نمیدونم چندتای شما زبان انگلیسی اتون خوبه و چند نفر ضعیفه و یا چندنفرتون راحت انگلیسی یادگرفتید و حرف میزنید و چندنفرتون اعتماد به نفس حرف زدن ندارید، خوب من خودم از دسته دوم هستم، اول اینکه من اموزش زبان انگلیسی را از ۳۰ سالگی و از پایه شروع کردم و بعد یک سال پریدم سراغ امتحان ایلتس و چندسالی تو گرفتن نمره زبان بالا گیر کردم اخرش هم با ایلتس پایین ۶ اپلای کردم. همون موقع بود که فهمیدم نقطه ضعف من حرف اکادمیک نیست بلکه مشکل من شنیدن یا فهمیدن انگلیسی هست که البته این مشکل تا همین امروز ادامه داره، خوب مسلما کسی که وقتی موسیقی ایرانی را هم گوش میده جملات را ناقص میفهمه و حواسش زود پرت میشه کلا یک جور مشکل تو گوش کردن و تمرکز موقع شنیدن داره که با زبان دوم شدیدتر میشه. شاید هم برمیگرده به توانایی مولتی تسک یا چند کار همزمان انجام دادن. مثلا من تمرکز خوبی دارم اما فقط و فقط وقتی یک کار دارم انجام میدم و عملا کار دوم که میاد وسط حواس من هم به صحرای کربلا میزنه. خلاصه با این زبان ضعیف من اومدم امریکا، سال اول ازکلاسها فقط ۲۰ درصد میفهمیدم وقتی هم که معلم امریکایی بود صفر درصد، حالا تصور کنید چطور من کلاسها را پاس میکردم و یا حتی A میگرفتم، این روند تا سه چهار سال اول ادامه داشت، یادم میاد کنفرانس میرفتیم کنار بقیه مینشستم اما عملا تو هپروت نفهمیدن یا کشمکش برای فهمیدن بودم. ماهیانه با fda میتینگ داشتیم بعد وقتی رییس بزرگ حرف میزد چون امریکایی بود نمیفهمیدم و اگه چیزی میگفت و بقیه میخندیدن با بقیه میخندیدم. جالبه همکارم موبور این اواخر از قیافه من دستش میومد که فهمیدم یا لبخندی که دارم تحویل میدم از نهمیدن هست. الان شش سال از ورود ما به امریکا گذشته، دیگه وقتی رییس بزرگ حرف میزنه میفهمم، موبور چون لهجه شدید امریکایی داره( که اعتقاد داره من نباید بگم لهجه، چون نیتیو بودن لهجه نیست ) بعد از ۲-۳ بار تکرار میفهمم، برای کنفرانسها باید مثل وقتی که امتحان دارم تمرکز کنم چون کامل مطلب را از دست میدم اما دراخر اگه تمرکز کنم ۸۰-۹۰ درصد میفهمم. فیلم را باید و باید با زیر نویس ببینم تا بفهمم، اخبار را تا حدی میفهمم. کلا میخوام به اون دسته از دوستان که از انگلیسی حرف زدن میترسن بگم اگه من تونستم با این اوضاع زبانی گلیمم را بیرون بکشم و تو تحقیق و ریسرچ موفق باشم شما هم میتونید. فقط نترسید. بزنید تو دل کار و تراکتپری ادامه بدید. راه حل پشتکاره و مداومت هست.گزارش زبان
پراسپکتس
یک ماه و نیم، یک ماه و نیم برای اینکه خودم را برای پراسپکتس اماده کنم، پراسپکتس یا پیش دفاع تو دانشگاه ما خیلی مهمتر از دفاع هست، تو پراسپکتس خودتی و کمیته داوران و معمولا سه ساعتی طول میکشه و تو این سه ساعت داورها اونقدر سوال پیچت میکنن تا مطمین بشن اماده دفاع هستی، حتی شنیدم بعضی از استادها سوال کتبی هم میدن که خوشبختانه استادمبه شفاهی بسنده میکنه، درعوض تا دلتون بخواد استاد من تو نوشتن پراسپکتس و تز سختگیره، عملا امروز ده دقیقه تموم داشت بصورت جدی زبان انگلیسی و از اون مهمتر ساینتیفیک رایتینگم را زیر سوال میبرد، یعنی چون دیشب قبلش تو ایمیل بهم اخطار داده بود خودم را از لحاظ روحی اماده کرده بودم، به نظر استادم ۵۰ درصد کار تحقیق، ریسرچ وداده خوب هست و ۵۰ درصد بقیه ارایه مطلب هست، کلا زد از بیخ نابودم کرد ودر اخر گفت روش انالیز و تحلیل مطالبت فارسی هست و بابد با خوندن مقاله بیشتر یادبگیری مطالب را بسبک انگلیسی تحلیل کنی و بنویسی. الان من بیشتر از پنج ساله اینجام و با اینکه انگلیسی ام از ماههای اول خیلی بهتر شده اما هنوز بصورت شدیدی اذیتم میکنه و کارم را زیر سوال میبره. بهرحال فقط حدود یک ماه ونیم وقت دارم که غیر اینکه یک نسخه بی نقص از پیش دفاعم تحویل بدم خودم را هم از لحاظ علمی اماده کنم. البته بشزطی که حس و حالش باشه که نیست، یعنی بشدت حال و حوصله اش را ندارم. چندوقت پیش یکی از دوستهای داروسازم میگفت من که دیگه حوصله ندارم اسم دوتا دارو جدید که میاد بازار دارویی را حفظ کنم تو چطور درس میخونی، اون موقع بادی به غبغب انداختم و گفتم انگیزه اش باشه حوصله اش هم میاد، اما الان هرچی میرم سراغ انگیزه جواب نمیده. دیگه رسیدم به این مرحله که به خودم وعده بهشت میدم و میگم یکذره دیگه مونده این زورهای اخر را هم بزنی تمومه، و یا وعده رهایی از درس و استاد و رسیدن به ازادی را میدم. دیگه این اخرین راه کارمه که خودم را مجبور کنم بازم یک مدت فشرده کاری داشته باشم. البته کاشکی واقعا تموم میشد چون باز چندماه ازمایش باید انجام بدم و یک دور دیگه تکرار همین پروسه برای خود دفاع. بنده خدا راستین و شماها که از حالا باید غرغرهای من را تحمل کنید تا بنده از این دوره فارغ التحصیل بشم
بعد امتحان
سلام سلام سلام


امتحان زده 2
حتما میتونید حال و روز امتحان زده من را تصور کنید. خوبیش اینه که اخر این هفته تموم میشه و امیدوارم پاس بشم و داستان امتحان جامع برای همیشه تموم بشه. امروز رفتم یک سر دانشگاه تا یک چندتا اشکالم را از یک درسی که من با استاد متفاوتی داشتم از دوستم بپرسم. جمع خرخونها جمع بود. البته امیدوارم از کلمه خرخونی حس بدی پیدا نکنید. و بجاش کلمه درس خونی سبک شب امتحان را جایگزین کنید. درواقع گروهی که قراره من باهاشون امتحان بدم یک چندتا امریکایی نیتیو داره و دوست کانادایی من هم با این گروه درس میخونه. شاید باور نکنید تو این گروه باوجود اینکه اکثریت پسر و امریکایی هستند غیبت و حرفهای کی با کی هست بیشتر از یک جمع اصیل سبزی پاک کنی تو ایران برقرار هست و این دفعه چندم هست که من این را میبینم.. حالا البته سنت سبزی پاک کردن سالهاست تو ایران جمع شده و همه سبزی خورد شده و بسته بندی شده میخرند اما اینجا....واقعا دیدن یک سری پسر موبور و سیاه درحال غیبت و خنده پشت سر همکلاسیشون عجیبه. جالبه تک به تک بچه های خوبی هستند اما وقتی دورهم جمع میشن حرفهای صدمن یک غازشون خیلی بیشتر از استاندارد میشه چی بگم والا. خوب همین دوستم یک کار تو دانشگاه برام جور کرده و فردا وقت اینترویو ام هست. کار منظورم کار واقعی نیست.از همین کارهای توی دانشگاه هست. حقوقش هم دقیقا مثل مت سنتر هست که میرم و هیچ فرقی نداره حالا چرا قبول کردم برم.؟ درواقع من ته قلبم حاضرم صد سال حساب دیفرانسیل به مردم یاد بدم و یکبار جواب تلفن ندم و این یک کار دفتری تو بخش تحصیلات تکمیلی هست و از اونجایی که با تلفن حرف زدن و با مردم درتماس بودن برام یک چالش واقعی هست خودم را وادار بقبول این استرس اضافه کردم بلکه ترسم از رودر رو شدن و تلفنی حرف زدن بریزه. جالبه این یکی از همون جاهایی هست که سال اول چندباری مراجعه کردم و نشد کار بگیرم.
روز ولنتاین
قاطی
انتظار کارسختیه و همیشه بخشی از زندگی ما ادمها بوده. دپارتمانی که برای کار اپلای کرده بودم گفته فردا نتیجه را میگه. دلم شور میزنه و نسبت به نتیجه خیلی بدبین هستم. هفته پیش جمعه که رفتم گفت باید با مدرس اون بخش حرف بزنه. بنظرم اگه مثبت بود تو همین هفته زنگ زده بود. اگه نشه فرصتی برای پیدا کردن کار تو دانشگاه دیگه ندارم. هرچند همه دپارتمانها را سرزده ام . اینهمه جا رفتم و هنوز نتونستم کار پیدا کنم. اونوقت یکی از همکلاسیهام ترم پیش رفته بوده دپارتمان ریاضی و چون اونزمان پربوده این ترم بهش زنگ زدن برای تدریس. میدونم که زبانش اونقدر خوب نیست که پرزنت خوبی کرده باشه. حتی رزومه خوبی هم نداشت و از من میپرسید کجا میتونه کمک بگیره برای رزومه درست کردن. جالبه همین دپارتمان را من دوبار مراجعه کردم. دفعه اول فقط رزومه گرفت و دفعه دوم گفت ما اصلا دانشجو قبول نمیکنیم. اینجا دقیقا هرکی به هرکیه. همون خرتو خر خودمون. یک کارمند خیلی راحت چون درجریان نیست میگه نمیخواهیم و یک کارمند چون درجریانه رزومه ات را میگیره و بعد اگه پیگیری نکنی یادش میره. خلاصه فکر نکنید فقط ایرانه که هردمبیله و اگه برید یک کشور جهان اول میتونید لذت نظم و عدالت و برابری را بچشید. نه عزیزانم این خبرها نیست. اوضاع اینجا هم همینطوره.اصلا من نمیدونم چرا اسم خودشون را گذاشتند جهان اول. باورکنید اگه اون ازادی حقوق نبود با کشور خودمون هیچ فرقی نداشت. البته من بابت اون بخش هم مطمئن نیستم چون هنوز به اون بخش نرسیدم. یعنی بخوام یک چیزی براساس حق ازادیم بگم بعد ببینم عکس العمل اینوریها چطوریه! هر چند این ترس و احتیاط بخاطر سالها زندگی تو مملکت گل و بلبلمون رفته تو خون و گوشتم و خیلی بعید میدونم بخواهم امتحانش بکنم. اخ بچه ها چقدر احتیاج دارم فردا جواب مثبت بشنوم. توروجون من بیا و مثبت بشو و به ما حال بده. ........... یکی یک مدال به این طبقه بالایی ما بده........ میخواستم برای 31 ژانویه تافل ثبت نام کنم.دیدم هیچی حالیم نیست .اعتماد بنفسم هم که صفر. عین بچه ادم هم ننشستم سر درس پس برای 14 فوریه ثبت نام میکنم. به به می افته قاطی امتحانهای میان ترم چه حالی بکنم من.حسابی هم دیر میشه برای اپلای و ادمیشن باز هم به به. میگم چرا من ادم نمیشم امتحانی که اینهمه زندگیم و سرنوشتم بهش بستگی داره را سرسری میخونم؟ گزینه الف: چون اون زمان که جدی میگرفتی چه گلی بسرت زدی که الان بزنی. گزینه ب: قاطی کردی گزینه ج: بی توضیح گزینه د: همه موارد
جواب گزینه د
پیوست:امروز جمعه هست .تاظهر خبری از تلفن نشد پاشدم رفتم دانشگاه و طرف گفت بااینکه نمره خوبی تو ریاضی دارم اما مطمئن نیست که من بتونم مطالب را به دانشجو منتقل کنم. و چندتا کاندید دیگه دارن و میخوان بهترین را انتخاب کنن. سعی کردم براش توضیح بدم چقدر این کار برام مهمه و بهش گفتم میتونه امتحانم کنه. اما قبول نکرد و گفت این هفته جواب را بهم میگه.دیگه حتی 20 درصد هم مطمئن نیستم.
هیچی ندارم بگم
بازهم زبان
سلام بچه ها ،چطورید؟ دوروزی هست جلوس نمودیم بر کاناپه سلطنتمون تو سوییت 60 متریمون و سعی میکنیم عین بچه ادم تافل بخونیم. یک استارتی هم زدیم. جالبه میرم تو فرومهای زبان میبینم طرف زده من وقت کمی برای اماده شدن دارم ومجبورم تو دوماه خودم را اماده کنم. روم نمیشه بگم داداش این حقیر کمتر از یکماه وقت دارم .حالا یکم بخواهم بخودم سخت بگیرم و بعد از شروع ترم هم بخونم یکماه، یکماه و نیم اما بیشتر نمیشه چون حجم درسها و امتحانات ترمم هم سنگینه .راستی نتیجه امتحانم هم A,B,C بود شاهکارنکردم اما گند هم نزدم.با اون مشکلات اول کار و وضع روحیم از خودم راضیم.بااینحال میخوام این ترم نتیجه بهتری بگیرم.البته یک چیز دیگه هم هست. گفتم که کار پیدا نکردم!. خوب تو این هفته میرم دانشگاه و یک پرس و جویی میکنم ببینم میشه واحد کمتر بگیرم و مشکلی برام پیش نمیاد ویکجوراهایی شهریه را سبک تر کنم. از زبان بیشتر بگم. نمیدونم کی این بساط امتحان ایلتس و تافل میخواد از زندگی من برچیده بشه. اما چاره ای نیست و مجبورم این یکماه فشرده درس بخونم. کلا داشتم به زندگیم فکر میکردم. زندگی من ناخواسته جز اون دسته از زندگیهایی رقم خورد که همش زحمت و تلاش و کار زیاد بوده. درسته نسبت به خیلی از همسن و سالهام موفقیتهای بیشتری بدست اوردم و انصافا از هیچ همه زندگیم را خودم ساختم اما به نسبت بعضی از ادمها هم خیلی کار کردم و خستگی و فرسودگی این حجم کار و فشار روحی را روی خودم حس میکنم.(اشتباه نشه ظاهرم خیلی هم خوبه و خیلی کمتر از سنم میزنم)منظورم اینه که همش خسته ام و اثر اون همه فشار خط بزرگی روی روحم گذاشته که فکر نکنم هیچوقت پاک بشه.الان هم که این برنامه مهاجرت مابقی کارخط خطی را بعهده داره. میدونید شاید اگه برگردم عقب اینهمه کار نمیکردم. اما از طرفی هنوز هم میدونم این یکذره امکانات و اسایشی که دارم محصول همون سختگیریهاست. خلاصه نمیدونم.کاشکی یکم خوش شانستر بودم و دنیا روی خوشش را بیشتر بمن نشون میداد. باور کنید مطمئنم موجودی به نام شانس وجود داره که داره با دندونهای تیز و بلندش خنده موذیانه ای تحویل من میده. اما خب خودش هم میدونه من اگه با خوش شانسی یک سوته به خواسته ام نرسم اما با زحمت هفت سوته خواستم را بدست میارم. بفرمایید چایی که بعد از یکروز درس خوندن میخواهیم بزنیم به بدن
هالووین
سلام دوستهای خوبم.دلم میخواد بنویسم اما واقعا نمیدونم از چی؟چطوره این پست از خودم چیزی نگم و بریم سروقت امریکاییهای عزیز.خوب اصلا از همین هالووین شروع میکنم.هالووین دوروزه دیگه است .یکبار یکنفر گفت اخرین پنجشنبه اکتبر.اما دوروز دیگه جمعه هست نه پنجشنبه .پس احتمالا برمیگرده به ضعف انگلیسی من.البته خوشبختانه تا حد خوبی این ضعف برطرف شده.یادمه ایران که بودم چقدر از حضور سر کلاسهای اینجا میترسیدم. پیش خودم میگفتم اگه برم و نفهمم چی میشه.؟البته این به این معنی نیست که الان کامل میفهمم.اما میتونم کارهام را پیش ببرم.جالبه تو صحبت کردن خیلی بهترم تا فهمیدن منظورشون.یک چیز دیگه هم بگم بعد برم سر هالووین.مثلا اوایل وحشت داشتم تلفنی با کسی بخوام انگلیسی حرف بزنم واقعا نمیفهمیدم طرف چی میگه.الان بهتر شدم اما هنوز برام چالش حساب میشه....دیگه جدی جدی بریم سر هالووین .تقریبا از وسطهای سپتامبر بود که پای کدو تنبلها پشت ویترین مغازه ها وجلو خونه ها باز شد.خلاصه هر جا میرفتی یک سمبل از این جشن میدیدی طوری که فکر میکردی همین هفته دیگه قراره جشن باشه.اما درواقع قضیه اینه که اینها از هر فرصتی برای جشن گرفتن و شادی استفاده میکنن.الان دیگه پشت در اکثر خونه ها میشه تزیینات هالووین را پیدا کرد.حتی الان کدوتنبلها چشم ودهن پیدا کردن وتوشون شمع میذارن تا ترسناکتر بنظر بیان .حتی شنیدم یکشنبه روز زامبیها بوده. ما خبرنداشتیم واز دستش دادیم.اما عکسهای روز زامبی مونترال را که دیدم واقعا بنظرم جالب اومد.یعنی گریم بود اساسی.همونجا پشت عکس کلی ادم میترسید چه برسه به واقعیش....دیشب برای خوردن بستنی هم رفتم مک دونالد که دیدم از دم تمام پرسنلش لباس عجیب غریب پوشیدن.لباس زندانی وپلیس و جادوگر و....وحتی ظرفهاشون هم هالووینی شده بود....قراره یک فستیوال هم روز جمعه تومنهتن برگزار بشه که الان یکماهه من صابونش را دارم به دلم میزنم بریم.امیدوارم چیز جالبی باشه.البته ظاهرا جشن و کنسرت هم به این مناسبت زیاده اما خوب دلاریه وما هم ترجیحا امسال سمت این کارها نمیریم......یکم هم از درس ودانشگاه بگم.من اوایل فقط از زبان میترسیدم و فکر میکردم اگه این مشکل حل بشه دیگه مشکلی با درس خوندن ندارم وراحت نمره A میگیرم حالا این Aیعنی حدودا 90 تا 100 وبهمین ترتیب B+,B-نمره 80 تا90 هست وC+- هم 70تا 80 کمتر از C هم توبعضی درسها یعنی اون درس را پاس نکردی .خلاصه اون زمانها مطمئن بودم راحت A,B را میگیرم.حالا میبینم نه مشکل اصلی من زبان نیست.حتی درس خوندن هم نیست.چون واقعا برای درس خوندن وقت میگذارم.مشکل اینه که ضعیفم.و برعکس سالها شاگرد ممتاز ویا خوب بودن الان حس شاگرد خنگها را دارم.اما جدا امتحانهای اینها هم یکجوریه.نه انصافا وقتی طرف بیست تا سوال میده بعد عین خود بیست سوال جواب یک سوال صورت مساله سوال بعدی هست وتو توسوال دوم بجای 72 720 بدست میاری واز دم نمره نوزده سوال را نمیگیری این را جز خنگیها دسته بندی میکنید یا عوامل دیگه.بعد هربار تو هر امتحانی یکنوع سوتی بدی....اخه من از دست خودم کجا فرار کنم برم......میتونید راحت بخندید.خنده دار هم نباشه بخندید .اصلا اینجا خنده اجباریه .زود باش بخند دیگه.هاهاهاها هی هی هاها هوهوهاها هی هی هی ها هاهوهاهو
راستش اومدم عکسهای روز زامبی مونترال را براتون بگذارم اما منصرف شدم.خیلی خیلی گریمهاشون حال بهم زن بود.یعنی قیافه ها همه با گریم ترکیده ودل وروده ای .بیخیال داشتیم میخندیدیم این اسمان پرید این وسط با عکسهاش :))
ا
بازهم
راستش نمیدونم چطوری و با چه کلمه ای توضیح بدهم.ارصبح حسهای مختلفی را تجربه کردم.غم و غصه .عصبانیت اما قویتر از همه ناامیدی هست.دلم بدجوری گرفته و خیلی خیلی ناراحتم.صبح که نتیجه را فهمیدم.به اجبار رفتم سر کار اما برای شیفت بعد جایگزین پیدا کردم و اومدم خونه و خزیدم زیر لحاف .(تسلی دادن به شیوه اسمان).خیلی دلم میخواست میشد گم و گوربشوم و از این زندگی فرار میکردم اما ارزوی محاله.............صبح که همسرم زنگ زد بگه نتیجه را توسایت زدندو اورال 6 گرفتم باورم نمیشد.همش فکر میکردم شوخی میکنه و ازش میخواستم سربسر نگذاره اما خبری از شوخی نبود وبعد از شنیدن نمره ها شوک شدم .خصوصا نمره اسپیکینگ باورنکردنی بود. پیارسال عید و پارسال عیدنمره اسپیکینگ من 6.5 بود و تو این حدودا دوسال گذشته وضع زبان من حسابی بهتر شده بود.امتحان را هم خیلی بهتراز قبل دادم.حدسم 7 و تو بدترین حالت 6.5 بود اما ممتحن بی انصاف 6 داده .میگم بی انصاف چون واقعا 6 حقم نبود.بقیه اسکیلها هم دست کمی از اسپیکینگ نداشت.
اسپیکینگ 6
لیسنینگ 6
ریدینگ 6
رایتینگ 5.5
اورال 6
شانس پی اچ دی که کاملا صفر شد و حتی شانس فوق لیسانس هم خیلی خیلی کم شد.بعید میدونم برای امسال بتونم پذیرش بگیرم.هم از لحاظ هزینه و هم روحی این قدرت را تو خودم نمیبینم که بلافاصله برای امتحان دیگه ای اماده بشوم.اگه نتونم پذیرش بگیرم بعد از عید................. حرفش را هم میزنم حالم بد میشود.مگر یک ادم چقدر توانایی برای جنگیدن دارد.عمرم فقط به شکست گذشت و تلاش برای تغییر.
واقعا مشکل از کجاست؟چرا بعضیها از جمله برادربی معرف خودم و خانمش که بسختی فرانسه حرف میزنند منتظر مدیکالشون هستند و یکی مثل خودم تلاش و شکست چاشنی زندگیشون هست.مگر نه اینکه نتیجه و ثمره برای کسی هست که تلاش میکند..........اما همین جا عملا قانون زندگی خودش را نقض میکند.میدونید اصلا این قوانین برای ادمهایی مثل من گفته شده تا سرمون به کار خودمون گرم بشود و بیخیال بی عدالتی های زندگی بشویم.دلخوشی پوچ .لعنت به این زندگی که تنها کاری که خوب بلد هست کشتن امید من بوده................دارم فکر میکنم اخرین باری که خبر خوبی شنیدم و واقعاشاد شدم کی بوده باور میکنید یادم نمیاد؟؟؟؟؟!!!!!!!!!یادم نمیاد کی زندگی روی خوشش را به من نشون داده.
نتیجه جی ار ای
نتیایج انلاین جی ار ای اومد.فکر کنم ضربان قلبم به 180 رسید تا باز کنم و نتیجم را ببینم.راستش اونی که میخواستم نشد.
وربال 145
کوانتوم 153
رایتینگ 3
جمع وربال و کوانتوم باید بالای 300 میشد که نشد.298.دو نمره کم.زنگ زدم مشاور.میگه برای مستر میتونی اقدام کنی اما برای پی اچ دی احتمال کمتر میشود و بستگی به نمره ایلتس پیدا میکند.درواقع اگه ایلتس هم بد شده باشد دوباره امتحان و امتحان بازی شروع میشود.میدونید برای مستر نمیشود فاند گرفت.و هزینه های دانشگاه هم که خانه خراب کن هست.خیلی دلم میخواد برای پی اچ دی اقدام کنم.کاشکی ایلتس دیگه ضد حال نشود.
روز امتحان
چقدر زود اتفاقات مهم زندگی تبدیل به خاطره میشوند.انگاری که اصلا ازاول نبودند.
امروز سرکارم .از اتفاق قرار هست یک مدتی شاید یک ماه اضافه کاری کنم.یعنی 12 ساعت ناقابل سرکارم.خوب بریم سر امتحان دیروز تا مطلبش داغ هست یکمی از اون بگم.جمعه به ارامی گذشت و خوشبختانه از استرسهای وحشتناک امتحانهای قبلی خبری نبود.شنبه رسید و من با خوردن چند عدد قرص برای جلوگیری از حساسیت و سردرد و حالت تهوع و اضطراب احتمالی رهسپار امتحان شدم.7:30 رسیدم و امتحان تا ساعت 9:30 شروع نشد که نشد.یعنی حداقل یکساعت و نیم پشت میزم نشسته بودم تا سالن یواش یواش پر بشود.بعد نمیدونم متوکلوپرامید عوارض داده بود یا پروپرانولول با دوز بالا مصرف کرده بودم هرچی بود بصورت شدیدی خواب الود شده بودم .امتحان شروع شد اما میشد گفت با اینکه از نتیجه امتحان راضیم اما سختترین امتحانی بود که تا حالا داده داده ام .نه از جهت سوالها .بلکه بخاط خودم .درواقع هر بخشی که میخواست شروع بشود تا بخواهد تموم بشود و بعدی شروع بشود خیلی خیلی طولانی و سخت برای من میگذشت.(بعد این قلم سبز شده هر کاری میکنم سیاه نمیشود)یعنی نمیدونم چرا انقدر کشدار و طولانی میگذشت.بعد مجبوری هر ثانیه که نه هر لحظه تمرکز 100% داشته باشی.لیسنینگ ..........ریدینگ.............رایتینگ...........امتحان که تموم شد باورم نمیشد همه چی تموم شده.اومدم بیرون و دیدم همسری اومده دنبالم و منتظر ایستاده.یک ساندویچ هم برام خریده بود خدای نکرده این کالریهای سوخته شده سر امتحان, جبران نکرده نمونند.البته نیم ساعت بعد از هم جدا شدیم تا راستین بسر کارش برگرده و من هم به سازمانهای مربوطه سر بزنم.دو معاونت غذا و *دارویی و یک نظام *پزشکی.ساعت 3:30 رسیدم خونه و 4:30 برای اینکه خستگیم تکمیل بشود رفتم سر کلاس زبان .چند جلسه ای نرفته بودم و این وجدان هم دست از سر من برنمیداشت .رفتم و 8 برگشتم.اصلا یادم رفت بگم ........من خوب دادم...........البته اگر اون وسط خرابکاری نکرده باشم و نفهمیده باشم.امیدوارم خیت و بور نشوم.حدس میزنم لیسنینگ6.5-7 بشوم.ریدینگ 6-6.5ورایتینگ 6-6.5.دوهفته دیگر هم نتایج میاید تا شاید روسفید شویم.از امروز ,فردا هم باید بچسبم به سرچ دانشگاههای مختلف و رزومه فرستادن و خلاصه داستان بعدی.اصلا قرار هست یک برنامه شش ماه بعدی داشته باشم . راستش من و راستین مصمم هستیم هرچه زودتر این داروخانه را بزنیم.حالا من یک کلمه زدن استفاده میکنم اما واقعا برنامه ریزی سنگین و پشتکار فراوون میخواهد تا زیر بار استرس و احتمالا تغییرات سنگین و پول جور کردن و وام تسلیم نشویم.بعذ داروخانه خوب واقعا اجر و مزد اینهمه سختی را خوب میدهد و نوع بعدش خانه خراب کن هست.اصلا یک خواننده یکبار از من پرسید من که قصد رفتن دارم چرا میخواهم دارو*خانه بزنم؟خب تو خماری بمونید تا پست بعدی با علل تاسیس .
راز ایلتس
بگذارید یک راز در مورد ایلتس بهتون بگم.ممکنه بارها شنیده باشید که امتحان ایلتس احتیاج به تکنیک دارد ویا حداقل تبلیغات کلاسهای مختلف ایلتس را دیدید.خود من هم اسفند سال 89رفتم افرینش.حتما تبلیغش را تو روزنامه هم شهری دیدید.کاملا مزخرف و بدرد نخور بود.بلافاصله عید معلم خصوصی گرفتم که انصافا عالی بود و فروردین 90امتحان دادم.اورال 6 گرفتم.همون سال رفتم جهاد که اون هم کمابیش کمکی نکردواسفند 90 باز امتحان دادم همون اورال را گرفتم.سال 91 هم که کلا از فدرال کانادا قطع امید کردم.رفتم سراغ کبک.حدودا 5 ماه فرانسه خوندیم و اسفند تس اف دادیم هردو b1گرفتیم.همون نمره ای که میخواستیم اما چه فایده که کبک مدرک را قبول نکرد.حالا چی میخواهم بگم.میخواهم بگم تقریبا دوسال که بین این امتحان و ایلتس قبلیم فاصله افتادباعث شده که سطح کلی زبان من بالاتر برود.درسته کلاس خاصی تا همین تابستان نرفتم اما قضیه عین رانندگی هست.خود به خود بعضی چیزها ملکه ذهنتون میشود.امسال خواستم تکنیکها را دوره کنم.احساس کردم واقعا هیچ احتیاجی به بعضی تکنیکهای مسخره افرینش و جهاد نیست .همه وهمه فقط و فقط به سطح زبان بستگی دارد.یعنی اگر اون نمره ای که میخواهید را نگرفتید.خودتان را نکشید و ماهی یکبار امتحان بدهید.مگر تو مورد خاصی که واقعا سر امتحان بدلیلی تمرکز نداشتید.بنظر من یکسال بخودتان مهلت بدهید و فقط روی زبان عمومی کار کنید.همین .خود بخود دفعه بعد حداقل و بسادگی نیم الی یک نمره بهتر خواهید بود.یک سری تکنیک کلی که تو کتاب باریک تارگت باند 7 گفته شده و تمام.
شفاهی ایلتس
امتحان را دادم و الان راحت و اسوده در خدمت شما هستم.اونهم بعد از اینهمه استرس که دیشب و امروز صبح داشتم.دیروزخوب بودم تا اینکه شب رسید و هول پرید تو جونم.سعی کردم با درس خوندن ارومش کنم که نشد.خلاصه کلی تو بغل همسری جا خوش کردیم واندکی اروم گشتیم.موقع خواب رسید و هی این دنده .اون دنده سه ساعتی گذشت دیدم نه از خواب خبری نیست باز همسری را بیدار کرده ایم بیا کمی ارامش به ما عطا فرما و خلاصه با همیاری راستین خوابیدیم. سرتون را درد نیاورم که صبح هم به زور قرص ایندرال و همراهی همسربه سلامت رسیدیم محل برگزاری ازمون.اما چه دم و دستگاهی بود اونجا.خوب شد قرص خورده بودم و گرنه اصل استرس همونجا بود تا ده دقیقه که منشی تو صورت من خیره شده بود تا ببیند این اسمان همان اسمان کارت ملی هست یا نه.والله تو چک این مسافرت هم اونقدر تک به تک اجزای صورت را نگاه نمیکنند.چشم و ابرو و دماغ و دهن و چونه و پیشانی .همه را از دم نگاه کرد حالا خوبه کارت ملی بود و شناسنامه نداده بودم.وگرنه باید والدینم را می اوردم تا ثابت کنم.یک عکس 6در 4 هم دادم ویک عکس هم همونجا گرفتند.حدود ده و پنجاه بود که نوبتم شد.انصافا اتاقها همه عایق شده و مخصوص امتحان درست شده بود .ممتحن هم به چشم برادری خیلی درست و حسابی بود.امتحان شروع شد {(این تیکه را برای خودم مینویسم برای تجربه های بعدی. خدای نکرده.پس نخون دوست من چون طولانی و حوصله سر بر هست.از دوباره شروع به خواندن کن)سوالها:اسم کامل-کجایی هستی-خانوادت را کی میبینی- دانشجویی یا کار میکنی-در اینده دوست داری چه شغلی داشته باشی-پیاده روی میکنی-بخش دوم:لباسی که در مراسم خاصی پوشیده بودی.چی بود و کی خریدی و کجا پوشیدی و چرا دوستش داشتی.-همه معلمین میگویند یک تا دو دقیقه مطلب بگویی کافی است.هنوز دو دقیقه نشده بود مطلبم تموم شد با دست اشاره کرد ادامه بده.سعی کردم ادامه بدهم امااونموقع چیزی بذهنم نرسیدمطالبم را دوباره تکرار کردم. تو چشمهاش ناامیدی را دیدم
ادامه سوالها:از اون مراسم عکس هم گرفتی.بخش سوم.تفاوت لباس قدیم و الان.خوب هست که از لباسهای کشورهای دیگه تاثیر بگیریم- نظرت در مورد پوشیدن یونیفرم تو محل کار)حالا من چه شکلی امتحان دادم.تو درک سوالها و با لهجه طرف هیچ مشکلی نداشتم.اما خیلی تند حرف میزدم.بهتر بود ارومتر حرف میزدم.کلا افتاده بودم رو دور تند.تو قسمت معرفی لغت اکادمیک کم اوردم.چند تا لغت معمولی را بلد بودم که صد بار تکرار کردم
.ای کانتکت داشتم اما نه زیاد و لبخند هم نزدم.موضوع را نتونستم زیاد بسط بدهم و مثال نزدم.مثلا در مورد یونیفرم فقط گفتم راحتر از لباس معمولی هست و اگه قرار باشه هر روز لباس رسمی بپوشیم باید خیلی هزینه کنیم.در صورتی که بهتر بود میگفتم باعث میشود تو محیط کار منظم بنظر بیاییم و با روپوش معرف محل کارمون هست.اگرچه نظر نقشی تو نمره ندارد.اما اگر جملات و صحبتهاول ارگنایزد بشون و به اصطلاح سر و ته و هدف داشته باشند نمره بالاتر میرود.خیلی کم وسط امتحان کلافه شدم. اونجا که مطلب راجع به لباس رسمی و غیر رسمی کم اورده بودم و داشتم مطالبم را دوباره تکرار میکردم اما کمتر از دفعات پیش بود.فکر میکنم من و من خیلی کم داشتم و تقریبا فلوئنت و البته کمی تند حرف زدم.از لحاظ گرامری احتمالا خوب بودم.در کل امادگیم برای باز کردن و دلیل و مثال اوردن عالی نبود. کلمه هم برای توصیف لذت بردن از مهمانی و با هم بودن کم داشتم.}
بهتر از دفعه پیش دادم.اما بدم نمی اومد یک هفت و نیم بگیرم و شاهکار کنم.شاید اگه کمی تمرین باز و بسط دادن مطلب کرده بودم امکانش بود.بهر حال تو حالت بد حدس میزنم 6.5 و تو حالت خوب 7 را بگیرم.حالا تصور کنید 6 بشوم چقدر ضد حال می خورم.خیلی دلم میخواد کمی هم غیر از درس حرف بزنم اما باشه بعد از امتحان شنبه.واقعیت هم این هست که الان تو این دوره این قسمت تو زندگی من پررنگتر هست .بروم کمی لالا و یک فیلم باحال ودوباره درس و مشق تا شنبه.
دوروز به امتحان اورال
دوباره که اینجا تشریف داری اسمون خانوم(خودم را میفرمایم)مگه شما سه شنبه امتحان شفاهی و شنبه امتحان کتبی نداری؟
براتون بگم حسابی اوضاع احوال درسیم خرابه.از اون طرف بجای اینکه بشینم درس بخونم.علاف علاف تو خونه ول میگردم یا پای تلویزیونم.اصلا نمیدونم چم شده(چه اتفاقی افتاده).بله داشتم میگفتم که پس فردا ساعت 10:40 بنده دارم امتحان میدهم .هی هم این ساعت و تاریخ ها را مینویسم. بلکه شوکی بهم وارد بشود بجای اینکه بفرمایید شام دیشب را برای بار دوم ببینم بروم سر درس.که این شوک حاصل نمیشود.
چیزی هم ندارم بنویسم.میروم اما دعا یا انرژی مثبت یا اگه مثل خودم به هیچ کدوم اعتقاد ندارید یک یادی از من بکنید.کلی ته دلمان چلچراغ روشن میکنیم.خداحافظ
اینبار لیسنینگ
انگار همیشه باید یک گیری تو این ایلتس داشته باشم .تا بوده با ریدینگ مشکل داشتم. امسال که اومدم از این مشکل در بیام گیر کردم تو لیسنینگ.راستش لیسنینگ من تو این یکساله حسابی پیشرفت داشته.برای همین مطمئن میگفتم.اگه پارسال 6.5 گرفتم امسال حتما 7-7.5 را میگیرم.چی شد؟هر چی تست میزنم 5.5 میشوم.نمیفهمم چرا؟توفهمیدن مطالب مشکلی ندارم.و بیست غلط تو چهل سوال مصیبت هست.اعصابم حسابی خورد و خاکشیر هست و حسابی خسته شده ام ار امتحان بازی.اگر نتونم این امتحان را بگذرونم دوباره همین برنامه را بعد از عید دارم .پاک خستم. و از دست خودم عصبانی.دلم میخواد یک داد حسابی بزنم.دیگه کم کم حس خنگی میکنم.چندتا تست رایتینگ را هم شش زدم و هنوز خیلم کامل راحت نشده. برای اسپیکینگ و رایتینگ هم معیاری برای سنجش ندارم.چه میشود کرد.یک توصیه.یا بچگی برید سراغ زبان یا هیچوقت.بابا دهه سی زمان مناسبی برای یادگیری زبان نیست.........چه میدونم.صددرصد بقیه مثل من نیستند.پس برید.
راستی خدای نکرده یکهو از دستتون در نرود یک کامنت بگذارید.نکند شما هم امتحان ایلتس دارید؟