست نشده چرا رفتی واکسن زدی !بعد قیافه من .یعنی خوبه دو ماهه قضیه کار منرا میدونن اگه زودتر گفته بودم که با این درجه دلداریشون تاحالا معتادشده بودم از تو جوب سر دراورده بودم.
تاریخ واکسیناسون Meningitis,Td,MMR من و همسر 16 JULY 2014
مردک
بخش اول
ازهمون موقع که رفتن به دبستان را شروع کردم فهمیدم من ادم هرروز مدرسه برو نیستم.انضباطم بیست بود و وسواس شدیدی رو با ادب بودن و حفظ احترام معلم داشتم اما بعضی روزها دلم نمیخواست مدرسه برم.به مامانم میگفتم امروز نرم و مامانم موافقت میکرد و فرداش میرفت غیبتم را موجه میکرد .من هم تمام روز دراز میکشیدم و به صدای نمکیهای توی کوچه گوش میدادم.بدترین زمان هم مهرماه بود که باید بعد ازتعطیلات برمیگشتم مدرسه وازاینکه میشنیدم بعضی از بچه ها از بازشدن مدرسه خوشحال هستن تعجب میکردم.این خصلت تمام سالهای مدرسه همراهم بود.زمان دبیرستان هم وقتی یکی از بچه ها گفت من دوست دارم جمعه هاهم مدرسه باز باشه تعجب کردم.میگفت توی خونه حوصلش سر میره واین حرف همچنان برای من عجیب بود.عادت یکروز درماه استراحت، تمام مدت دبیرستان و دانشگاه ادامه داشت.احتمالا دوران دانشگاه به یکروز در هفته هم رسید.......دوران طرح شروع شدوباید سروقت سوار سرویس میشدم و عصر همزمان با بقیه پرسنل از بیمارستان میزدم بیرون.واونموقع بود که فهمیدم من ادم کارمندبشو نیستم.برام خیلی سخت بود درچارچوب قرارگرفتن.یکمدت از طرح هم مسئول شبکه و بازرس دارویی بودم.بنوعی پشت میز نشین.صبح همون نیم ساعت اول کارهام تموم شده بود و وگذروندن بقیه روز به حالت خوابالود از زجراورترین ساعتهای کاریم بود.......حتی زمانی که از خودم دارو*خانه داشتم هم از کارلذت نمیبردم.دارو*خانه خیلی کوچیکی بود و کار بنظرم تکراری میرسید........بعد از فوت برادرم وبرگشت دوبارم به تهران سه سالی کارنکردم.تا ساعت یازده دوارذه ظهر براحتی میخوابیدم و اصلا بابت خونه بودن احساس بدی نداشتم.اگه خونه نمیخریدیم وزیر بارسنگین وام نمیرفتیم احتمالا همچنان سر کار نمیرفتم.نه اینکه دختر خانه داری باشم و به کدبانو گری علاقه داشته باشم.نه.من حتی از کارخونه هم فراریم .از اشپزی وهرنوع کار خونه دیگه ای خوشم نمیاد.عملا بخور و بخواب را میپسندم و بالذت انجامش میدم.......با اینحال تموم این سالها ساعتهای خیلی زیادی را کار کرده ام.خیلی بیشتر از یک ادم معمولی و تموم این سالها هرساعت از کارم راشمرده ام تا وقت خانه رفتن برسدوهنوز هم من همان ادمم.با اینکه تومحل کار عملا نسخه ها را بین گشت زنی اینترنتم رد میکنم.نه اینکه اینترنت را بین نسخه دادن وبااینکه پنجشنبه ها اصلا سرکارنمیرم وازاستراحت دوروز تعطیلی درهفته لذت میبرم اما باز هم تو محیط کار مرتب به ساعت نگاه میکنم تا وقت خانه رفتن برسد و هنوز هم وقتی پرسنلی میگوید کار را دوست دارد چون توخونه حوصله اش سر میرود تعجب میکنم.
بخش دوم
من از این مردک متنفرم.از ادمی که از من کوچکتر است و از لحاظ سطح علمی هم خیلی پایینتر اما هرروز من باید بهش سلام کنم متنفرم.منظورم همین پسره هست که مدیریت اینجا را بهش داده اند.یکسال تمام هست که وقتی وارد دا*روخانه میشوم عملا من را نمیبیند و تومجبوری سلام کنی.یکسال تمام هست که گاهی سلام نکرده ای و باز هم یک سلام پیشقدم نشده است.از راه اومده و از کنار تو رد شده بدون اینکه سلام کند و باز هم تو برسم ادب مجبور بوده ای سلام کنی.گاهی هم بجای سلام گفته ای خوب هستید اقای فلانی و باز هم پررو وار گفته شما چطورید و از گفتن سلام امتناع کرده.روی مبل اتاق پشتی لم داده و تو باسر وصدا وارد شده ای و بازهم تورا ندیده تا تو اول سلام کنی.از در وارد میشوی خودش را به ندیدن میزند تا باز هم اول تو سلام کنی.من از این مردک خودبین متنفرم.
بخش سوم
مردک منفور خوب میداند با مریض و مشتری چطور رفتار کند.او عاشق کارش است و بعد از ساعتها کارکردن همان انرژی اول صبحش را دارد.او با تمام مریضها یا مشتریها شوخی میکند و انها را میخنداند.صبرعجیبی در برخورد با مریضهای پردردسر دارد.هیچ مریض و همراهی ناراضی از در بیرون نمیرود.تک تک جملات و حرفهایش با هوش اقتصادی ذاتی و مشتری مداری گره خورده است و تودردل به هوش اقتصادی مردک منفور افرین میگویی.مردک با تمام ویزیتورها بسیار دوستانه عمل میکند.با مشتریهای قدیمی احوالپرسی میکند. باپرسنلش شوخی میکند و درعین حال داد میکشد تا برایش چایی بریزن .خودکار ببرن یا کیفش را که روی میز جامونده بهش تحویل بدن..بی محابا سیر میخورد وهرروز دهنش بوی سیر میدهد و تو از روی ادب بروی خودت نمی اوری واواز هر فرصتی برای شوخی جنسی با پرسنل دختر و لاس زدن با ویزیتورهای زن استفاده میکندو تو چندشت میشود.مردک منفور به تمام پزشکهای دوروبر رشوه میدهد.همه را از دم خریده است .به تمام پرسنل کلینیکهای بغل تخفیفهای عالی میدهد.به اونهایی که تو بخشهای سیتی اسکن هستند بخاطر اینکه نسخه هایشان گران قیمت هست رشوه های خوبی میدهد.دکترهای سیتی اون بخش عملا نصف داروهایی که برای مریض مینویسند را برمیدارن و درجیب مبارک میگذارن و نصف قیمت به مردک میفروشن و فروش د ارو*خانه روز بروز بالا و بالاتر میرودوصاحبان اصلی دا*روخانه که جز مافیای دا*روخانه کلان شهر تهران هستند پولدارتروپولدارتر وتومی دانی که همه و همه حتی ارگانهای دولت ی مربوطه از این حقیقت باخبرنذ اما اوضاع شیر تو شیر تر از این حرفهاست که بشود کاری کرد .درنهایت توشغلت را از دست میدهی و ازکارکردن در نیمی از داروخانه های تهران محروم و هرگز داروخانه ای نخواهی داشت و اکر بزنی ممکن است نابودت کنند و برشکست شوی پس بازی با دم شیر را کنار میگذاری همانطور که تعداد زیادی از دارو*سازان تهرانی که از این حقیقت باخبرند اینکار را میکنند .وتوباز هم دردل مردک منفور را بخاطرتوانایی درچند برابر کردن فروش دا*روخانه تحسین میکنی وشاید هم در دل بفروش بالای دا*روخانه ودرامدهای بالای میلیونی اش حسادت کنی و سعی میکنی حساب نکنی مافیا چندده تا از این درو*خانه ها دارد و در ماه چند میلیارد درامد دارد.وتو از مردک منفور متنفری وصدای او را میشنوی که دارد با ویزیتور و پرسنل شوخی میکند و میخندد
بخش چهارم
من موفق میشوم.یکروزی هم دارو*خانه بزرگی میزنم نه از این دارو*خانه های کوچک که دکتر دارو*سازش بتنهایی دا*روخانه را اداره میکند ومنتظر تک و توک مریضهایی هست که برای خرید یک برگ استامینوفن به دارو*خانه می ایند.نه من دکتری میشوم که از راه دور دارو*خانه بزرک و پرفروشش را اداره میکند و یک پرسنل مدیر شبیه مردک دارد.خلاف نمیکند اما از مردک در جهت بالا بردن فروش استفاده میکند واجازه میدهد تا پولدارشودزیرا معتقد است کسانی که ضعیفند معتقدند پول چرک کف دست هست و درحقیقت این مثل ساخته شده تا پولدارها بیشتر و بیشترپولدارشوندو از ثروتشون لذت ببرند
وکیل؟؟؟؟؟
هه هه هه همیشه عادت داشتم برای گذاشتن عکس اویزوون راستین باشم امروز موفق شدم خودم بتنهایی یک عکس اپلود کنم:)سعی میکنم عکسهای بهتروقشنگتری برای اینجا پیدا کنم:)
خوب حالا برای مهاجرت با وکیل پیش بریم یا بی وکیل؟
اول از همه بگم تعدادکمی از این اقایون به ظاهر وکیل رسما وکیل مهاجرت هستند وعده زیادیشون مشاورند اما همین تعداد هم اگه شناخته شده و درستکار باشند میتونند کارشما را راه بیاندازند ویا مشاوره های خوبی بهتون بدهند.برای چک کردن وکالت مابقی هم میتونید شماره وکالتشون را از سایتهای رسمی کشور موردنظرتون پیدا کنید
مطمئنا برای هرکسی که میخواد مهاجرت کنه این سوال پیش میاد با وکیل جلو برم یا بی وکیل ،اینجا هم من فقط تجربه های خودم و دوستانی که عمل کردن را میگذارم و تصمیم با خود شماست که با شناختی که از خودتون دارید چطوری اقدام کنید.
بهتره بدونید که مشاوره اکثر وکیلهای مهاجرت رایگانه.گاهی هم با مبلغ خیلی پایین این مشاوره را انجام میدهند.شما میتونید با n سوال برید و با جواب سوالهاتون برگردید.بعد دوباره فکرهاتون را بکنید و اگه سوالی مونده باشه از محضر همون وکیل یا مشاور استفاده کنید ,واونقدربرید و بیایید تا جواب همه سوالهاتون را بگیرید.میبینید خیلی راحت و بی هزینه است.خوب بقیه سوالهاتون را هم میتونید از فروم وسایتها و وبلاگهای مهاجرتی پیدا کنید.خوبی اینجور جاها هم اینه که حتی کوچکترین و جزئی ترین سوالتون راهم میتونید بپرسید.یکی لز بهترین فرومها هم اپلای ابرود فروم هست که من چندسال پیش خودم با جستجو تواینترنت پیدا کردم و بنظرم ازهمه کاملتر هست.ناگفته نماند باخوندن خاطرات و پستهای دوستان وبلاگنویس هم خیلی مطلب گرفتم.
خوب حالا اگر احساس میکنید با مشاوره ها و خوندن این مطالب خودتون میتونید اقدام کنید جلو برید اما اگه مشکل زبان دارید یا پول اضافه دارید یا حوصله سرچ کردن ندارید یا بهردلیل شخصی دیگه میتونید مسیر دوم را انتخاب کنید.
میمونه تجربیات خودم.
سال 85 که من فایل نامبر کانادا باز کردم دو سه سالی بود جدی به این قضیه فکر میکردم.اونموقع با این فرومهای درست و حسابی اشنا نشده بودم.حداکثر تحقیق من به چندتا ار این اگهی ها که گوشه صفحات چشمک میزنه و رنگ عوض میکنه محدود میشد.هیچی نمیدونستم و زبانم هم کاملا ضعیف بود.پیش یک وکیل هم رفتیم که مطلب زیادی بهمون نگفت.شاید اگه کمی تحقیق کرده بودیم و این وکیل رو همون کانادا و برنامه فدرال فوکوس نمیکرد وازبقیه فرصتهای مهاجرتی هم گفته بود.ما بجای فدرال کانادا برای برنامه کبک یا استرالیا اقدام کرده بودیم و سالهای عمرمون را اینطور به انتظار نمیسوزوندیم.افسوس.
دراخر سال 85 خودمون اقدام کردیم یعنی رفتیم روبروی سفارت کانادای خدا بیامرز فرمها را گرفتیم و دادیم یکی از دوستان پرکرد و برگردوندیم سفارت هزینش را پرداخت کردیم وازطریق همونجا فرستادیم رفت.یکماه بعد هم یک نامه برامون اومد که فایل نامبرمون باتاریخ زانویه2007 توش بود.با زبان انگلیسی ناقصمون هم رفتیم تو سایت سفارت دیدیم باید 5 سالی صبر کنیم.هیچی دیگه بعدش همه زندگی ما شد انتظار برای رویداد بزرگ .ذلخوشکونک بعد از یکی دوسال هرروز منتظر بودیم ازمون مدارک بخواهند تا فایل نامبر دوم هم باز کنیم وبرویم امازهی خیال باطل.چون بعد از مدتی زمان انتظار تو سایت به هفت سال تغییر کرد و عید91 یعنی 6سال بعدبود که سفارت رسما اعلام کرد پرونده کسانی که از اکتبر2006 تا 2008 اقدام کرده اند بدلیل کثرت پرونده و طولانی شدن پروسه کنسل هست.( یکجورهایی سیستم جهان سومی عمل کردند ).....جالبه که ما هنوزموفق به ریفاند یا گرفتن پولمون هم نشدیم.هرچندماه یکبار نامه میزنند شماره حساب خارج از کشور میپرسن.ما هم جواب میدیم بعد دوباره چند ماه دیگه از اول.
نتیجه اینکه ای کاش قبل از اقدام بیشتر و مفصل تحقیق کرده بودیم .والبته بهتر که این وسط پول وکیل هم ندادیم.
همون سال 90 بود که یکی از دوستهام که زبانش خوب بود و وکیل گرفته بود رفت استرالیا.بعدا ازش پرسیدم از وکیلت راضی بودی.گفت اره اما درکل کارخاصی نداره و احتیاجی به وکیل نیست.
همون سال هم برادرم و خانمش که زبان ضعیفی دارند پیش یکی از همین مشاورها رفتند و از طریق همون هم اقدام کردند و پروسشون هم خیلی خوب و بی مشکل پیش رفت و عمرا با این زبان ضعیف بی وکیل میتونستند اقدام کنند.
ازبفیه هم مطمئن نیستم چطور اقدام کردن و راضین یا نه؟
سال91من هم جو گیر شدم گفتم هرطورشده وکیل میگیرم. رفتم شرکت کنپارس،شرایطم را گفتم مشاور این شرکت هم برنامه کبک را به ما پیشنهاد کرد و چون رشته ما هیچ کدوم تو لیست رشته مورد نیازکبک نبود از لیست های پرامتیاز فنی حرفه ای گفت.بعد تا پول هم واریز نکردیم و به اصطلاح پرونده باز نکردیم توضیح بیشتر نداد.پول را که دادیم یک شرکت که زیرنظر سارمان فنی حرفه ای کار میکرد را معرفی کرد.اونجا هم یک تومان دادیم مدرک از فنی حرفه ای گرفتیم و خوندن زبان فرانسه را شروع کردیم.نزدیکیهای اخر سال 91 بود که شنیدیم کبک اصلا مدرک سازمان فنی حرفه ای ایران را قبول نداره.امتحان تس اف را دادیم و بانمره b1تصمیم گرفتیم دیگه بیشتر پول به شرکت کنپارس ندهیم.500 هزار به معلم زبان فرانسمون دادیم تا کمک کنه فرمهاش را پرکنیم و درکمال ناامیدی مدارک رابرای کبک فرستادیم و طبق پیش بینی دقیقا بخاطر مدرک فنی حرفه ای برگشت خورد و قبول نکردند.وسط زبان فرانسه خوندن وازسرناامیدی من کمی هم درمورد شرایط تحصیلی سرچ کردم.لیست دانشگاههای داروسازی ام ریکا را دراوردم و شروع کردم به نامه نگاری.اما دراخر چون جی ار ای و ایلتس اکادمیک نداشتم برای هیچ کدوم اقدام نکردم .فقط یک دانشگاه تو اروپا بود که میشد با ایلتس جنرال براش اقدام کنم برای همون مدارک فرستادم البته چندماه بعدفهمیدم بیدقتی کرده ام ومدارکم را ناقص فرستاده ام.اینطوری بود که پارسال یعنی اردیبهشت 92 اول نتیجه منفی این دانشگاهه اومد.بعد هم خرداد پاکت مدارک کبکمون برگشت خورد .برگردید ارشیوم را بخونید میبینید چقدراز سر استیصال منتظر نتیجه این دانشگاه بودم چه روزهای بدی داشتم وداخر هم نشد وبعد ضد حال کبک رسید و خلاصه پیارسال و پارسال واقعا روزهای سختی داشتم.
خوب حالا اگه فکرمیکنید من از رو رفتم باید خدمت سروران گرامی عرض کنم بهیچ وجه
بقیش را هم خودتون میدونید اما یک خلاصه هم اینجا بدهم.
پارسال تابستون مونده از فدرال کانادا و رونده از کبک ،خلاصه درمونده باز به فکر مهاجرت از طریق دانشجویی افتادم.باز هم اینترنت و یک شرکت پیدا کردم که برای اروپا اقدام میکرد اما ایلتس 5/6 میخواست.شروع کردم به خوندن زبان و امتحانات ایلتس اکادمیک و جی ار ای و اورال 6 از این و نمره حدود 300 از اون یکی.یعنی کمتر از استاندارد پذیرش 95%دانشگاهها.خلاصه دیدم یا باید دوباره از نو برای سال دیگه بخونم یا یک مشاور بگیرم بهم کمک کنه .n دانشگاه امریکا رابررسی کنیم ببینیم کدوم برای رشته من نمره 6 را قبول داره.اینجا بود که دو دانشگاه ،شانس تو نیویورک(گرونترین شهر ) پیدا کردیم وبازهم بخاطر همون نمره لعنتی زبان مجبور شدم بجای پی اچ دی برای مستر دوباره اقدام کنم و چون معمولا به مستر فاند یا کمک هزینه ای تعلق نمیگیره درنتیجه بدون فاند اقدام کنم.یک مبلغ سیبیل کلفتی هم به این مشاور پرداخت کردیم که البته من راضیم چون وسط اونهمه زبان خوندن وباذهن درگیروناامیدمن و بی دقتیهام عملا موفق نمیشدم به موقع خودم را به ثبت نام امسال برسونم.یکجورهایی با این مبلغ کل پروسه پست مدارک و گرفتن وقت سفارت هم به ایشون سپرده شد.اما خوب هزینه ها تک به تک با خودمونه.کلا کاری نداره .اینطور بگم وقت دارید با پروسه پذیرش از طریق فروم و سایتها اشنا بشید واقدام کنید. ملت همه خودشون اقدام میکنند و هیچ مشکلی هم ندارند.اما اگه مثل من به خاطر مشغله کاری یا درسی یا شرایط خاص وخلاصه هربهونه ای وقت ندارید بیکی از این شرکتهای مشاوره مراجعه کنید.کلااصل کارش نمره زبانه وگرنه پروسش خیلی راحته و کاری نداره.حالااین وسط پارسال خدا خوشحال بود زانویه رشته من تو لیست مشاغل موردنیاز یک کشور اروپایی اسکاندیناوی هم دراومد.که این یکی را خودمون داریم اقدام می کنیم هیچ کاری هم نداره .واقعا نداره.
ما گفتیم خود دانید
راستی نظرتون راجع به این رنگی بازی چیه؟بده یا خوبه؟